انحرافات، بدعتها
وقتی بحث از نقد تصوف میشود، عدهای تمامقد جبهه میگیرند و معتقدند تصوف همان عرفان است و عرفان همان تصوف. درعینحال این عده معتقدند که برخی از بزرگان دین تاییداتی در مورد بزرگان صوفیه داشتهاند و برای آن نمونههایی ذکر میکنند. در این مجال توجه خوانندگان را به نکاتی در این زمینه جلب میکنیم.
یکی از عواملی که به نظر برخی بهعنوان عدم تقید صوفیه به شریعت از آن نامبردهاند "بیاطلاعی از احکام شرع" است. در بهترین حالت میتوان درباره عدم تقید بعضی از صوفیه به شرع اینگونه گفت: همانطوری که در میان دیگر اقشار مردم غیر از صوفیه افرادی هستند که اطلاع کامل از احکام شرع ندارند، در میان صوفیه نیز افرادی هستند که مبتلا به مراعات نکردن احکام شرع میشوند.
درگفتار روزمره "منحرف شدن" به معنی خروج از راه مورد قبول تعریف میشود. درواقع بسیاری از تعاریف جامعه شناسی درباره انحراف نیز پیرامون همین تعریف دور میزند. برخی عقیده دارند که منحرفین با نوعی نقص یا بیماری که رفتار آنان را تحت تأثیر قرار میدهد، متولد میشوند. برخی دیگر معتقد هستند که منحرفین به علت ناراحتیهای عاطفی گذشته، فاقد تعادل روانی هستند و این عدم تعادل موجد رفتار انحرافی آنها میشود.
خرقه قطبیت یا همان ردای سلطنت بر دراویش امری موروثی است که یدا بید باید به قطب بعدی برسد که عادتا فرزند قطب قبلی است. این ردا برازندهی هر کسی نیست و صاحب خرقه باید از امتیاز نسبی با قطب پیشین برخوراد باشد و الا اگر عالم دهر هم باشد هرگز به این منصب نتوان رسید!
اقطاب صوفیه همواره با سخنان متکبرانه در پی اثبات فضل و برتری خود بر دیگر انسانها بودهاند چنانچه تمام اعمال، عقاید، بلکه بقای دین مرید و حتی غیر مرید را منحصر در اجازه خود دانسته و معتقدند همه انسانها مکلفند به گشتن و یافتن قطب و تا قطب را نیافته و مرید نشدهاند همه کافرند و اینچنین است که غیر صوفیان را گمراه و کافر معرفی کردهاند.
"شطح" یکی از موضوعاتی است که در میان متصوفه و بعضاً اهل عرفان با تعابیر متفاوت یا حتی متعارض از آن یاد میشود. تفاوت دیدگاهها در مورد شطح تا جایی پیش میرود که گاهی گوینده آن کافر و مرتد خوانده شده و به همین دلیل مورد مذمت مخالفان شطح قرار میگیرد و گاهی موافقان، شطح را از انوار نورانی و وحیانی دانسته و گوینده آن را تا حدی که توان تصور بدانجا خطور کند در اوج مینشانند.
برخی از صوفیه در زمان قدیم از ازدواج کردن سر باز زده و تن به ازدواج نمیدادند و بدینوسیله از حلال الهی سر باز میزدند که نتیجه آن بیبندوباری و عدم تقید به مسائل شرعی در میان این گروه و رواج فساد اجتماعی بود و این در حالی است که پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (علیهم السلام) از رهبانیت نهی کردهاند.
در حالی صوفیه مدعیاند که سیر و سلوک آنها صحیحترین راه سلوک است که سخنان کفرآلود بزرگان آنها که از سر تکبر و غرور جاری شده، نشان از انحراف و بطلان در شیوه سیر و سلوک آنها دارد و درحالیکه سلوک آنها باید باعث کرنش و خضوع و خشوع و معرفت بیشتر آنها نسبت به خداوند متعال شود اما برعکس باعث طغیان و سرکشی آنها شده تا جایی که ادعای نبوت و الوهیت کردهاند.
گاهی صوفیه در دفاع از عقاید خود جهشی روبهجلو داشته و اگر کسی قصد داشته باشد این فرقه را مورد انتقاد قرار دهد، از سوی صوفیه به موارد مختلفی متهم میشود. این حرکت رو به جلو موجب میشود که اول ذهنیتی منفی از مخالفین صوفیه در اذهان شکل گیرد، سپس بحث با ایشان شروع شود.
غسل اسلام از جمله بدعتهای صوفیان است که شبیه به غسل تعمید و غسل میتراییان است که در صوفیه نیز انجام آن را برای شخص طالب، واجب میدانند چون شخص مسلمان غیر صوفی را کافر میدانند و توجیهاتی آورده اند که خلاف این مطلب را ثابت کنند ولی این توجیهات یا اصلا ربطی ندارد یا اینکه به مانند توجیه رضا علیشاه، درباره معصب بن عمیر اثبات کننده این موضوع است که غیر صوفی مسلمان نیست.
در حالی که آیات و روایات، هدف از آفرینش انسان را بندگی انسانها برای خداوند متعال ذکر کرده اند، بعضی از اقطاب صوفیه با مطرح کردن حدود و اختیارات اقطاب نسبت به مریدان، آنان را سرسپرده محض خود کرده و اختیاراتی الهی برای خود قائل شده و در نتیجه مریدان را هم چون عبدی در مقابل خود قرار داده و مقامی الهی برای خود قائل شدند.
اکثر سلاسل صوفیه برای تکالیف الهی و عبادت خداوند متعال حد و حدودی قائلند و آن را مختص حالت بندگی میدانند و زمانی که دیگر بشریت و قالب انسانی باقی نباشد، دیگر نیاز به تکلیف و عبادتی نیست در حالی که آیات و روایات و سیره اهلبیت(علیهم السلام) و اصحاب آنها دقیقا برخلاف این عقیده است و خداوند متعال اساس خلقت انسان را بر تکلیف و بندگی خویش معرفی کرده است.
مسلمانان هرچه دارند از قرآن است و بهترین راه برای تحصیل روحانیت قلب و صفای دل و به یاد خدا بودن، تلاوت و تدبر در آیات قرآن است. با این وجود صوفیه بهجای قرائت قرآن، به شعرخوانی روی آورده و صفای باطن خود را از جایی غیر از قرآن جستوجو میکنند. و این امر سرآغاز برخی از انحرافات ایشان محسوب میشود.
خانقاه محل عبادت صوفیه است که بهمرور زمان در مقابل مسجد بنا شد. یکی از دلایلی که خانقاه را به مسجد ضرار نسبت میدهند دستور ساخت اولین خانقاه است که به امر امیری مسیحی در رمله شام ساختهشده است. دلیل دیگر آن است که اعمالی که در خانقاه انجام میدهند بیشتر شعرخوانی و در برخی موارد رقص و انجام سماع است.