شباهت‌های خلسه در تصوف و شمنیسم!

  • 1396/02/09 - 09:47

صوفیه برای رسیدن به خلسه با الگوبرداری از شمنیست ها که همان ساحران و کاهنان هستند، شباهت‌های زیادی به آنها در راه رسیدن به وجد و خلسه پیدا کرده‌اند. ازجمله این شباهت‌ها می‌توان به توصیف‌ناپذیر بودن تجارب و مشاهدات در هنگام خلسه، گفتن سخنان کفر آلود در هنگام وجد و خلسه، رسیدن به خلسه به‌وسیله رقص و سازوآواز و استعمال مواد مخدر و مشربات مسکر اشاره کرد.

تصوف رسیدن به خلسه و کشف و شهود را از شمنیستها الگو گرفته است، چراکه رسیدن به خلسه در شمنیسم، به‌وسیله نوشیدن مشروبات مسکر، خوردن گیاهان مخدر و توهم‌زا یا استنشاق دود آنهاست. کما اینکه رسیدن به خلسه از راه مواد مخدر در وادی صوفیه نیز سابقه طولانی دارد. چنانچه زرین‌کوب می‌نویسد: «برخی از صوفیه برای تحریک اعصاب و نیل به حالیکه از آن تعبیر به بیخودی می‌کنند، گاه به مواد تخدیر کننده... بعضی به بنگ و چرس می‌پرداخته‌اند.»[عبدالحسین زرین‌کوب، ارزش میراث صوفیه، ص 94]
باخرزی از بزرگان صوفیه نیز می‌گوید: «این طایفه... خود را به مجانین الهی تشبیه می‌کنند و شب‌ها با مستی بنگ می‌خوابند.»[یحیی باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، ص 114و 115] علامه طباطبایی نیز می‌گوید: «در نهایت، به تکدی‌گری و استعمال بنگ و افیون روی آوردند. این حالت، آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده می‌شود.»[محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 5، ص 282]

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اقتباس‌های مخرب و خطرناک در سلوک صوفیانه، الگوبرداری پاره‌ای از فرقه‌های صوفیه از روش‌های شمنیستی در رسیدن به خلسه است. مذهب شمنی، علم یا شکلی از سحر و جادو بوده است که پیروان آن معتقد بودند که بدان وسیله، می‌توان طبیعت را تحت قدرت و اختیار انسان درآورد... شمن‌ها که همان ساحران و پزشکان و کاهنان‌اند، با قوای فوق طبیعت مرتبط و در احوال عالم متصرف شمرده می‌شوند و در علاج امراض و دفع ارواح موذی به کهانت و سحر متشبث می‌شوند. [1]
از امور مشترک و اساسی بین تفکرات شمنیستی و تصوف، تلاش برای رسیدن به خلسه است. یکی از شباهت‌های شمن‌ها و صوفیان در اینجا این است که تجارب شخصی و مشاهدات حاصل از خلسه را توصیف‌ناپذیر و غیرقابل فهم بودن می‌دانند. کما اینکه یکی از شاگردان دون خوان از زبان او می‌نویسد: «شرح این معرفت ممکن نیست، زیرا برای هر کس به گونه‌ای است... این نکته‌ای است که فقط خود او می‌تواند دریابد و این دریافت، همان معرفتی است که تابه‌حال درباره‌اش حرف زده‌ام.» [2] همچنین در تصوف نیز تجارب و مشاهدات حاصل از خلسه در وقت سماع را مخصوص سماع‌گر دانسته‌اند، چنانچه از یک صوفی در مورد حال شخص در وقت سماع پرسیدند و گفت: «ایشان معنی‌ها ببینند که دیگران نبینند.» [3]
اما شمن‌ها از دو راه به خلسه که به‌زعم آنها مقدمه معرفت و بصیرت است دست می‌یابند: یکی رقص و موسیقی است و دیگری بهره‌گیری از مواد وهم‌آور و مخدر و مشروبات مسکر. در هر دوی این موارد پس از ورود به عالم خلسه، حرکاتی از آنان بروز می‌کند که شباهت به بیماری‌های روانی، غش و صرع دارد.» [4] اما اغلب اعتقاد بر این است که دل سپردن به حرکات یکنواخت و گوش دادن به آهنگ‌های ریتمیک موجب وجد و خلسه می‌شود. [5] موضوعی که در تصوف نیز سابقه دارد و در بین صوفیان به سماع مشهور است که از شعرخوانی، همراه با سازوآواز و حرکات موزون بدنی، به‌منظور ایجاد حال و وجد صوفیانه است حاصل می‌شود، [6] که با ادامه پیدا کردن این حرکات شخص سماعگر دچار وجد و خلسه می‌شود. اساساً برای شمن‌ها، عروج به معراج آسمانی و دست‌یابی به مشاهده و معرفت، لازمه اعمال طبابت و کهانت است و یکی از راه‌های اصلی برای رسیدن به این حالت، رقص مخصوص به خود است تا در غلبه سکر و وجد به جذبه و بیخودی برسد و بپندارد با خدا اتصال یافته است. [7] همچنان که صوفیه نیز سماع را «نوعی عبادت و وسیله تزکیه نفس و تطهیر روح و انقطاع از ماسوی الله و پیوستن به‌حق و فنا» می‌دانند. [8]
از دیگر شباهت‌های سماع صوفیه با رقص شمنی، حدودی است که برای سماع کننده و رقاص شمنی قائل شده‌اند. همان‌گونه که شمن‌ها رقص را از نشانه‌های رسیدن به پختگی و کمال شمنی می‌دانند و می‌گویند: «تا زمانی که تو طریق اهل معرفت را ندانی، گفتگو درباره رقصیدن یا دیدن محال است.» بزرگان صوفیه نیز سماع را برای مریدانی که در مبادی ارادت‌اند و نفوس ایشان بر صدق مجاهده نیارامیده و علم صفات نفس و احوال قلب در باطنشان به ظهور نیامده و حرکات ایشان به قانون علم مضبوط نشده و آنچه مضر و نافع است، نشناخته است حرام می‌شمرند.» [9] از دیگر شباهت‌های خلسه صوفیان با شمنیست‌ها، شطح‌های کفرآلود صوفیان در حالات وجد و خلسه که پر از دعوی حلول، اتحاد و اتصال آنهاست، که در خلسه شمن‌ها نیز سخنان و حالات عجیب‌وغریب فراوان است، با این تفاوت که صوفیه غالباً به روح پیر خود متوسل می‌شوند، اما شمن‌ها بیشتر از روح حیوانات استمداد می‌طلبند، زیرا همگی بر این باورند که در حالت یاد شده، مانند پرنده‌ای هستند که بر پشت اسب یا پرنده، یا بر طبلشان پرواز می‌کنند. [10]
همه اینها دلالت بر این نکته دارد که الگوبرداری و اقتباس صوفیه از برخی افکار و اعمال شبه عرفانی آنان برای دست‌یابی به خلسه، مهم‌ترین تأثیر شمنیسم در تصوف است. زیرا بعضی از صوفیه در سماع و رسیدن به حالات بیخودی و خلسه از آیین و روش‌های شمنیستی، همچون ایجاد وجد و خلسه از طریق رقص و سماع، گوش سپردن به غنا و سازوآواز زنان و امردان، خوردن مسکرات و استعمال مواد مخدر... استفاده کرده‌اند که بارها نیز مورد اعتراض برخی بزرگان صوفیه قرار گرفته‌اند، زیرا این حالت از سماع را خارج از چهار چوب طریقه تصوف می‌دانند.

پی‌نوشت:

[1]. مصاحب، غلام‌حسین، دائرة‌المعارف فارسی، فراکلین، تهران، 1345، ص 138
[2]. کاستاندا، کارلوس، تعلیمات دون خوان، ترجمه حسین نیر، نشر فردوس، تهران، 1368، ص 78
[3]. مایل هروی، نجیب، سماع نامه‌های فارسی، نشر نی، تهران، 1372، ص 63
[4]. آشتیانی، جلال‌الدین، عرفان، نشر شرکت سهامی انتشار، تهران، 1376، ص 95-96
[5]. خسروی، رکن‌الدین، نمایش‌های آیینی، مجله چیستا، سال پنجم، شماره 5 و 6، دی و بهمن 1366، ص 532
[6]. نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ نفیسی، نشر خیام، تهران، ماده سماع
[7]. کاستاندا، کارلوس، حقیقتی دیگر، ترجمه ابراهیم مکلا، نشر دیدار، تهران، 1374، ص 16
[8]. دامادی، سید محمد، ابوسعید نامه، نشر دانشگاه تهران، تهران، 1367، ص 64
[9]. باخرزی، یحیی، اوراد الاحباب و فصوص الآداب، به کوشش ایرج افشار، نشر دانشگاه تهران، تهران، 1345،  ص 221
[10]. الیاده، میرچا، اسطوره، رؤیا، راز، ترجمه رؤیا منجم، نشر علم، تهران، 1382 ص 98 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.