مخالفت متأخرین وهابیت با تلقین میت (قسمت اول)
برخلاف نظر عموم مسلمانان که تلقین میت را مجاز و مفید برای مرده میدانند، بزرگان معاصر وهابی، این عمل را بدعت خوانده و حدیث نقل شده در این زمینه را جعلی میدانند؛ در پاسخ به اشکال آنان میتوان گفت که نمیتوان بدون دلیل روایتی را ساختگی نامید؛ این حدیث مورد تأیید علمایی مانند ابنحجر، ملاعلی قاری، ابنملقن است و سند آن را حسن و بدون مشکل میدانند؛ چنین حدیثی را نمیتوان جعلی خواند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اعمالی که معمولاً مسلمانان پس از دفن مرده در قبر انجام میدهند، تلقین میت است. تلقین، اذکاری حاوی اعتقادات اسلامی است که با آدابی خاص، خطاب به میت خوانده میشود. البته تلقینِ اعتقادات، هنگام احتضار و قبل از مرگ نیز مستحب است. تلقین میت، هم قبل از پوشاندن قبر، با تکان دادن جسد، خطاب به او و هم بعد از پوشاندن قبر و هنگام برگشتن تشییعکنندگان برای میت خوانده میشود؛ تلقین میت مورد قبول همه مذاهب اسلامی است، اما وهابیان معاصر، فقط تلقین محتضر را قبول دارند و آنچه مورد قبول آنها نیست، تلقین میت در قبر و بعد از دفن است.
بنباز، یکی از بزرگان معاصر وهابیت مینویسد: «تلقین میت بعد از دفن، بدعت است؛ چون اصل و اساسی در دین ندارد. صحابه این کار را انجام ندادند و اخباری که درباره تلقین میت وارد شده، همه جعلی هستند. همچنین تلقین بعضی از مردم شام، بعد از قرن اول است که برای ما حجیت ندارد».[1] این قول توسط بزرگان دیگر وهابیت همچون البانی[2]، بنعثیمین[3]، صالح فوزان[4] و ... هم گفته شده است.
در پاسخ به این اشکال وهابیت میتوان گفت، بزرگان وهابی فقط ادعا میکنند که اخبار وارد شده درباره تلقین میت پس از دفن، جعلی و ساختگی هستند. آنان هیچ دلیلی برای ادعای خود ارائه نمیدهند.
در باب تلقین میت، روایتی در کتاب طبرانی نقل شده که راوی میگوید شاهد بودم که ابوامامه در پایان زندگیاش گفت: هنگامی که مُردَم، همان کاری را که پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله دستور داده که برای مردگان انجام شود، برای من انجام دهید. حضرت دستور داد: «هنگامی که یکی از برادرانتان از دنیا رفت، او را در قبر گذاشتید و بر آن خاک ریختید، یکی از شما بر سر قبر او بایستد؛ سپس او را به نام مادرش خطاب کند و بگوید: ای فلان پسر فلانه! پس او صدای این فرد را میشنود ولی پاسخش نمیدهد؛ سپس بگوید: ای فلان بن فلانه! پس او (آن مرده) مینشیند... پس بگوید: به یاد بیاور اعتقاداتی که با آن عقاید از دنیا خارج شدی: شهادت به یگانگی خداوند و اینکه تو راضی هستی به اینکه خداوند پروردگارت، اسلام دینت و محمد صلیاللهعلیهوآله پیامبرت و قرآن امامت بود. پس منکر و نکیر، هر کدامشان، دست دیگری را گرفته و میگوید برویم؛ ما نزد کسی که حجتش بر او تلقین شده، نمیمانیم؛ پس خدا حجت او به جای آنها خواهد بود. مردی گفت: ای رسول خدا! اگر نام مادر مرده را نمیدانستیم چه کنیم؟ فرمود او را به حضرت حواء نسبت دهید! ای فلان پسر حواء!»[5]
عدهای از علمای اهلسنت قائل هستند، این حدیث حسن یا صالح است؛ ابنحجر مینویسد: «سند این روایت، صالح است و ضیاءالدین مقدسی از علمای بزرگ اهلسنت، در کتاب احکامش این روایت را تقویت کرده است. عبدالعزیز این روایت را از شافعی از ابوامامه نقل کرده و این روایت شواهدی هم دارد».[6] ملاعلی قاری مینويسد: «حديث صريحی در جواز تلقين ميت است که علما اتفاق دارند به آن حديث در فضايل اعمال عمل میشود؛ بلكه اين حديث بهوسیلۀ شواهدی تقويت شده و تا حد درجه حسن میرسد».[7] ابنملقن میآورد: «اسناد این حدیث (ابوامامه) هیچ مشکلی ندارد و حافظ ابومنصور این روایت را در کتاب جامع الدعاء الصحیح ذکر کرده است».[8]
بنابراین به عنوان اولین پاسخ میتوان گفت که برخی علمای اهلسنت مشکلی در سند حدیث ندیده و آن را قابل عمل کردن میدانند.
پینوشت:
[1]. فتاوى نور على الدرب، بنباز، ج14، ص144‑142؛ مجموع فتاوی ورسائل، بنباز، ج13، ص316‑315.
[2]. موسوعة الألبانی فی العقيدة، ألبانی، ج9، ص21.
[3]. الشرح الممتع، ابن عثيمين، ج5، ص364.
[4]. مجموع فتاوى، صالح بن فوزان، ج1، ص361.
[5]. معجم الكبير، طبرانی، ج8، ص249.
[6]. تلخيص الحبير، ابنحجر، ج2، ص311. «وَإِسْنَادُهُ صَالِحٌ وَقَدْ قَوَّاهُ الضِّيَاءُ فِي أَحْكَامِهِ وَأَخْرَجَهُ عَبْدُالْعَزِيزِ فِي الشَّافِي وَالرَّاوِي عَنْ أَبِي أُمَامَةَ سَعِيدٌ الْأَزْدِيُّ بَيَّضَ لَهُ ابْنُ أَبِي حَاتِمٍ وَلَكِنْ لَهُ شَوَاهِدُ مِنْهَا مَا رَوَاهُ سَعِيدُ بْنُ مَنْصُورٍ مِنْ طَرِيقِ رَاشِدِ بْنِ سَعْدٍ وَضَمْرَةَ بْنِ حَبِيبٍ وَغَيْرِهِمَا قَالُوا إذَا سُوِّيَ عَلَى الْمَيِّتِ قَبْرُهُ وَانْصَرَفَ النَّاسُ عَنْهُ كَانُوا يَسْتَحِبُّونَ أَنْ يُقَالَ لِلْمَيِّتِ عِنْدَ قَبْرِهِ يَا فُلَانُ قُلْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ قُلْ أَشْهَدُ أَنْ لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قُلْ رَبِّي اللَّهُ وديني الإسلام ونبيي محمد ثم يصرف».
[7]. مرقاة المفاتيح، ملاعلی قاری، ج1، ص216. «وَهُوَ سُنَّةٌ عَلَى الْمُعْتَمَدِ مِنْ مَذْهَبِنَا خِلَافًا لِمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ بِدْعَةٌ، كَيْفَ وَفِيهِ حَدِيثٌ صَرِيحٌ يُعْمَلُ بِهِ فِي الْفَضَائِلِ اتِّفَاقًا بَلِ اعْتَضَدَ بِشَوَاهِدَ يَرْتَقِي بِهَا إِلَى دَرَجَةِ الْحَسَنِ».
[8]. البدر المنير، ابنملقن، ج5، ص334. «إِسْنَاده لَا أعلم بِهِ بَأْسا، وَذكره الْحَافِظ أَبُومَنْصُور فِي «جَامع الدُّعَاء الصَّحِيح»،... قَالَ: وَقد أرخص الإِمَام أَحْمد بن حَنْبَل فِي تلقين الْمَيِّت».
افزودن نظر جدید