اعتقادات
پیشوایان فرقهی بهائیت، تلاش نموده تا آیات مربوط به قیامت و معاد جسمانی را متشابه جلوه داده تا حقیقت معاد را از معنایی که در قرآن ذکر شده، به معنای دلخواه خود تغییر دهند. اما به راستی چگونه میتوان تمام آیات مربوط به قیامت را متشابه و رمزگونه دانست، با آنکه اکثر این آیات صریح و روشن بوده و نیازی به تأویل ندارند؟!
پیشوایان بهائیت، آیات بیشمار معاد موعود اسلام را به معنایی خلاف ظاهر و واقع تأویل کردهاند. این در حالیست که اگر قرار باشد هر سخنی بر معنای خلاف ظاهر حمل شود، دیگر برقراری ارتباط کلامیِ مطمئن، محال شده و هر سخنی را میتوان به معنای خلاف ظاهر آن تأویل کرد. لذاست که پیشوایان بهائی حکم به ممنوعیت تأویل نوشتهجاتشان دادهاند.
مبلّغان بهائی در استدلال خود به آیهی 38 سورهی محمّد (صلّی الله علیه و آله) مدعی میشوند که این آیه دلالت بر نسخ اسلام و جایگزینی بهائیان به جای مسلمان دارد. این در حالیست که آیهی مبارکه، هیچ اشارهای به نسخ اسلام نداشته و تنها در مقام بیان جایگزینی قومی دیگر، در صورت رویگردانی مسلمانان مباشر این آیه است.
پیشوایان بهائیت، بر خلاف اعتقاد ادیان الهی به مسئلهی قیامت و رستاخیز، به تأویل و انکار ماهیت این حقیقت بزرگ و مسلّم اقدام کرده و آن را توهم پیروان ادیان دانستهاند. این در حالیست که هیچگاه در بهائیت، برهان عقلی غیرقابل خدشهای بر این ادعا اقامه نشده است. حال آنکه خدای تعالی در موارد متعددی، ضرورت معاد را بدیهی شمرده است.
بهائیان معتقدند که تمامی ادیان الهی در اصول با یکدیگر مشترک بوده و تنها تفاوت آنها در فروع و احکام شرعیه است. این در حالیست که پیشوایان فرقهی بهائیت، بر خلاف مسئلهی لزوم اشتراک ادیان الهی در اصول، با اصل مشترک و مسلّم معاد مخالفت کرده و آن را توهم دانستهاند. لذا درمییابیم که بهائیت، از ریشهای الهی و آسمانی برخوردار نیست.
پیشوایان مسلک بهائیت، بر خلاف تصریح ادیان الهی، به انکار اعتقاد به معاد و قیامت پرداخته و آن را توهم پیروان ادیان الهی دانستهاند. اما بدون شک، انکار اعتقاد به معادی که تمام ادیان الهی به آن تصریح نموده و حدود یکسوم آیات قرآن به آن اختصاص دارد، در راستای آسودهخاطری پیشوایان بهائی و پیروانشان از بابت حساب و کتاب بوده است.
مبلّغان بهائی در راستای انکار خاتمیت حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله)، مدعی میشوند که لفظ "خاتم" در آیهی 40 سورهی احزاب، به معنای زینتبخش و نه پایان دهنده پیامبران است. اما با مراجعه به کتب لغت در مییابیم که واژهی "خاتم النبیین" به هر صورتی که قرائت شود و به هر معنایی که بیاید، منظور از آن، پایان بخش بودن پیامبران است.
پیامبرخواندهی بهائیت، با انتساب قول به سکونت امام زمان در جابلقا و جابرسا به مسلمانان، به تصدیق شخصیت جعفر کذّاب میپردازد. این در حالیست که انتساب نظریهی سکونت امام زمان در این دو شهر به مسلمانان، یا از روی جهالت این مدعی پیامبری و یا تهمتزنی او نشأت میگیرد. همچنین بنابر تصریح تاریخ، جعفر کذّاب فردی دروغگو و فاسد بوده است.
مادر امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) به نامهای متعددی خوانده شدهاند. از اینرو مبلّغان بهائی تلاش دارند تا با طرح مباحثی در مورد نرجسخاتون (علیها السلام)، تولد امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را مورد انکار و یا تردید قرار دهند. این در حالیست که دلایل مختلفی برای اسامی مختلف نرجس خاتون (علیها السلام) ذکر شده است.
فرقهی بهائیت برای اثبات لزوم نسخ اسلام، مدعی میشود که هر دورهای برای خود اقتضائاتی دارد و از اینرو میبایست دین و کتاب آسمانی، مطابق با مقتضیات زمانه باشد. این در حالیست که خدای حکیم در آیات فراوانی از قرآن، بر جامعیت و همچنین حفاظت از کتاب آسمانی خود تأکید فرموده که در واقع، نیاز به نزول آئین و کتابی جدید را منتفی ساخته است.
مبلّغین بهائی در راستای توجیه قائمیت علیمحمد شیرازی، با استناد به گفتار جعفرکذّاب، به انکار وجود مبارک حضرت حجّت بن الحسن العسکری (علیه السلام) میپردازند. این ادعا در حالیست که با صرفنظر از عدم اعتبار قول جعفرکذّاب در میان مسلمانان، علیمحمد شیرازی نیز به وجود حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیه السلام) اعتراف کرده است.
مبلّغان بهائی با طرح شبهات تجلّیگری و ادعای اتحاد مظاهر الهی، درصدد توجیه تناقضگوییها و ادعای قائمیت علیمحمد شیرازی هستند. این در حالیست که روایات در رابطهی موعود آخرالزمان به صراحت سخن گفته و تمام جزئیات و خصوصیات ایشان را مشخص نمودهاند. بعلاوه، وحدت مظاهر الهی در هدف، به معنی یگانگی ایشان در خارج نیست.
بهائیان مدعیاند آیهی 129 سورهی نساء که عدالت میان همسران را غیرممکن دانسته در واقع به عنوان شرط محال آیهی 3 این سوره است که حکم به جواز چندهمسری داده است. این در حالیست که عدالت مذکور در آیهی 3 این سوره که شرط جواز چند همسری است، عدالت در برخورد است؛ حال آنکه عدالت در آیهی 129 به معنای مودت قلبی است، که شرط این جواز نیست.
مبلّغان بهائی برای انکار وجود حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیه السلام)، تلاش دارند تا روایات مربوط به میلاد ایشان را غیرمعتبر جلوه دهند. اما اولاً: ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) از مسلّمات تاریخی و روایی است. ثانیاً: روایتی که مبلّغان بهائی به آن استناد کردهاند، تنها در یکجا آمده که فترت و ضعف بر آن دو عارض شده است.