اعتقادات
وحید رأفتی (نویسندهی بهائی)، در راستای توجیه کپیبرداری پیشوایان بهائی از آثار و اشعار دیگران، این اقدام را اولینبار در تاریخ ادیان الهی بر شمرده که زینتبخش آثار پیشوایان بهائی هستند! این در حالیست که به اعتراف پیامبرخواندهی بهائی، اگر قرار باشد آثار پیامبران همچون متون بشری باشند که دیگر نمیتوان به آنها کلام الهی اطلاق کرد!
دومین پیشوای بهائیت عبدالبهاء، کابرد دندانهای نیش را برای شکستن پوستهی ضخیم میوهها مثل بادام دانسته است. اما به راستی چگونه میتوان ادعای تطابق بهائیت با علم و عقل را پذیرفت در حالی که عبدالبهاء بر خلاف عقل و منطق، کاربردی غیرمعقول برای دندانهای نیش متصور شده و خلقت آنها را مبنی بر این کاربرد غیرمعقول میدانند.
به اعتراف منابع بهائی، نوشتهجات به اصطلاح وحیانی حسینعلی نوری، به مرور زمان طبق صلاحدید کاتبش اصلاح شدهاند. اما اگر تنها دلیل حقانیت پیامبران نزول آیات است؛ پس چگونه تنها دلیل حقانیت حسینعلی نوری مصون از خطا نیست؟! آیا پیامبرخواندهای كه ادعای علم الهی و خطاناپذيری دارد، از يافتن ايرادات نوشتههای خود عاجز بوده است؟!
پیامبرخواندهی بهائی در توجیه ادعای خدایی و الوهیت خود، این ادعاها را از جهت اینکه او محل ظهور اسماء و صفات الهیست، صحیح برشمرده است. اما آیا صفات و مقاماتی که جناب بهاء برای خود برشمرده (نظیر: زندانی بودن و عدم توانایی نجات خود، زاييده شدن و ادعای عدم تولد، بذله گویی، خالق خدايان متعدد بودن) هم قابل انتساب به خدای تعالی هستند؟!
پیامبرخواندهی بهائی، ضمن تمجید از کتاب بیان علیمحمد شیرازی، هرگونه ادعای نسخ آن را از جانب خود رد کرده است. اما از آنجایی بهائیان که از توجیه آثار و احکام غیرعقلانی جناب باب بازماندهاند، نوشتهجات او را منسوخ برشمردهاند. اما اگر بهائیت ناسخ بیان بوده، پس جناب بهاء، برای جذب پیروان جناب باب، به دروغ متوسل شده است؟!
در حالی که پیامبرخواندهی بهائیت، دیدار پیروان خود با مشرکین (: بخوانید تمامی منکرین مقام حسینعلی نوری) را حرام اعلام کرده؛ تشکیلات بهائیت از نبود خط کشیهای فکری در این فرقه سخن میگوید! اما به راستی اگر پیشوایان بهائی غیربهائیان را چنین میپنداشتند، پس چرا هنگام تبلیغ دست به دامن تزویر شده و باور خود را وارونه جلوه میدهند؟!
هرچند طبق باور بهائیان، علیمحمد شیرازی مدعی دینآوری و ناسخ دین اسلام به شمار میرود، اما با بررسی تاریخ این فرقه درمییابیم که محمدعلی بارفروشی، پشت پردهی نوشتهجات به اصطلاح وحیانی او قرار داشته است. اما چگونه میتوان پذیرفت که پیامبری اولوالعزم و ناسخ دین اسلام (در نظر بهائیان)، شبه آیات خود را از دیگری دریافت میکرده است؟!
مدعی پیامبری بهائیت، پیروانش را از انتساب القابی به دیگران، که خود دوست نمیدارند، منع کرده است. این در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی، انواع و اقسام القاب زشت و زننده را نثار غیربهائیان کرده است. با این حال، پیامبرخواندهی بهائی یا از انتساب چنین القابی به خود استقبال میکرده و یا میان گفتار تا عملش، بسیار فاصله بوده است!
مدعی دروغینی همچون علیمحمد شیرازی، که تنها با خوردن یک سیلی تمام ادعاهای خود را منکر شد، کارش به جایی رسید که دست آخر خود را ذات الهی نامید. ادعایی که خدای تعالی در کتاب آسمانی قرآن، آن را از جانب پیامبران الهی، رد فرموده است و حتی ادعای تجلّی هم نمیتواند توجیه قابل قبولی برای آن از جانب مدعی دروغین بابیت باشد.
عبدالبهاء برای توجیه ادعای پیامبری پیشوای بابیت و بهائیت، به کرامتتراشی برای او متوسل و هرگونه تحصیل علیمحمد باب را منکر شده است. اما به راستی چگونه میتوان پایههای حقانیت علیمحمد شیرازی را بر دروغ استوار ساخت؛ دروغی که حتی منابع دست اول بهائی، به تکذیب آن پرداخته و به درس خوانده بودن این پیشوای بابیت و بهائیت اعتراف کردهاند!
پیامبرخواندهی بهائیت در یکی از مناجاتهای خود، تصویری مجسم و غیرقابل توجیه از خدای بهائیت، ارائه نموده؛ تصویری که آدمی را به یاد مناجاتهای اعراب بادیهنشین مشرک میاندازد. اما ممکن است بهائیان در توجیه این اشکال، به تأویل گفتار او روی بیاورند؛ این در حالیست که این مدعی پیامبری، از تأویل کلام خود نهی کرده است.
مبلّغین بهائی در توجیه تبدل ادعاهای علیمحمد باب، او را در اصل دارای مقام خدایی و پیامبری دانسته که ادعای بابیت و مهدویتش را پوششی برای پذیرش مردم در ابتدا دانستهاند. اما بر فرض که این توجیه باب را قبول کنیم و او را به عنوان پیامبری اولوالعزم بپذیریم، پس تکلیف امام زمان (علیه السلام) و موعود اسلام چه میشود؟!
پیامبرخواندهی بهائیت، کثرت نوشتهجات مدعی پیامبری را نشان برتری او دانسته است. اما لازم است بدانیم که این دلایل حقانیت و برتری بهاء، سرشار از هزلهگوییهایی است که حتی بهائیان نیز از تکرار آنها شرم دارند. با این حال، چگونه هزلهگوییهایی که ناشی از مصرف مشروبات الکلی بوده را میتوان به عنوان وحی الهی و نشان برتری بهاء دانست؟!
حسینعلی بهاء در جایی مطالب خود را عین کلمات باب خوانده که هیچ نسخی در آن صورت نگرفته؛ اما در جایی دیگر، کتاب بیان را تا سطح زیادی پایین آورده است. اما این تناقضگوییهای بهاء، تنها به این صورت قابل توجیه است که او در ابتدا، با هدف جذب بابیها، ادعای برتری آثار خود و نسخ آثار باب را رد کرده و در ادامه، خلاف آن را مطرح نموده است.