دخالت اقطاب صوفیه در امور شریعت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ آنچه که در میان صوفیه مشهور است، آن است که معروف کرخی خرقه هدایت و دستگیری را از امام رضا (علیه السلام) گرفت و در امور طریقت مامور دستگیری شد، و امور شریعت را وانهاد و این امر همچنان بعد از غیبت امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) به جنید بغدادی و جانشینان وی رسید و امر شریعت به فقها و علمای ظاهر واگذار شد. بعد از شنیده شدن ادعاهای بدون سند صوفیه در مورد دستگیری مردم از جانب امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) و عدم دخالت ایشان در مسائل فقهی و شریعت، آنچه امروزه و روزگار پیش از این شاهد آن هستیم، برخلاف آن چیزی است که صوفیان نخستین ادعا داشتند و مدعی آن بودند و آن این است که اقطاب صوفیه به امر طریقت راضی نگشته و در امور شریعت نیز دخالت مینمایند. نمونه این امور را میتوان در اعمالی همچون سماع صوفیه و عشریه و ... نام برد.
با وجود اینکه اقطاب اخیر فرقههای صوفیه در امور شریعت فقها را کنار زدهاند، اما برخی از اقطاب و بزرگان سلف ایشان نظری برخلاف ایشان داشتهاند. از آن موارد میتوان به نظر کلابادی در این مورد اشاره کرد. ابوابراهیم اسماعیل بن محمد مستعملی بخاری صاحب کتاب شرح التعرف لمذهب التصوف «شناخت علم شریعت و عمل بر وفق فتوای فقها را بر صوفیان واجب دانسته، هیچگونه تقصیر و تاخیر و تفریط را روا نمیشمارد.»[1] اما صوفیه به سرعت تغییر رویه داده و روش خود را تغییر داده، صوفیه را برتر از فقها معرفی میکنند و جنس علم این دو طایفه را از هم جدا میدانند تا جایی که «عالمان آخرت (صوفیه) را مفتیان قلوب دانستهاند که در آخرت اسباب نجات از قهر و غلبه میباشند؛ بر خلاف فقها که کارشان رتق و فتق امور این جهانی است.»[2] صوفیه خود را حامل اسرار الهی و وارثان اسرار اولیاء و انبیاء دانسته، برآنند که تنها عمل کننده به احکام ظاهری و باطنی آنان میباشند و غیر صوفیان تنها عامل به احکام ظاهری شریعت هستند.»[3] از طرف دیگر فقیهان را فاقد بصیرت و فهم عمیق دین دانسته و عبادت فقیهانه را عبادتی بیارزش و غیر مستمر و ظاهری قلمداد کردهاند که ویژه اوقات خاصی است و در غیر آن وقت خاص عاطل و باطل است.[4]
اما کار صوفیه به مرحله شعار و تخریب فقها ختم نمیشود و با اینکه به اعتراف خود، سررشتهای از علم فقه و شریعت ندارند، در امور (به قول صوفیه) ظاهری دخالت کرده و اقدام به صدور فتوا میکنند. آنچنان که ملاسلطان در مورد پرداخت عشریه به جای خمس میگوید: «اگر یک عشر از ارباج مکاسب و زراعات داده شود، کفایت از زکات زکوی و از خمس خواهد بود.»[5] برخلاف نظر ملاسلطان (که از اقطاب و سرسلسله فرقه گنابادی از فرق صوفیه میباشد) مراجع تقلید، عشریه را مکفی از خمس ندانستهاند.[6] با این حال قطب دوم بعد از ملاسلطان، صالح علیشاه در پاسخ خبرنگار خارجی که از او میپرسد، آیا شما علمای شیعه را قبول دارید؟ این گونه ادعا میکند: «علمای شیعه، دستور آداب و احکام ظاهری را میدهند و ما دستور پاکیزگی دل و اصلاح باطن را میگوییم، هر کدام میبایست دستور خود را از دیگری بگیرد.»[7] با این حال صوفیه علیرغم ادعایی که میکنند و خود را پیشوایان علوم باطنی میپندارند، اما به این مقام ادعایی راضی نگشته و گهگاهی به فراخور موقعیت، پا در کفش فقها کرده و فتواهایی که به نفع خود است میدهند و این امر با اصول و مبانی صوفیه سازگار نیست.
پینوشت:
[1]. ابوبكر محمد بخاری، التعرف لمذهب التصوف، مترجم محمد روشن، اساطیر، 1387، ص 84، 363 367
[2]. ابوحامد محمد غزالی طوسی، احياء علوم الدين، بنیاد فرهنگ ایران، 1359، ص213
[3]. آملی سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، مترجم جوزی محمدرضا، هرمس، 1391، ص33 به بعد
[4]. ابوطالب مکی، قوت القلوب، مترجم افتخار مهدی، انتشارات آیت اشراق، ج1، ص153
[5]. تابنده، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان، ص۲۰۴، تهران، بیتا، ۱۳۳۳، چاپ اول؛ تابنده، سلطان حسین، رساله رفع شبهات، ص۹۵، تهران، ناشر کتابخانه حسینیه امیر سلیمانی، ۱۳۶۳، چاپ چهارم
[6]. مردانی، محمد، سیری کوتاه در مرام صوفیگری، ص۱۵۵ به بعد، قم، انتشارات سپهر آذین، ۱۳۸۳، چاپ دوم
[7]. صالح علی شاه، محمد حسن، یاد نامه صالح، تهران، کتابخانه حسینیه امیر سلیمانی، 1367ش، ص 82
افزودن نظر جدید