شاهد بازی صوفیانه

  • 1395/05/12 - 22:44
با گسترش عرفان و تصوف در ایران و دیگر سرزمین‌های اسلامی و به تبع آن پدید آمدن متون عرفانی، رهروان و بزرگان این طریقت به سبب داشتن پاره‌ای اندیشه‌های خاص مورد نکوهش قرار گرفتند. یکی از مهم‌ترین اندیشه‌ها که در رفتار و گفتار آنان متجلی می‌شد، مقوله شاهد بازی است که مورد بررسی قرار می‌گیرد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ با گسترش عرفان و تصوف در ایران و دیگر سرزمین‌های اسلامی و به تبع آن پدید آمدن متون عرفانی، رهروان و بزرگان این طریقت به سبب داشتن پاره‌ای اندیشه‌های خاص مورد نکوهش  قرار گرفتند.  یکی از مهم‌ترین اندیشه‌ها که در رفتار و گفتار آنان متجلی می‌شد، مقوله شاهد بازی است که همواره موجب سرگردانی خوانندگان متون عرفانی شده و واکنش‌های متفاوت و گاه تندی را به دنبال داشته است. تا جایی که بسیاری از بزرگان عرفان و تصوف  را به خاطر آن به زشت‌کاری متهم کرده‌اند. یکی از شبهه برانگیزترین مباحثی که برخی از منتقدان از گذرگاه نقد اخلاقی، به آن توجه کرده‌اند نیز همین مساله است.

شاهدبازی، نظربازی، جمال‌پرستی یا اِغلام، نوعی تمرین صوفیانه برای رسیدن به جمال و زیبایی حقیقی خداوند، از راه توجه به و دقت‌کردن در زیبایی‌های پسران جوان بوده‌ است. شاهدبازی گاه علاوه بر چشم‌دوختن و نظربازی، با بوسیدن و درآغوش‌گرفتن پسران نیز همراه می‌بوده‌ است. از جمله نخستین منتقدان این امر «ابن‌جوزی» است که در کتاب تلبیس ابلیس از افرادی از جمله احمد غزالی به دلیل بوسیدن ترک بچه‌ای زیبا روی بر منبر، سخت انتقاد می‌کند و می‌گوید من از عمل این مرد در شگفت نیستم و نه از دریدگی پرده حیا از صورتش. از چهارپایان حاضر در مجلس در حیرتم که چگونه سکوت کردند و بر او انکار نکردند. آری شریعت در دل بسیاری از مردم سرد شده است.»[1]

احمد کسروی در یک جمع‌بندی کلی می‌گوید: «گذشته از آنکه صوفیان زن نمی‌گرفته‌اند، بیشترشان دچار زشت‌کاری می‌شده‌اند. این است بچه‌بازی (یا به گفته خودشان شاهدبازی) که از زشت ترین گناهان است.[2] شمسیا نیز توجیه افرادی از جمله عراقی از قول غزالی را به باد انتقاد می‌گیرد و معتقد است: «سخنانی که عراقی از قول غزالی می‌گوید، در ضمن عقاید خود است و در توجیه این‌گونه عشق‌ها که به نظر من هیچ و پوچ و بیهوده است.»[3]

این در حالی است که صوفیان دو دسته بودند. قلیلی از آنان مانند ابن‌عربی و شهاب‌الدین سهروردی و شمس تبریزی و مولانا امردبازی را نمی‌پسندیدند و دسته دیگر که اکثریت با آنان بود، شاهد باز بودند. این دسته اخیر برای توجیه کار خود از آموزه‌های عرفانی سوء استفاده می‌کردند. در عرفان می‌گویند: «الله جمیل و یحب الجمال[4] خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.» پس دوست داشتن زیبارویان تشبه به اخلاق الله است. صوفیان می‌گویند مقید به مطلق پیوسته است و از این رو زیبایی‌های جزئی هم نمودی از آن زیبایی کل است. استاد فروزانفر در شرح آن می‌نویسد: «مقید از جهت این‌که مرتبه‌یی از مراتب ظهور مطلق است بدو پیوسته و متصل است. از این لطیفه ممکن است بعضی گمراه شوند و عشق به جزو را عشق به کل بپندارند، چنان‌که طایفه‌یی از صوفیه جمال‌پرستی را به همین دلیل برگزیده و یکی از اصول طریقت فرض کرده‌اند.»[5] جامی در دفاع از شاهد بازی مشایخ می‌گوید که به احتمال قوی آنان در چهره خوبان، جمال الهی را می‌دیده‌اند نه کمال جسمانی را، لذا عشق آنان عشق پاک و عرفانی است، اما غیر عارف در این حد نیست و لذا باید از این امور خطیر پرهیز کند.»[6]

اما شمس تبریزی نسبت به اوحدالدین کرمانی نظر خوبی نداشته است و این داستان معروف است که شیخ اوحدالدین می‌گفت: «ماه را در طشت می‌بینم و شمس تبریزی گفت اگر بر گردن دمل نداری، چرا ماه را در آسمان نمی‌بینی؟» که اشاره است به اینکه صوفیان می‌گفتند جمال خدا را در خوبرویان می‌بینم و شمس می‌گوید اگر راست می‌گویید چرا خدا را در ملکوت نمی بینید؟»[7]

بنابراین می‌بینیم که در میان صوفیه علاوه بر انحرافات عقیدتی، انحرافاتی اخلاقی نیز به بهانه عرفان و عارف بازی، باب شده و رشد نموده است.

پی‌نوشت:
[1]. ابن‌جوزی عبدالرحمن بن علی، تلبیس ابلیس، ترجمه ذکاوتی قراگزلو علیرضا، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1368، ص 58
[2]. کسروی احمد، صوفیگری، فرخی، تهران، 1342، ص 22
[3]. شمسیا سیروس، شاهد بازی در ادبیات فارسی، فردوس، تهران، 1381، ص 105
[4]. مجلسی محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، اسلامیه، تهران، ج ‏62، ص 125
[5]. فروزانفر، شرح مثنوی، جزو سوم از دفتر اول، ص 1170
[6]. شمسیا سیروس، شاهد بازی در ادبیات فارسی، فردوس، تهران، 1381، ص 107
[7].همان

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.