شکنجه و آزار جسمی؛ راه وصول به حق ؟!
خداوند متعال برای رسیدن انسان به سعادت و کمالات معنوی، آداب و تکالیفی را در این دنیا، بر عهدهی وی قرار داده، که یک مکلف موظف به رعایتکردن آن است. از شرایط انجام این تکالیف شرعیه، عدم افراط و تفریط در آن است، که بعضی از متصوفه، ریاضتهای اختراعی و غیرشرعی، همچون شکنجه و آزار رساندن به جسم خود را، راه وصول به حقتعالی میدانند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دین مقدس اسلام برای تعالی و رشد معنوی و به کمال رسیدن همه انسانها، وظایف و تکالیفی را برای آنان در نظر گرفته است، که همه مسلمانان مکلف به انجام این تکالیف شرعی (انجام واجبات و ترک محرمات) هستند.
در وجوب عمل به این تکالیف شرعیه و بهزحمت افتادن و ریاضتکشیدن، در بین تمام مسلمانان شکی نیست، اما انجام این تکالیف برای عدهای سهل و آسان و برای بعضی سخت و دشوار است، که دشوار بودن آن، به دلیل راحتطلبی انسان در این دنیا و سهل بودن این تکالیف برای بعضی همچون ائمهی معصومین (علیهمالسلام) و عالمان و عارفان، به دلیل ایمان و حب آنان به حقتعالی است، که با انجام نمازهای مستحبی زیاد و طولانی و همچنین دائما در روزه بودن، از این عبادتشان لذت میبرند.
اما مطلب قابلذکر اینکه، بعضی از عارف نمایان، مانند صوفیان که ادعای فانی شدن در ذات خدا را دارند، راه وصول به حقتعالی و رسیدن به کمالات معنوی را، در ریاضتهای غیرشرعی دیدهاند، بهگونهای که در مسئله ریاضت، حدّ افراط را در پیش گرفتهاند و اعمال مختلف سخت و غیرشرعی و حتی غیر عقلی را در برنامههای ریاضتی خود قرار دادهاند. یکی از این ریاضتها، که کاملاً برخلاف کلام الهی و سیره ائمهی معصومین (علیهمالسلام) بوده و حتی از این ریاضتها نهی هم شده، شکنجه و آزار رساندن به جسم خود است.
چنانچه در احوالات شبلی آمده است که: «شبلی سردابهای داشت که هرگاه به آنجا داخل میشد، آغوشی از چوب با خود به آنجا میبُرد و هرگاه غفلتی به دل او میآمد، خویش را بدان چوب میزد، و گاهی اوقات که همه چوبها شکسته میشد، دست و پای خود را به دیوار میزد.»[1] و همچنین نقل است که: «شبلی در اوایل مجاهدت و ریاضت، سالهای دراز، نمک در چشم میریخت تا خواب به چشم او نیاید و میگفت که حقتعالی مرا اطلاع داد و گفت هر که بخوابد غافل بُوَد و غافل، محجوب بُوَد.»[2]
در حالات شیخ «ابوسعید ابوالخیر» نیز آمده که: «در جوانی شبها پسازآنکه اهل خانه به خواب میرفتند آهسته برخاسته به مسجد میآمد. در گوشه مسجد چاه آبی بود، طنابی را به وسط چوبی بسته و سر دیگر طناب را به پای خود میبست و سپس چوب را روی دهانه چاه گذارده، و خود را در وسط چاه تا نزدیک طلوع صبح معلق میساخت و قرآن میخواند. و یا اینکه هفت سال در بیابانی در نزدیکی سرخس به مجاهدت و ریاضت مشغول بود و معروف است که در این هفت سال خار بیابان و سرگز و امثال آن میخورد.»[3]
این اعمال و ریاضات بیرویه صوفیه، در حالی است که نه در قرآن و سنت از آن سخن به میان آمده و نه به آن اجازه داده شده است و حتی خداوند متعال در آیهای از قرآن نهی فرموده از اینکه انسان، خویش را با دست خود به هلاکت بیندازد. «وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ [بقره/195] خود را با دست خود به هلاکت میفکنید.» آیه شریفه مطلق است و نهی در آن، نهی از تمامی رفتارهای افراطی و تفریطی است.
بنابراین دین اسلام، عبادات و وظایف دینی را، درصورتیکه زیانبخش باشد، ممنوع کرده و خداوند متعال هرکسی را بهقدر وُسع و توانایی او مکلف کرده است تا بتواند بهراحتی به وظایف خود عمل کند. یعنی حتی نماز و روزهای که بر همه واجب است، در صورت عدم توانایی و ضرر داشتن برای شخص، از او ساقط میشود. چنانچه خداوند متعال فرموده: «لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وسعها [بقره/286] خداوند هیچ کس را جز بهقدر تواناییاش تکلیف نمیکند.»
مطلب دیگر برای رفع شبهه اینکه عدهای، آیات و قانون جهاد و دفاع را، باکمال جسمی منافات میدانند، که در پاسخ باید گفت این قانون مانند همه قوانین دیگر اسلام، خود موجب کمال است، هرچند منجر به کشته شدن و شهادت او شود که این شهادت، باعث کمال جامعه شده و خود شهید نیز بهنوعی به بالاترین کمال جسمی در سرای دیگر نائل میشود.
پس بنا بر آنچه ذکر شد، واردکردن شکنجه و زیان رساندن انسان بر جسم خود، بهیقین مورد نهی شرع مقدس اسلام بوده، و در این مورد هیچ استثنایی هم وجود ندارد، تا اینکه برای رسیدن به کمالات معنوی و قرب به حقتعالی، آزار جسمی را استثنا کنیم.
پینوشت:
[1]. عطار نیشابوری، تذکرة الاولیا، تهران، کتابخانه مرکزی، 1321 هجری شمسی، جلد ۱، صفحه 131
[2]. همان ص 130.
[3]. محمد بن منوّر بن ابوسعید، اسرارالتوحید، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1363 ه.ق، ص 33و 34.
افزودن نظر جدید