انحرافات، بدعتها
صوفیه برای رسیدن به خلسه با الگوبرداری از شمنیست ها که همان ساحران و کاهنان هستند، شباهتهای زیادی به آنها در راه رسیدن به وجد و خلسه پیدا کردهاند. ازجمله این شباهتها میتوان به توصیفناپذیر بودن تجارب و مشاهدات در هنگام خلسه، گفتن سخنان کفر آلود در هنگام وجد و خلسه، رسیدن به خلسه بهوسیله رقص و سازوآواز و استعمال مواد مخدر و مشربات مسکر اشاره کرد.
تصوف مانند سایر فرقههایی که با تشکیلاتی انحرافی هدایت میشوند، دارای بدعتهایی هستند که خارج از چهارچوب قوانین و مقررات ادیان الهی تعریف شدهاند. غسل اسلام که از قرن هشتم در تصوف ایجاد شده، یکی از این نوآوریهایی است که برای تشرف به درویشی نیاز به انجام آن میباشد!
شیوه و روشهای مختلف فرق برای جذب افراد به این فرقهها متنوع است. یکی از این شیوهها بهرهگیری از ادبیات و واژههاست. باید به این مطلب مهم دقت داشت که زیباسازی ادبیاتی و واژهسازی دلیل بر حقانیت فرقه نیست و برای این منظور باید به عقاید و آثار ایشان مراجعه نمود.
شاید پیروی از شیطان را در تنها مورد شیطانپرستان و شیطانگرایان تصور کنیم؛ اما فرقهی تصوف که ادعای سیر و سلوک در مسیر عرفان را دارد، یکی از گروهی است که به نحوی از شیطان پیروی میکنند. این در حالی است که قرآن، شیطان را دشمن درجه یک انسان برشمرده است.
صوفیه با فرافکنی در پی سرپوش گذاشتن بر شریعت گریزی برخی از بزرگان خود هستند و شریعت گریزی آنان را تهمت و دروغ خواندهاند. در حالی برخی مدعی دروغ بودن این مسئله هستند. کتب معتبر و موثق صوفیه مملو است از اعتراض بزرگان صوفیه بر شریعت گریزان و معتقدین به ساقط شدن تکلیف در مقام وصل، چنانچه برخی دیگر از صوفیه معتقدین این اعتقاد را اهل جهنم و خون آنان را حلال دانستهاند.
خداوند متعال برای رسیدن انسان به سعادت و کمالات معنوی، آداب و تکالیفی را در این دنیا، بر عهدهی وی قرار داده، که یک مکلف موظف به رعایتکردن آن است. از شرایط انجام این تکالیف شرعیه، عدم افراط و تفریط در آن است، که بعضی از متصوفه، ریاضتهای اختراعی و غیرشرعی، همچون شکنجه و آزار رساندن به جسم خود را، راه وصول به حقتعالی میدانند.
از اقداماتی که صوفیان برای فرار از شریعت و همچنین رهایی از انتقاد متشرعین به اعمال و رفتار خود، انجام دادهاند، متمسک شدن به قرآن به صورت تفسیر به رای آیات آن است و جالب اینجاست که این تفسیر صوفیانه ممکن است در خواب و رؤیا بوده و یا حتی بعد از مرگ و به صورت مکاشفه اتفاق افتاده باشد!
صوفیه همواره خرقه پشمینه خود را منتسب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کرده و به همین وسیله به آن تقدس خاصی بخشیدهاند تا هم از بدعت خواندن آن جلوگیری کنند و هم به حجیت خود بیفزایند. حال آنکه محققین زیادی نه تنها خرقهپوشی را سنت نبوی نمیدانند بلکه ادامه خرقهپوشی را عملی التقاطی میدانند که از حشرونشر صوفیان با راهبان گرفته شده است.
جایگاه دنیا در اسلام و از نگاه قرآن و روایات، جایگاه خاصی است که با دیدگاه تصوف متفاوت است. نگاهی عمیق به این مسئله نشان میدهد دنیا از نظر بزرگان دین جای خوبی است، بشرط آنکه طبق موازین اسلامی و الهی مورد مورد استفاده قرار گیرد که طبعاً این کار آخرت را نیز آباد خواهد کرد، ولی اگر بر خلاف این باشد، دنیا بسیار ناپسند و مذموم است. پس در واقع خوبی و بدی دنیا بستگی به افعال انسانها در آن دارد.
صوفیه برای جلوگیری از بدعت شمردن خرقهپوشی، آن را به حدیث ام خالد منسوب کردهاند تا خرقهپوشی خود را از سنت نبوی معرفی کنند، حال آنکه استناد به این روایات از اصل و اساس باطل است، چرا که نه تنها این احادیث را از منابع اهل سنت نقل کردهاند، بلکه برخی از علماء مشهور اهل سنت همچون سیوطی و برخی از بزرگان صوفیه نیز به این روایات اشکال وارد کردهاند و آنها را بیاعتبار دانستهاند.
عزلتنشینی ازجمله آدابی است که افراط و تفریط صوفیه در این عمل سبب ایجاد انحراف و مفسده در آن شده است. که ازدواج نکردن و روی آوردن به جوانان زیبارو و توهم و مشوش شدن عقل ازجمله این انحرافات و مفسدههاست که برخاسته از خلوتنشینیهای افراطی است. که بزرگانی از صوفیه نیز به این شکل از خلوتنشینی صوفیه انتقاد کردهاند و آنان را انسانهای گمراه خطاب کرده اند.
اسلام، آخرین دین الهی و کاملترین آنهاست که همه راههای خیر و سعادت بشر را توسط بهترین مخلوقات و اشرف آنها برای هدایت بشر فرستاده است. کسانیکه از آن تبعیت کنند نجات مییابند و به رستگاری میرسند و مخالفین و کسانیکه برای خود راه جدیدی را ابداع کرده و مانند صوفیان در این مسیر حرکت کنند، راهی جز تباهی نخواهند داشت.
سیره و روش انسانهای بزرگ و الهی مانند انبیاء، اولیا و بزرگانی که در مسیر بندگی گام برداشتهاند، دعوت و راهنمایی مردم به سمت و سوی خدا و به مقصد او بوده است، اما در بین افرادی که مدعی عرفانند و جنس بدلی و غیر اصیل عرفان را در این بازار به حراج گذاشتهاند، با سوء استفاده از عقاید و سادگی عوام، ایشان را به اطاعت بی چون و چرا از خود فرا میخوانند.
متصوفه در مورد جایگاه بزرگان خود، مسیر انحرافی غلو را طی میکنند و گاهی مقامی را برای ایشان قائل هستند که نه تنها در شأن و منزلت آنها نبوده، بلکه در مورد هیچ مخلوقی صدق نمیکند. در این نوشتار، برای نمونه به موردی اشاره شده که به زعم صوفیان، جناب عزرائیل برای گرفتن جان بزرگ صوفیان، از وی اجازه میخواهد! که به نقد آن پرداخته شده است.