اظهارات عرفان ثابتی پیرامون خاتمیت در رادیو فردا

  • 1398/06/04 - 07:26
عرفان ثابتی (نماینده‌ی بهائیت در مناظرات تلویزیونی) در مصاحبه با رادیو فردا، با استناد به استدلال‌هایی پوچ، به رد باور خاتمیت پرداخت. نماینده‌ی تشکیلات بهائی در حالی بهائیت را طرفدار پلورالیسم دینی معرفی نمود که پیشوایان بهائیت با باطل شمردن غیر خود، غیربهائیان (از هر دین و مسلکی) را آماج توهین‌های خویش قرار داده‌اند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عرفان ثابتی (نماینده‌ی بهائیت در مناظرات تلویزیونی) در مصاحبه با رادیو فردا، پذیرش خاتمیت را مساوی با تمام شدن تاریخ دانست و گفت: «اگر خاتمیت را بپذیریم باید در واقع بپذیریم که تاریخ تمام شده... بهاءالله پنج میلیون کلمه اثر مکتوب دارد؛ یعنی چند صد برابر قرآن. مدعایش این بوده که برای پیشرفت معنوی و روحانی بشر بوده اما اکثریت مسلمانان به رهبری روحانیت بر «سفک دم» یعنی ریختن خون او، باب و پیروان آن‌ها قیام کردند».[1]
ثابتی در ادامه، پذیرش خاتمیت را مساوی با سرکوب ادیان جدید برشمرد و مدعی شد: «اینکه می‌گویم ایده‌ی خاتمیت ایده‌ی خونریزی است و از پیشرفت روحانیت و معنویت جلوگیری می‌کند، دقیقاً به همین دلیل است که این ایده جزمی اجازه نمی‌دهد آرا و عقاید جدید مطرح شود. یعنی گوش شنوا را کر می‌کند و دست را آماده می‌کند که به ضرب و جرح و کشتار قیام کند؛ چرا؟ چون وقتی شما می‌گویید ختم کلام یک کلام، یعنی کسی بعد از این نباید حرفی بزند که مغایرت داشته باشد با این کلامی که کلام آخر شمرده می‌شود... نمی‌شود به خاتمیت باور داشت و به واقع به پلورالیسم دینی عقیده داشت».[2]
اما در پاسخ به اظهارات این نماینده‌ی تشکیلات بهائیت در خصوص رد خاتمیت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) می‌گوییم:
اولاً: امتداد فیض الهی منحصر به ارسال رسل نیست و لذا نمی‌توان پذیرش خاتمیت را به مرگ روحانی انسان تعبیر کرد. چرا که خاتمیت در دیدگاه اسلام واقعی، بدین معناست که آن‌چه برای هدایت بشر لازم بوده در اختیار پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اوصیای ایشان قرار گرفته و امتداد فیض الهی و افاضه‌ی علوم به بشر، از طریق معصومین (علیهم السلام) صورت می‌گیرد. لذاست که شیعیان با استناد به روایات معصومین (علیهم السلام) بر این باورند که خدای متعال، لحظه‌ای بشر را بدون راهنما رها نفرموده؛ همچنان که امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «لَوْ لَمْ يَبْقِ فِى الأرْضِ الّا اثْنَانِ لَكَانَ اَحَدُهُمَا الْحُجَّهُ علی صاحبه [3]؛ اگر در روى تمام زمين باقى نماند، مگر دو نفر، يكى از آن‌ها حجت خدا بر دیگری خواهد بود».
ثانیاً: کمیّت آثار برای کسی حقانیت نمی‌آورد؛ مخصوصا زمانی که بدانیم بسیاری از آثار مدعی پیامبری بهائیت، کپی‌برداری از سایر مکاتب دینی، فکری و حتی سخنان پوچ کوچه بازاری بوده است؛ همچنان که وحید رأفتی (نویسنده‌ی بهائی) در راستای توجیه کپی‌برداری پیشوایان بهائی از آثار و اشعار دیگران می‌نویسد: «در حقیقت برای اولین مرتبه در تاریخ ادیان الهی، نه تنها کلام انبیاء، بلکه بسیاری از افکار رشیقه و احساسات متعالیه و آراء و عقاید صائبه‌ی بعضی از ادباء و عرفای بنام عرب و عجم، حتی پاره‌ای از کلمات نغز عامیانه متداول در بین اهل کوچه و بازار، شرافت آن را یافته است تا در آثار این دور صمدانی، به صورت جزئی از عنصر کلام الهی درآید».[4]
آثار چنان سخیف و ساختگی که جناب بهاء چک‌نویس‌های آن را بر آب ریخت و به دست نابودی سپرد [5] و تشکیلات بهائیت پس از نزدیک به دو قرن، هنوز جرأت انتشار اکثر آن‌ها را نداشته و همین میزان هم که منتشر شده نیز سرشار از غلط‌های علمی و ادبی بودند که بهائیان بارها مجبور به اصلاح آن‌ها شده‌اند.[6]
ثالثاً: عرفان ثابتی که مدعی شده پذیرش خاتمیت مساوی با ریختن خون بوده و لذا مسلمانان به رهبری روحانیت اقدام به ریختن خون یاران باب و بهاء کردند، در واقع یک فرار به جلو کرده است. چرا که در زمان ظهور ادعاهای دروغین باب، مردم مسلمان ایران با برگزاری مجلس مناظره، از وی حجّتی بر حقانیتش خواستند تا بر فرض راستی بپذیرند، اما این جناب باب بود که توان ارائه‌ی حجّتی بر حقانیت خود نیافت و سرانجامش به توبه کشید.[7] بنابراین، خاتمیت در اسلام نه به معنای خون‌ریزی، بلکه به معنای جلوگیری از انحراف و تباهی بشریت به دست مدعیان دروغین می‌باشد.
رابعاً: جناب ثابتی تنها از برخورد با جریان بابی‌گری و بهائی‌گری در آغاز سخن گفته و هیچ اشاره‌ای به علّت آن که همان تفکرات داعشی مسلک اسلافش باشد اشاره ننموده است؛ همچنان که در اعتراف عبدالبهاء می‌خوانیم: «و در یوم ظهور حضرت (باب) منطوق بیان، ضرب اَعناق (زدن گردن‌ها) و حَرق کُتُب و اوراق (سوزاندن کتاب‌ها و نوشته‌جات) و هدم بقاع (نابودی اماکن) و قتل عام، إلّا مَن آمن و صدق (مگر کسانی که به او ایمان بیاورند و تصدیقش کنند) بود».[8] حال به راستی چه گزینه‌ای به جز مقابله و سرکوب، پیش پای مردم مسلمان ایران در برخورد با این جانیان بی‌رحم باقی می‌ماند؟!
خامساً: نماینده‌ی تشکیلات بهائی در حالی بهائیت را طرفدار پلورالیسم دینی معرفی نمود که پیشوایان بهائیت با باطل شمردن غیر خود، غیربهائیان (از هر دین و مسلکی) را آماج توهین‌های خویش قرار داده‌اند.[9]
سادساً: اما بر فرض که ادعای مبلّغان بهائیت را پذیرفته و خاتمیت را بر خلاف فطرت بشری و عامل تباهی و انسداد رستگاری بدانیم، پس چرا مدعی پیامبری بهائیت خود را آخرین پیامبر معرفی کرده است: «و نَفسی الحَق قد إنتَهَت الظُهورات إلی هذا الظهور الأعظم و مَن یدعی بَعده إنَّه کذاب مُفتر؛ سوگند به نفس حق من، که همه‌ی ظهورات به این ظهور بزرگ‌تر، پایان گرفت و هرکس که پس از چنین ظهوری، مدعی ظهور جدیدی شود، دروغگو و افتراء زننده است».[10]
آری؛ این دوگانگی و استدلالِ بر خلاف باور بهائی توسط عناصر بهائیت، صرفاً به معنای عوام‌فریبی و زمینه‌سازی برای پذیرش مدعیان دروغین بهائیت و سپس انکار زیربنای پذیرش‌شان می‌باشد.

پی‌نوشت:
[1]. به نقل از کانال‌های مجازی وابسته به تشکیلات بهائیت.
[2]. همان.
[3]. شیخ کلینی، الکافی، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1388، ج 1، ص 179.
[4]. وحید رأفتی، مأخذ اشعار در آثار بهائی، بی‌جا: مؤسسه‌ی معارف بهائی به لسان فارسی، 147 بدیع، ج 1، ص 3.
[5]. ر.ک: شوقی افندی، قرن بدیع (1892-1853)، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 125 بدیع، ج 2، ص 146.
[6]. ر.ک: حسینعلی نوری، اقدس (رساله سؤال و جواب)، نسخه‌ی الکترونیکی، ص 60-59، سؤال 57.
[7]. ر.ک: فاضل مازندرانی، اسرارالآثار، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، صص 182-179.
[8]. عباس افندی، مکاتیب، نسخه‌ی الکترونیکی، ج 2، ص 266.
[9]. جهت مطالعه‌ی بیشتر، بنگرید به مقاله‌ی: غیر بهایی از دید بهایی
[10]. حسینعلی نوری، مجموعه الواح مبارکه (اقتدارات و چند لوح دیگر)، نسخه‌ی الکترونیکی، ص 327.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.