راز جاودانگی قرآن
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نظریه پردازان فرقهی بهائیت در راستای اثبات لزوم نسخ اسلام، مدعی میشوند که هر دورهای برای خود اقتضائاتی دارد و از اینرو میبایست دین و کتاب آسمانی نیز مطابق با مقتضیات زمانه باشد.[1] اما آیا به راستی این ادعا در مورد آیین اسلام و کتاب آسمانی قرآن قابل پذیرش است؟! در پاسخ به این سؤال میبایست گفت که خدای حکیم در آیات فراوانی از قرآن کریم، بر جامعیت و همچنین حفاظت از کتاب آسمانی خود تأکید فرموده که در واقع، نیاز به نزول آئین و کتابی جدید را منتفی ساخته است.
همچنان که خداوند قرآن را بیان کنندهای جامع برای بیان تمام امور معرفی نموده است: «... وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ... [نحل/89]؛ و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است». و یا آنجا که سخن از جامعیت قرآن به میان میآورد: «... وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ [انعام/59]؛ و هيچ تَرى و خشكى نيست جز آنكه در كتاب مبين آمده است».
همچنین خدای تعالی وعدهی حفظ این کتاب جامع را به بندگان، در تمامی زمانها داده و به عدم تحریف و حفظ قرآن تصریح و تأکید نموده است: «... وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ. لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ ۖ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ [فصّلت/42-41]؛ و این کتابی است شکست ناپذیر که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است». و یا آنجا که فرموده است: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ [حجر/9]؛ ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم».
لذا بر اساس این آیات شریفه، اگر بنا بود که قرآن نیز مانند سایر کتب آسمانی در معرض تحریف و فراموشی قرار گیرد، این وعدهی الهی بیمعنا خواهد بود. بنابراین ادعای بهائیت مبنی بر لزوم تجدید ادیان پس از اسلام، با آیات قرآنی ناسازگار است. چرا که خداوند بقاء تمام معارف قرآن را تضمین و آن را حجّتی براى تمامى نسلهاى بشر معرفی نموده است. بعلاوه به فرمودهی خدای سبحان، این کتاب در گذر ایّام کهنه نمیشود؛ چرا که کتابى است که تا آخرین روز روزگار، نه ناسخى آن را نسخ میکند و نه تحول و تکامل آن را کهنه مىسازد و نه کسی توان تحریف آن را خواهد داشت.
لذاست که حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) در خصوص تازگیِ همیشگی قرآن فرمودهاند: «لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ، فَظاهِرُهُ حُكم وَ باطِنُهُ عِلْمٌ، ظاهِرُهُ اَنِيقٌ وَ باطِنُهُ عَمِيقٌ... لا تحُصْى عَجائِبُهُ وَ لا تُبْلى غَرائِبُهُ؛ [2] براى قرآن یک ظاهر است و يک باطن، ظاهر آن دستور است و باطن آن دانش؛ ظاهری آراسته و باطنی ژرف و عمیق دارد... شگفتىهاى آن بىپايان و حقايق آن هميشه زنده است».
از اینرو هرکس در متن تعلیمات عالیهی اسلام سیر کند، خواهد دید که اسلام از معارف الهى فلسفى، اخلاق فاضله، و قوانین دینى و فرعى؛ از عبادتها و معاملات و سیاسات اجتماعى و هر چیز دیگرى که انسانها در مرحلهی عمل بدان نیازمندند، نه تنها متعرض کلیات و مهمات مسائل است؛ بلکه متعرض جزئىترین مسائل نیز شده است. مهمتر آنکه تمام معارفش بر اساس فطرت و اصل توحید بنا شده؛ بطوری که تفاصیل و جزئیات احکامش، بعد از تحلیل، به توحید برمىگردد و اصل توحیدش بعد از تجزیه به همان تفاصیل بازگشت مىکند.[3]
اما به راستی چگونه میتوان نوشتهجات مدعی دروغینی چون پیامبرخواندهی بهائیت را در عرض کتابی به این عظمت قرار داد؛ در حالی که حتی نوشتهجات پرغلط وی (که آن را درمان امروز دردهای بشر میدانند)، توسط جانشینانش اصلاح شده است؟![4]
پینوشت:
[1]. ر.ک: اشراق خاوری، پیام ملکوت، بیجا: بینا، بیتا، ص 190.
[2]. شیخ کلینی، الکافی، بیروت: دارالحديث للطباعة والنشر، 1430 ق، ج 4، ص 596-595.
[3]. علامه طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه: سیدمحمدباقر موسوی همدانی، کتابخانهی الکترونیکی فقاهت، ج 1، ص 98.
[4]. ر.ک: میرزا حسینعلی نوری، اقدس (رسالهی سؤال و جواب)، ص 59، سؤال 57.
افزودن نظر جدید