انحرافات، بدعتها
مشایخ قدرت تعقل و تفکر را نیز از مرید سلب میکردند تا جایی که فقط مراد و پیر خود را بندگی کند نه خدا را! روشی که تصوف و صوفیگری در مسیر سلوک پیش گرفته، در سیر عرفان ناب اسلامی قابل پذیرش نیست. آداب و سنن معصومین (علهیم السلام) بر خلاف عقاید وآموزههای صوفیانه است.
سوء استفادهی متصوفه از خواب و رؤیا برای اثبات حقانیت خود یکی از مسائلی است که امروزه در سلاسل مختلف ایشان مطرح است و همین امر سبب شده تا عدهای از مردم عوام به سخنان رمزگونه و خوابهای پریشان ایشان توجه کنند و در دام پرخطر صوفیان بیفتند. نگاهی دقیق به بحث خواب و آنچه با انسان در ارتباط است به رهایی از دام شیادان صوفی، کمک خواهد کرد.
شعرای صوفی منش، حرمتهای الهی را پاره میکنند و با گم کردن سوراخ دعا، حقیقت و معرفت را که مدعی آنند، در صورت معشوق زمینی و حسن جمال انسانی دنبال میکنند و وقتی عشق جسمانی خمیرمایهی اصلی نمادهای به اصطلاح عرفانی ایشان شد، در ادامه شراب و میخانه نیز عناصر آن را تشکیل میدهند که در واقع هر کدام در شریعت حرام است.
از شاخصههای مهم در زندگی صوفیانه، برگزاری مراسم سماع است. برنامهای که میتوان از آن به عنوان بدعتی بزرگ در شاکلهی عرفان صوفیسمی یاد کرد که بسیاری از نامآوران و بزرگان این عرصه را شیفته و مرید خود ساخته. این مقوله، گرچه در بین تصوف موافقان و مخالفانی داشته، اما نقد مخالفان نه به اصل سماع که به لوازم و عدم رعایت شرایط آن بوده است.
بحث استفاده از عقل در حیطهی دین، در آموزههای اسلامی دارای قداست خاص و ویژه است که این امر در فرق انحرافی که در اسلام تشکیل شده، مغفول و متروک مانده است. علت این غفلت از سر غفلت و نادانی و جهل نیست؛ سران فرق منحرف به دلیل ترس از رسوایی، استفاده از تعقل و تفکر برای مریدان خود را مذموم میدارند.
در حالی صوفیه کشف و شهود را بهعنوان مهمترین منبع معرفتی و حجیتی خود معرفی میکنند که معتقدند راه عقل از راه کشف و شهود جداست و راهی برای عقل در کشف و شهود نیست و نمیتوان عقل را ملاک و معیاری برای صدق و کذب و حجیت یا عدمحجیت کشف و شهود بهحساب آورد، حال آنکه عقل در اسلام بهعنوان یکی از منابع معرفتی و حجتی بهشمار میآید و در قرآن بارها بر عقل و عقلگرایی تأکید گردیده است.
صلحکلی که صوفیه از آن دم میزند، همان اعتقاد به تکثرگرایی است که از سوی برخی نحلهها مطرح است. از این رو شاید آنچه را که صوفیه در عقیده صلحکل دنبال میکند، همان چیزی باشد که در پلورالیسم از آن سخن به میان آمده است. از این رو با مطالعه آیات قرآن درمییابیم آموزههای اسلامی دیدگاه صلحکل را تایید نمیکنند.
یکی از عقائد فاسد و منحرف ِ اهل تصوف، سماع است، که از قدیم در بین اکثر صوفیان مرسوم بوده و هست. صوفیان یکی از راههای رسیدن به فناء فی الله را در سماع میدانند، که معتقدند با شنیدن موسیقی و غنا و انجام حرکات موزون و ناموزون (رقص)، حالت وجد و خلسه در سالک به وجود آمده و درچنین حالتی، انسان سریعتر به فنا و قرب الهی میرسد.
صوفیان از تفسیر به رأی و برپا کردن محمل برای معتقدات عرفانی بهره بردند، تا جایی که دیگر دستشان از توجیهات خالی شد و راه چارهای جز باطنگرایی نیافتنه و معتقد شدند بر اینکه اعمال ظاهر چیزی جز نمادهایی از احساسات باطنی نیست و این موضوع آغاز همصدایی متصوفه با اسماعیلیه و قرامطیان بود؛ چراکه این طایفه نیز به باطن گرایی معتقدند.
اهل تصوف برای اینکه خود را میراث دار امر ارشاد معنوی انسانها معرفی کنند سعی در اثبات سنت بودن خرقه پوشی دارند و خرقه خود را به پیامبر اکرم (ص) میرسانند، حال آنکه آنچه از روایات به دست میآید این است که نه تنها خرقه پوشی سنت نبوده بلکه مخصوص دوره خاصی از صدر اسلام بوده است...
تبعیت از امامان معصوم (علیهم السلام) یکی از ارکان مذهب تشیع بوده و هست. زیرا ایشان واسطههای فیض الهی و سکانداران هدایت بشری هستند. اما صوفیه علیرغم اعتقاد شیعیان به امام معصوم و جایگاه او، در جهت مخالف عقاید شیعه دست به پیرسازی و قطب تراشی نمودهاند و برای بزرگان خود جایگاهی همانند جایگاه امامان معصوم (علیهم السلام) متصور شدهاند.
در طول تاریخ همیشه اهل صوفیه مسلک خود را از هرگونه عیب و انحراف پاک میدانستند در حالیکه با اعتراض بزرگان صوفیه بر افکار و عقاید و اعمال برخی از صوفیان، حقیقت آشکار شد چرا که برخی از بزرگان صوفیه هریک از صاحبان عقاید منحرف در تصوف را یا کافر یا ملحد و یا زندیق خواندند و بدین وسیله گمراهی را در میان صوفیه برملا کردند.
صوفیه با سوءاستفاده از روایاتی است که در آن فقر مدح شده است، فقر را به درویشی تعبیر کردهاند، اما اگر تعبیر از فقر به درویشی صحیح باشد، نه تنها این روایات، بلکه تمام احادیث دارای واژه فقر باید به معنای درویشی باشد که در این صورت، در روایاتی که فقر را برابر با کفر دانسته است باید گفت در واقع درویشی برابر با کفر است.
آیا تعالیم باطنی که صوفیان مدعی آن هستند، در هدایت بشر به سوی حقیقت و کمال نقش دارد یا خیر؟ و اگر منظور از تعالیم باطنی همان روش عملی معنوی و سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله) است که مخفی نبوده و در منظر همهی مسلمانان از آن وجود مقدس صادر شده است.