مخالفت متأخرین وهابیت با تلقین میت (قسمت سوم)
برخلاف نظر عموم مسلمانان که تلقین میت را مجاز و مفید برای مرده میدانند، بزرگان معاصر وهابی این عمل را بدعت میدانند که در پاسخ به اشکال آنان میتوان گفت که گروهی از صحابه ازجمله ابوامامه و واثله و دیگر مسلمانان، به تلقین میت عمل کردند؛ مردم شام، مردم مدینه، خراسان و قرطبه، از صدر اسلام تاکنون بر این سنت پایبند بودند و طبق نقل ابنتیمیه، پیامبر صلیاللهعلیهوآله آن را انجام داده و به امتش دستور انجام آن را داده است.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اعمالی که معمولاً مسلمانان پس از دفن مرده در قبر انجام میدهند، تلقین میت است. تلقین، اذکاری حاوی اعتقادات اسلامی است که با آدابی خاص، خطاب به میت خوانده میشود. البته تلقینِ اعتقادات، هنگام احتضار و قبل از مرگ نیز مستحب است. تلقین میت هم قبل از پوشاندن قبر، با تکان دادن جسد و خطاب به او و هم بعد از پوشاندن قبر و هنگام برگشتن تشییعکنندگان برای میت خوانده میشود. تلقین میت مورد قبول همه مذاهب اسلامی است، اما وهابیان معاصر، فقط تلقین محتضر را قبول دارند و آنچه مورد قبول آنها نیست، تلقین میت در قبر و بعد از دفن است. برخی از بزرگان وهابیت، تلقین میت بعد از دفن را بدعت خوانده و ادعا میکنند که صحابه آن را انجام ندادند و روایات این باب ساختگی هستند.[1]
در پاسخ به ساختگی بودن روایات در مورد تلقین میت، از برخی علمای اهلسنت نقل شده که روایت ابوامامه که طبرانی نقل کرده را حسن یا صالح میدانند.[2] عالمان دیگری که حدیث مذکور را ضعیف میدانستند نیز طبق قاعدهای در علوم حدیث آن را معتبر و قابل عمل میدانستند.[3] بنابراین، ایراد بزرگان معاصر وهابیت به ساختگی بودن روایت در زمینه تلقین میت سخنی غیرعلمی و مخالف مبنای اهلسنت است.
در جواب به بدعت دانستن تلقین میت و انجام ندادن سلف نیز علمای اهلسنت گفتهاند: مردم شام از همان قرن اول (زمان صحابه)، به تلقین میت عمل میکردند. نووی مینویسد: «اهل شام از زمان کسانی که به آنها اقتدا میشد، (یعنی از زمان صحابه تا امروز) به این روایت عمل میکنند و مردههای خود را تلقین میکنند».[4] همچنین ابنقیم مینویسد: «اینکه مسلمانان در تمام شهرها و زمانها به تلقین میت عمل کردند و کسی منکر آن نشده است، بر حجیت تلقین میت کافی است و امت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، شرق و غرب را فرا گرفته است و کاملترین امت از حیث عقل هستند و تلقین میت را نیکو شمردند و کسی منکر آن نشده است و سنتِ اولین است برای آخرین و آخرین باید در این سنت (تلقین میت) به اولین اقتدا کنند».[5] ابنقیم تصریح میکند که تلقین میت، سنتِ اولین است و آخرین باید به اولین اقتدا کنند.
ابنتیمیه میگوید: «گروهی از صحابه ازجمله ابوامامه و واثله و دیگران، به تلقین میت عمل کردند».[6] وی مینویسد: «مردانی از اهل شامِ اولین (یعنی طبقه اول مردم شام) به تلقین عمل میکردند و برای این قضیه، روایت داشتند؛ به همین دلیل، اکثر اصحاب ما (حنابله) و دیگران گفتهاند که این نوع تلقین، جایز است. تلقین میت و کارهایی مثل این، از کارهایی است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله انجام داده و به امتش فرموده که بعد از دفن و هنگام زیارت قبور و گذشتن از کنار قبر، این کارها را انجام دهند».[7]
چگونه وهابیت ادعا میکنند که صحابه چنین کاری نمیکردند و تلقین میت بدعت است، در حالی که ابنتیمیه و ابنقیم و عالمان دیگر اهلسنت، این عمل را به سلف و حتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله نسبت میدهند؟ بنابراین، ادعای بدعت بودن به خاطر عمل نکردن صحابه نیز مورد قبول علمای اهلسنت نیست.
اگر بنباز عمل مردم شام را حجت نمیداند، باید گفت که ابنصلاح، قرطبی و ابنعربی مالکی و علمای دیگر اهلسنت، علاوه بر مردم شام، تلقین میت را عمل مردم مدینه، خراسان و قرطبه از صدر اسلام تاکنون دانستهاند.[8] ابنقیم نیز نوشته است: «تلقین، عملی است که مسلمانان از قدیم تا این عصر آن را انجام میدادند و از احمد نقل میکند که علت نیکو شمردن تلقین میت توسط احمد بن حنبل، به سبب عمل مسلمانان بود و امت پیامبر صلیاللهعلیهوآله شرق و غرب را فرا گرفتهاند و همه از اول تا به حال، به تلقین میت عمل میکردند و هیچ کس آن را قبیح نمیدانست».[9]
پینوشت:
[1]. «مخالفت متأخرین وهابیت با تلقین میت (قسمت اول)»
[2]. همان.
[3]. «مخالفت متأخرین وهابیت با تلقین میت (قسمت دوم)»
[4]. المجموع شرح المهذّب، نووی، ج5، ص303.
[5]. الروح، ابنقيم، ص13.
[6]. ابنتيميه، احمد، مجموع الفتاوى، ج24، ص296.
[7]. اقتضاء الصراط المستقيم، ابنتيميه، ج2، ص179. «وروى في تلقين الميت بعد الدفن حديث فيه نظر، لكن عمل به رجال من أهل الشام الأولين، مع روايتهم له، فلذلك استحبه أكثر أصحابنا وغيرهم. فهذا ونحوه مما كان النبي (ص) يفعله، ويأمر به أمته عند قبور المسلمين، عقب الدفن، وعند زيارتهم، والمرور بهم».
[8]. فتاوى ابنالصلاح، ابنصلاح، ص261؛ التذكرة بأحوال الموتى وأمور الآخرة، قرطبی، ص343‑178؛ التاج والإكليل لمختصر خليل، موافق مالکی، ج3، ص53.
[9]. الروح، ابنقيم، ص13.
افزودن نظر جدید