سند سازی صوفیه برای خرقه پوشی

  • 1396/01/22 - 09:26

صوفیه برای جلوگیری از بدعت شمردن خرقه‌پوشی، آن را به حدیث ام خالد منسوب کرده‌اند تا خرقه‌پوشی خود را از سنت نبوی معرفی کنند، حال آنکه استناد به این روایات از اصل و اساس باطل است، چرا که نه تنها این احادیث را از منابع اهل سنت نقل کرده‌اند، بلکه برخی از علماء مشهور اهل سنت همچون سیوطی و برخی از بزرگان صوفیه نیز به این روایات اشکال وارد کرده‌اند و آنها را بی‌اعتبار دانسته‌اند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سران صوفیه برای اثبات صحیح بودن خرقه‌پوشی در تصوف، همواره به دنبال ارائه نشانه‌های از خرقه‌پوشی در سنت پاک نبوی بودند تا از بدعت شمردن آن جلوگیری کرده و راه مخالفین را بر خود ببندند. لذا برخی از بزرگان صوفیه خرقه‌پوشی را به روایاتی مستند کرده‌اند که از منابع اهل‌سنت نقل شده است، چنانچه بخاری روایت ام خالد را این چنین نقل می‌کند که: «جامه‌های بسیار به دولتخانه نبوت آورده بودند، در میان آن جامه‌ها گلیمی سیاه کوچک نهاده بود. فرمود کیست که می‌خواهد من این گلیم در وی پوشانم؟ حاضران همه خاموش بودند و هیچ کس پاسخ نداد. بعد از آن فرمود: ام خالد را نزدیک من آورید، مرا به خدمت حضرت رسالت بردند چون بدان قبله اقبال و حرم کرم روی آوردم خواجه تطییب دل مرا و تعلیل خاطر مرا، آن گلیم به دست مبارک خود در من پوشانید فرمود بدار و کهنه کن.»[1]
همچنین به روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) استناد می‌کنند که حضرت می‌فرماید: «الشیخ فِی قومه کالنبی فِی امته[2] منزلت شیخ در امت خود مانند منزلت پیامبر در امت خویش است.» لذا اهل تصوف به وسیله این روایات خود را تابع سنت نبوی معرفی کردند و خرقه پوشاندن بر مریدان را به تبعیت از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) برشمردند و برای آن قداستی خاص قائل شده و با استناد به روایت "الشیخ فی قومه"، اقطاب و بزرگان صوفیه را نماینده رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) معرفی کرده‌اند، چنانچه سهروردی می‌گوید: «دست شیخ در خرقه پوشاندن، نماینده دست پیامبر است و تسلیم شدن مرید به شیخ، تسلیم شدن به خدا و پیامبر اوست.»[3]
اما استناد به این روایات، از اساس باطل است و سنت بودن خرقه‌پوشی طبق همین روایت مورد اشکال است، چراکه بزرگان صوفیه در حالی این روایت را از منابع اهل‌سنت نقل کرده‌اند که سیوطی عالم مشهور و بزرگ اهل‌سنت این احادیث را ساختگی می‌داند.[4] دیگر این که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درباره آنچه به ام خالد داده‌اند می‌فرمایند: بدار و کهنه کن ولی نفرموده‌اند بگیر و خرقه کن. ابن جوزی نیز استدلال به این روایت را صحیح نمی‌داند و آن را احسان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به یک دخترک مهاجر برای به دست آوردن دل او می‌داند[5] نه اینکه حضرت بخواهد خرقه‌پوشی سرآغاز سنتی برای امتش گردد.
اما درعین حالی‌که برخی از صوفیه به روایت ام خالد استناد می‌کنند، مشاهیری از صوفیه همچون سهروردی[6] و عزالدین محمود کاشانی[7] استناد به روایت ام خالد را به عنوان سندی برای خرقه‌پوشی نپذیرفته ولی آن را از استحسانات شیوخ می‌دانند. کما اینکه سید محمد نوربخش از مدعیان سلسله نعمت‌اللهی درباره استناد صوفیه به روایت ام خالد برای مشروعیت بخشی به خرقه پوشی می‌گوید: «صوفیه از ترس اعتراض حماة (نگهبانان=کنایه از فقها) شریعت نبوی در مقابل اختراعاتی نظیر خرقه‌پوشی به حدیث بی‌اعتبار ام خالد استناد کرده‌اند.»[8] لذا استناد به حدیث ام خالد برای خرقه‌پوشی و منتسب کردن آن به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) صحیح نمی‌باشد. چرا که نه تنها این حدیث از عامه نقل شده است بلکه محتوی حدیث نیز این امر را نمی‌رساند و کثیری از صوفیه این روایات را به عنوان سندی برای خرقه‌پوشی نپذیرفته‌اند و آن را بی‌اعتبار قلمداد کرده‌اند.

پی‌نوشت:

[1]. محمود کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، تصحیح عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، نشر زوار، تهران، 1382، ص 106
[2]. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، جامع صغیر، نشر دارالکتب العلمیه، بیروت، 1401 ه، ج 2، ص 42
[3]. سهروردی، عمر بن محمد، عوارف المعارف، مترجم اصفهانی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ۱۳۷۴ ش، ج ۱، ص 98
[4]. وعیدی بهشهری، سید عباس، خرقه صوفیان، نشر راه نیکان، تهران، 1384، ص 122
[5]. ابن جوزی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، باب دهم، نشر دانشگاه تهران، 1368، ص 191
[6]. سهروردی، عمر بن محمد، عوارف المعارف، مترجم اصفهانی، انتشارات علمی فرهنگی، تهران، ۱۳۷۴ ش، ج ۱، ص 78
[7]. محمود کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، تصحیح عفت کرباسی و محمدرضا برزگر خالقی، نشر زوار، تهران، 1382، ص 248
[8]. وعیدی بهشهری، سید عباس، خرقه صوفیان، نشر راه نیکان، تهران، 1384، ص 125

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.