اعتقادات
نهاد رهبری بهائیت، ظهور ادعای علیمحمد باب را عامل رسیدن عالم انسانی به معیار والای رفتار و کردار معرفی، همچنین تعالیم او را منادی مبارزه با نظامهای سلطهطلب دانست. این در حالیست که باب خود، عامل گسترش جهل، نادانی و تعصب بود. کسی که نه تنها با نظامهای سلطهطلب به مقابله برنخواست، بلکه خود نیز درصدد ایجاد نظامی دیکتاتوری و بیرحم بود.
پیشوایان بهائی با توسل به مظلومنمایی و برانگیختن حسّ ترحم مردم نسبت به خود و همچنین به دست فراموشی سپردن خیانتهایشان به ایران و ایرانی، به ذکر افسانهسراییهایی از مظلومیت ساختگی پیروانشان در ایران پرداخته و به نوعی واقعهی کربلای حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) را برای پیروان خود شبیهسازی کردهاند که ما در این مقاله، در مقام رد آن هستیم.
فرقهای که در باورش کمترین ارزشی برای غیربهائیان قائل نیست و آنان را همچون سنگریزه، پست میداند و در عین حال، محبّت و خوشرویی کاذب یکی از شیوههای فریبندهی تبلیغیاش به حساب میآید، چگونه میتواند در مذمت ریاکاری سخن بگوید؟! آن هم کسی همچون عبدالبهاء که تا آخر عمر دست از ریاکاری و مسلمان جا زدن خود نکشید؟!
عرفان ثابتی (نمایندهی بهائیت در مناظرات تلویزیونی) در مصاحبه با رادیو فردا، با استناد به استدلالهایی پوچ، به رد باور خاتمیت پرداخت. نمایندهی تشکیلات بهائی در حالی بهائیت را طرفدار پلورالیسم دینی معرفی نمود که پیشوایان بهائیت با باطل شمردن غیر خود، غیربهائیان (از هر دین و مسلکی) را آماج توهینهای خویش قرار دادهاند.
مبلّغان بهائی عملکرد چند جوان جاهل شیعه را به عنوان دستمایهای برای توهین و سگ خطاب کردن شیعیان قرار میدهند که طبق تصریح پیشوایانشان، نه تنها گوسفندِ مطیع مسلک غیرمعقول و ساختگی پیشوایانشان هستند، بلکه میبایست گوسفند و دستبوس ظالمین و متجاوزین نیز باشند و به سگ بودن خود نیز افتخار کنند.
به اذعان خواهر پیامبرخواندهی بهائی، با این میزان تناقضاتی که عقل آدمی هم (جدای از شرع)، از پذیرش ادعای حسینعلی بهاء بازمیدارد، تنها احمقهای زمان که مشک را از پشک (: سرگین گوسفند) تشخیص نمیدهند و معنی را از لفظ خالی تمییز نمیدهند؛ میتوانند از مسلک ساختگی بهائیت پیروی کنند.
جعل روایت و تغییر شکل روایات اسلامی، یکی از شیوههای معمول در استدلالهای بابیت و بهائیت است. همچنان که میبینیم روایتی که بهائیان برای انتساب رجعت حسینی بهاء، به پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) منتسب میکنند، نه تنها در بحارالانوار بلکه در هیچ کتاب حدیثی دیگر از منابع شیعه وجود ندارد.
اشراق خاوری به نقل لوحی پرداخته که حسینعلی بهاء در آن، خبر از وعدهی نزول قواعد ادبی جدید مطابق با غلطهای خود داده، اما کثرت اشتغال او، مانع از انزال آن شده است. لذا بهائیان را موظف نمود تا غلطهای او را اصلاح کنند. اما آیا منظور بهاء از نازل نشدن وحی به دلیل اشتغالات، چیزی جز بافتنهای جدید بوده که فرصت آن را پیدا نکرده است؟!
یکی از کتابهای حسینعلی بهاء به نام ایقان، به عنوان بهترین گواه دانش غیبی و مظهریت او و و مخزن حقایق اسرار الهیهاش به شمار میآید. اما جالب است بدانیم پیامبرخواندهی بهائیت پس از انتشار آثارش از جمله کتاب ایقان، متوجه برخی غلطها و اشتباهات خود میگردد. به همین خاطر به هنگام نشر مجدد بارها مورد بازبینی و اصلاح قرار میگیرد.
عبدالبهاء ادعا میکند که پدرش حسینعلی بهاء، با آنکه معلّمی نداشته، فصاحت و بلاغتش چنان محیّرالعقول بوده که تمامی فصحا و بلغای عرب را به اعتراف وا داشته است! این ادعا در حالیست که یکی از ایرادات اساسی به آثار مدعی پیامبری بهائیت، اشکالات ادبی و محتوایی وارد به آنهاست؛ تا جایی که بهائیان را به اصلاح آثار شبه وحیانی او مجبور ساخت!
میرزا موسی کلیم (: برادر بهاء و صبح ازل) در نصیحت صبح ازل از او میخواهد بخاطر حقوقی که حسینعلی نوری در دوران کودکی، به واسطهی مشق گفتن بر آنان داشته، به او ایمان بیاورد. اما چگونه حسینعلیبهاء قبل از آنکه ادعای اُمّی بودن داشته باشد، به برادران کوچکتر خود مشق میگفت و کسی هم از علم لدنی او در آن دوران سخنی نگفته و یا تعجب نکرد؟!
با اینکه قوم عاد و ثمود با صاعقه و تندباد هلاک شدند، ولی علیمحمد باب هلاکت آنها را در خلیج ذکر نموده است. جالب آنکه که مبلغین بابی و بهائی و حتی پیامبرخواندهی بهائی نیز اظهار نظر باب را نقض کردهاند. اما آیا همین رسوایی برای اثبات دروغین بودن مدعیان بابیت و بهائیت کافی نیست؟! وگرنه چگونه ممکن است پیامبران الهی همدیگر را نقض نمایند؟!
علیمحمد باب منشأ علوم لدنیاش را خوابی میداند که در آن چند جرعه از خون سر بریدهی امام حسین (علیه السلام) نوشیده است. اما به راستی خوردن خون حجّت خدا، آن هم از سر بریدهی او چه برکت و لذّتی میتواند داشته باشد؟! البته بعید نیست تأویل چنین خوابی، حکم باب به قتلعام شیعیان حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) باشد!
علیمحمد باب در آثار مختلفش به برخی ویژگیهای موعود خود پرداخته که از جملهی آن، سال ظهور، مکان ظهور، لقب و... میباشد. ما از طریق تطبیق این ویژگیها با مدعی پیامبری بهائیت، به کذب او پی خواهیم برد. بنابراین فرقهی بهائیت، حتی بر اساس مبنای بابیتی که خود را موعود آن میدانست نیز از مشروعیت برخوردار نیست.