انحرافات، بدعتها
مسلک تصوف و صوفیگری به عنوان عرفان اهل سنت، بسیاری از مبانی خود را از منابع روایی دست اول اهل سنت گرفته است. به بیان بهتر میتوان گفت شالوده و پایهی بسیاری از انحرافات، کژیها و زشتیها که در اعمال صوفیانه و در کتب و منابع صوفیه مشاهده میکنیم، به نوعی برگرفته از روایات عامه است که تعداد قابل توجهی از آنها جعلی و جزء اسرائیلیات هستند.
تقدیس ابلیس ازطرف متصوفه یکی از بزرگترین انحرافات وبدعتهای آنان است که به دلایل مختلف از ابلیس دفاع میکنند. دیدگاهی که طی آن ابلیس در کنار انبیاء قرار گرفته و خلقت نوری و جنبه هدایتگری پیدا میکند و تا جایی پیش می رود که حتی موحد دانستن او جزء اصول اعتقادی فرض شده و کافر خواندن ابلیس سبب تکفیر میگردد در حالیکه خداوند متعال در قرآن از او به شیطان رجیم، متکبر و کافر نام برده است.
مخاطبان صوفیه و مریدان ایشان، نمیدانند دم خروس ایشان را باور داشته باشند یا قسم صوفیه را. در جایی صوفیه معتقد به صلح کل است و همه انسانها را با هر دین و مذهب، جلوهای از خدا میدانند و برای همه آزادی و حریت قائل هستند اما وقتی پای صوفیه و تبعیت از ایشان به میان میآید، تنها راه نجات سبیل صوفیه است و بقیه سبل، مطرود و منحرف معرفی میشوند.
دقت در آثار موجود صوفیه با ادعای اینکه صوفیان با علوم باطنی آن آشنائی دارند، چنان ماهرانه ضلالتهای مسلک سازان منحرف و گمراه کننده بابی و بهائیت را بیان داشته و میدارند که هیچ کس نمیتواند باور کند صوفیه بوجود آوردندگان بابیت و بهائیت چنان از تشیع منحرف است که قابل باور نیست.
در حالیکه قرآن و ائمهاطهار(علیهمالسلام) بهذکر و یاد خداوند متعال اهمیت زیادی دادهاند اما سران صوفیه ذکر و یاد خداوند متعال را تحریف کرده و در آن بدعت ایجاد کردهاند و آنرا در جلساتی همراه با حرکات بدنی ادا میکنند که نه تنها در سیره ائمهاطهار(علیهمالسلام) به این روش از ذکر گفتن اشاره نشده بلکه علماء بزرگ شیعه نیز به این بدعت در ذکر گفتن اعتراض کردهاند.
علامه مجلسی در وصف صوفیه روایاتی را آورده است که در آن روایات، بلند کردن صدا در هنگام ذکر و یاد خداوند را نشانه شخص منافق و ریاکار دانسته و از صوفیه بهخاطر ایجاد بدعت در ذکر انتقاد شدیدی کرده است اما صوفیان مدعیاند که این اذکار را کسانی همچون حسن بصری و معروف کرخی از ائمهاطهار(علیهمالسلام) گرفتهاند، در حالیکه نه وثاقتشان ثابت شده نه نامی از آنها در کتب رجالی است.
با گسترش عرفان و تصوف در ایران و دیگر سرزمینهای اسلامی و به تبع آن پدید آمدن متون عرفانی، رهروان و بزرگان این طریقت به سبب داشتن پارهای اندیشههای خاص مورد نکوهش قرار گرفتند. یکی از مهمترین اندیشهها که در رفتار و گفتار آنان متجلی میشد، مقوله شاهد بازی است که مورد بررسی قرار میگیرد.
در حالیکه در اسلام به عقل اهمیت ویژهای داده شده است اقطاب و بزرگان صوفیه در سیروسلوک صوفیانه خود عشق و محبت را جایگیزین عقل کردهاند و به مانند دیگر عرفانهای کاذب معتقدند که عقل در سیروسلوک نقشی ندارد و سیروسلوک فقط کار دل است. در حالیکه این عقل است که راه صحیح سیروسلوک را به سالک نشان میدهد تا سالک دچار گمراهی نشود.
اکثر صوفیه معتقدند که علم، از بزرگترین موانع سیروسلوک است و تنها پیشوای مرید در این راه باید عشق باشد و باید علم را کنار گذاشته و بعد وارد این وادی شد تا به شناخت حق رسید. از این دیدگاه فاصله بین اسلام و تصوف را میتوان به وضوح دید، تصوف میگوید علم و فهم را کنار بگذار تا به حق و حقیقت برسی! ولی برعکس آن اسلام، میگوید بفهم و علم پیدا کن تا به حقیقت برسی.
آنچنان که صوفیه ادعا میکنند، اقطاب ایشان مامور دستگیری درامور باطنی(عرفان) هستند و کاری به امور ظاهری(شریعت) ندارند. با صرفنظر از صحت و سقم ادعای ایشان، میبینیم که اقطاب صوفیه علیرغم ادعای خود، گاها در علوم ظاهر نیز دخالت کرده و فتوای شرعی میدهند که این امر مخالف اصول صوفیه است.
از معتقدات صوفیه قائل شدن به جدایی شریعت از طریقت است. اما اینکه صوفیه می گویند تنها ما معتقد به جدایی طریقت از شریعت نیستیم، بلکه مسلمانان نیز همینگونهاند و به باطن اعمال اعتقاد دارند، باید گفت که حقایق اسلام به ظاهر و باطن، مقدمه و ذی المقدمه قابل تقسیم است، اما شریعت و طریقت با تفسیری که برخی صوفیان گفتهاند، ناصواب است.
ادیان و به تبع آن فرقههای منشعب از ادیان مختلف برای رسیدن به مقصود و حضرت حق آداب و رسومی را دنبال میکنند تا بواسطه آن نفس انسان را تربیت کرده و آماده درک حالات و مقامات خاص کند. اما در این میان به جهت انحرافاتی که در فرقههای تابع ادیان الهی و غیر آنها رخ داده و میدهد، آدابی غیر از آنچه که ادیان الهی برای این مقصود معرفی کردهاند، معرفی میکنند که به جای نزدیک کردن سالک به خداوند، او را از خدا دور میکند.
اقطاب صوفیه خود را مجاز در بیعت گرفتن برای امام معرفی میکنند و معتقدند این اجازه و نیابت از جنید بغدادی به عنوان نائب آن حضرت به آنها رسیده است. اما حضرت تاکید کردهاند که در دوران غیبت کبری نائب خاصی ندارد، بلکه نامی هم از جنید بغدادی به عنوان نائب خاص در غیبت صغری نبرده است و نامی هم از او در کتب رجالی به عنوان ملازم یا راوی حدیث نیست.
تمام سلاسل صوفیه برای قدرتمند شدن نیاز به ثروت داشته و دارند و برای رسیدن به این منظور کشکول و کاسه گدایی دیگر سودمند نبوده و بههمین خاطر صوفیه به فکر سواری گرفتن و سرکیسه کردن مریدان خود افتاده و بهانحاء مختلف از مراسماتی مثل مجلس دیگ جوشان، نذر آقا، عشریه، فطریه، آنها را سرکیسه میکنند.