اعتقادات
بهائیان ادعا دارند روایات مربوط به رجعت و بازگشت مردگان در زمان ظهور امام زمان (عج)، به معنای باطنی است؛ یعنی در زمان ظهور، عدالت و حدود الهی احیاء میشود؛ این در حالی است که آیات و روایات بسیاری با صراحت، به رجعت اشاره کرده و آن را به زنده شدن برخی مردگان معنی کردهاند؛ حتی اگر رجعت را به معنای باطنی بگیریم، باز هم عدالتی توسط باب تحقق نیافته است.
بهائیان ادعا دارند علیمحمد شیرازی در زمان ظهور و ادعای مهدویتش، تنها و بیکس بود و در روایات معصومین (ع)، این صفات برای امام زمان (عج) به کار برده شده است. این در حالی است که صفات تنهایی و ...، به دوران غیبت اختصاص داشته و صفاتی که برای زمان ظهور حضرت به کار برده شده (نظیر عدالتگستری)، با دوران ادعای مهدویت باب، سازگاری ندارد.
از روایاتی که بهائیان برای اثبات قائمیت باب استفاده میکنند، روایت امام صادق(ع) است: هنگام فتنههای آذربایجان در خانهی خود بمانید و هنگام ظهور قائم در مسجدالحرام، از او حمایت کنید. باید گفت: امر به در خانه ماندن هنگام حوادث آذربایجان دلالت بر عدم رضایت اهل بیت از بابیان است و حادثهی آذربایجان اشاره به حوادث قبل و نه خود ظهور دارد.
بهائیان برای آنکه زندانی شدن و شکست شورش مدعی مهدویت خود (علیمحمد شیرازی) را توجیه کنند، مدعی شدند روایاتی وجود دارد که در آنها، از رنج و عذاب امام زمان (ع) پس از ظهور یاد شده است؛ اما بر فرض وجود و صحت سندی این روایات، احتمالاً منظور از رنج حضرت، رنج باطنی برای گمراهی عدهای است، وگرنه حضرت مهدی (ع)، منتقم از ظالمین و برقرار کننده عدالت در جهان هستند.
بهائیان، عبارتی را به امام صادق (ع) نسبت میدهند که در آن، بزرگترین دشمنان امام زمان (ع)، علماء معرفی شدند. این درحالی است که این روایت، نه تنها وجود خارجی ندارد، بلکه از جهت محتوایی هم اشکالات فراوانی دارد. با نادیده گرفتن اشکالات، باز هم مخالفت علماء را نمیتوان به مخالفت علمای شیعه، چنانکه با علیمحمد باب مخالفت کردند، اختصاص داد.
بهائیان ادعا دارند که آیه 77 سوره اسراء، پیرامون سنّت الهی در ارسال پیامبران است. پس به دلیل تناسب بین آیات، آیه 78 این سوره هم که مربوط به احکام و نماز هست و ابجد دو حرفش، با سال ظهور باب هماهنگ درمیآید، پیشبینی به نسخ اسلام و ظهور بابیت است. این درحالی است که تناسب بین آیات، امری ضروری نیست و بهائیت تأویل را قبول ندارد.
بهائیان با تطبیق حروف ابجدِ دو حرف از قرآن، با سال ظهور ادعاهای علیمحمد باب، مدعی میشوند که ظهور پیشوای آنان در قرآن کریم پیشبینی شده است. این شیوه استناد بهائیان، قابل استفاده برای هر جریان انحرافی است و دلیلی ندارد؛ اما به فرموده قرآن، برای فهم آیات، تنها میتوان به قول راسخان در علم مراجعه کرد و معصومین (ع)، چنین تفسیری ارائه ندادهاند.
بهائیان غیبت را به معنای عدم حضور و روایتی که بر شروع دوران غیبت از سال 260 قمری دارد را به آغاز انفصال بین دو امام تعبیر میکنند. این درحالی است که غیبت، به معنای غایب بودن شخص موجود است و کسی که وجود ندارد، امکان غیبت هم ندارد؛ به علاوه، در متن کامل حدیث مورد استناد بهائیان، اشاره به حضور حضرت مهدی (ع) از سال 260 شده است.
بر خلاف ادعای بهائیان، چه در مورد معنای غیبت امام زمان علیهالسلام به غیبت شخص، چه غیبت شخصیت و چه هردو قائل باشیم، باز هم عنوان غیبت، قائل انطباق بر علیمحمد شیرازی نیست. چرا که او نه از دیدگان مردم پنهان بود و نه نسب و شخصیتش بر کسی پوشیده بود.
بهائیان مدعی هستند که بر اساس روایات، تمام یاران مهدی موعود (ع) جوان هستند و چون تمام یاران علیمحمد شیرازی جوان بودند، پس او مهدی موعود است؛ این در حالی است که به اعتراف منابع بهائی، یاران علیمحمد شیرازی، متشکل از پیر و جوان بودهاند. همچنین بر اساس روایت، غیرجوانها هم در قیام مهدی موعود (ع) حضور خواهند داشت.
بهائیان خروج یاران علیمحمد شیرازی از خراسان و شورش در مازندران را به خروج یاران حضرت مهدی (ع) تشبیه میکنند. این در حالی است که تعداد 313 یار برای علیمحمد شیرازی یک ادعای ثابت نشده است. همچنین بر اساس روایات، 313 یاور حضرت مهدی (ع) از «مکه» به همراه حضرت خروج خواهند کرد. علاوه بر آن، یاران باب به جای عدالت گستری، قاتل مظلومان بودهاند!
بهائیان با استناد به روایتی مدعی میشوند که نام امام دوازدهم، علیمحمد ذکر شده است. این درحالی است که با مراجعه به این روایت در مییابیم که ذوالاسمین در این روایت، به معنای شخصی دارای دو اسم است، نه شخصی که اسمی مرکب از دو اسم دارد؛ به علاوه لقب ذوالاسمین در مورد امام هادی (ع) است. سایر نشانههای این روایت نیز در علیمحمد باب تحقق نیافته است.
بهائیان برای توجیه انحصار حضور ایرانیها در شورش «علیمحمد شیرازی» به عنوان مدعی مهدویت بهائیت، به روایتی استناد میکنند که عربها در قیام حضرت مهدی (ع) حضور نخواهند داشت. این درحالی است که در کتاب مورد استناد بهائیان، حديثى ديگر آمده كه نجيبانى از مناطق عربی، در زمره ياران حضرت هستند؛ حل اختلاف بین این دو دسته روایات، به این صورت است که مشارکت مردم عرب در قیام حضرت مهدی (ع) کمرنگ است، نه منتفی!
بهائیان ادعا دارند آیه خاتمیت بر آخرین بودن حضرت محمّد(ص) دلالت ندارد و صرفاً در تأیید حکم ازدواج پیامبر با زن پسرخواندهاش است که در ادیان گذشته نازل شده. این درحالیست که خاتم در این آیه، به معنای آخرین یا پایان دادن، یک مفهوم را میرساند. بعلاوه، ذکر خاتمیت پیامبر پس از نفی پسر برای ایشان، به این معناست که احترام پیامبر بخاطر جایگاه رسالت و خاتمیت ایشان است و نه رابطه فرزندی.