مخالفت متأخرین وهابیت با تلقین میت (قسمت چهارم)
برخلاف نظر عموم مسلمانان که تلقین میت را مجاز و مفید برای مرده میدانند، بزرگان معاصر وهابی، این عمل را به علت بیفایده بودن، ممنوع میدانند. در پاسخ به اشکال آنان باید گفت که این اشکال، ناشی از اعتقادشان به نشنیدن مردگان است، در حالی که اهلسنت مطابق احادیث صحیحشان معتقدند که مرده صدای کفش تشییعکنندگان را نیز میشنود. بنابراین، علمای اهل سنت شنیدن را منوط به روح میدانند نه جسم و لذا اصرار به فایده داشتن تلقین برای مرده دارند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اعمالی که معمولاً مسلمانان پس از دفن مرده در قبر انجام میدهند، تلقین میت است. تلقین، اذکاری حاوی اعتقادات اسلامی است که با آدابی خاص، خطاب به میت خوانده میشود. البته تلقینِ اعتقادات، هنگام احتضار و قبل از مرگ نیز مستحب است. تلقین میت هم قبل از پوشاندن قبر، با تکان دادن جسد و خطاب به او و هم بعد از پوشاندن قبر و هنگام برگشتن تشییعکنندگان برای میت خوانده میشود. تلقین میت مورد قبول همه مذاهب اسلامی است، اما وهابیان معاصر، فقط تلقین محتضر را قبول دارند و آنچه مورد قبول آنها نیست، تلقین میت در قبر و بعد از دفن است. البانی از بزرگان معاصر وهابیت در اشکالی که به تلقین میت وارد نموده، ادعا کرده است: «تلقین میت برای مرده فایدهای ندارد؛ چون مرده، حرکت و سماعی ندارد».[1]
در پاسخ به این اشکال البانی که ناشی از اعتقاد او به نشنیدن مردگان است، باید به بحث سماع موتی مراجعه شود.[2] ابنقیم مینویسد: «تلقین میت برای مرده فایده دارد؛ چون اگر میت، نسبت به تلقین، قابلیت شنیدن نداشته باشد، تمام علما باید تلقین میت را قبیح و مستهجن میدانستند، درحالی که در تمام زمانها، مسلمانان میت خود را تلقین میدادند».[3] همچنین شنقیطی مینویسد: «طبق حدیث صحیح، وقتی میت (طبق حدیث صحیح) صدای کفش تشییعکنندگان را میشنود، به طریق اولی کلام خود صاحبان کفش را نیز میشنود».[4]
مشکل جناب البانی این است که شنیدن را به بدن و جسم منوط دانسته و معتقد است که جسم چون حرکت ندارد، پس نمیشنود، درحالی که همه عالمان اهلسنت به دلیل روایتی که در صحیحین آمده است،[5] معتقدند: مرده، صدای کفش تشییعکنندگان را هم میشنود، به این معنی است که شنیدن منوط به جسم ظاهری نیست، بلکه منوط به روح است و الّا همین اشکال (عدم تحرک جسم و سماع) نسبت به شنیدن صدای کفش تشییعکنندگان هم جاری است؛ چون جسم مرده نمیتواند صدای کفش را بشنود. بنابراین، شنیدن منوط به روح است نه جسم و این گوش ظاهری در جسم، یکی از ابزارهای شنیدن است نه اینکه تمام ابزار فقط همین گوش ظاهری باشد.
در حدیث صحیح اهلسنت، از عمروعاص نقل شده: «وقتی مرا دفن کردید، پس بر روی من خاک بریزید، سپس کنار قبرم بهاندازه کشتن یک شتر و تقسیم کردن گوشتش بایستید که من با شما انس بگیرم و ببینم نظر فرستادگان خدا دربارۀ سؤال و جواب چه خواهد بود».[6] این روایتِ عمروعاص یکی از شواهدی است که علمای اهلسنت برای حدیث ابوامامه نقل کردند.[7] در این روایت، تصریح شده که میت با بودن زندگان کنار قبر، اُنس میگیرد.
چگونه البانی ادعا میکند تلقین میت هیچ فایدهای نداشته و میت هیچ ارتباطی با دنیا ندارد، درحالی که سلف آنان (عمروعاص) وصیت کرده، زندهها بعد از دفن میت، کنار قبر بایستند. شنقیطیِ وهابی می نویسد: «طبق حدیث صحیح مسلم، میت با بودنِ زندهها کنار قبرش، اُنس میگیرد».[8] ابنعابدینِ حنفی هم نقل میکند: «بدون شک بعد از دفن، از تلقین منع نمیشود؛ زیرا تلقین بعد از دفن، هیچ ضرری ندارد، بلکه در آن، نفع وجود دارد و مرده با ذکر (یادکردن)، اُنس میگیرد، بهطوری که در آثار آمده است».[9] بنابراین، تلقین برای مرده مؤثر است و نمیتوان از آن منع کرد.
پینوشت:
[1]. موسوعة العلامة الإمام مجدد العصر محمد ناصرالدين الألبانی، البانی، ج9، ص21‑19.
[2]. «سماع موتی و وهابیت»
[3]. الروح، ابنقيم، ص13.
[4]. أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، شنقیطی، ج6، ص138.
[5]. صحیح بخاری، ج2، ص90 و 98. «پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: وقتى بندهاى را در قبر جاى مىدهند و دوستان او پراكنده مىشوند، او صداى كفش آنها را مىشنود. دو فرشته مىآيند و او را مىنشانند و مىپرسند: درباره كسى به نام محمّد چه مىگويى؟ او جواب مىدهد: شهادت مىدهم كه او بنده و رسول خداست و ...».
[6]. صحيح مسلم، ج1، ص112. «فَإِذَا دَفَنْتُمُونِي فَشُنُّوا عَلَيَّ التُّرَابَ شَنًّا، ثُمَّ أَقِيمُوا حَوْلَ قَبْرِي قَدْرَ مَا تُنْحَرُ جَزُورٌ وَيُقْسَمُ لَحْمُهَا، حَتَّى أَسْتَأْنِسَ بِكُمْ، وَأَنْظُرَ مَاذَا أُرَاجِعُ بِهِ رُسُلَ رَبِّي».
[7]. المجموع شرح المهذّب، نووی، ج5، ص303؛ تلخيص الحبير، ابنحجر، ج2، ص270.
[8]. أضواء البيان في إيضاح القرآن بالقرآن، شنقیطی، ج6، ص140.
[9]. رد المحتار على الدر المختار، ابنعابدين، ج2، ص191. «إنَّ الْجُمْهُورَ عَلَى أَنَّ الْمُرَادَ مِنْهُ مَجَازُهُ ثُمَّ قَالَ: وَإِنَّمَا لَا يُنْهَى عَنْ التَّلْقِينِ بَعْدَ الدَّفْنِ؛ لِأَنَّهُ لَا ضَرَرَ فِيهِ، بَلْ نَفْعٌ فَإِنَّ الْمَيِّتَ يَسْتَأْنِسُ بِالذِّكْرِ عَلَى مَا وَرَدَ فِي الْآثَارِ... إلَخْ».
افزودن نظر جدید