انحرافات، بدعتها
از آنجایی که صوفیه معتقدند در هر زمان فقط یک قطب وجود دارد، لذا جایگاهی برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قائل نمیشوند. زیرا صوفیه مفهوم قطب در تصوف را همان امام در تشیع میدانند و معتقدند که این دو مفهوم اشاره به یک شخص است و قطب را مصداق اهلبیت خدا معرفی میکنند.
برخی صوفیه همواره از خرقه به نیکی یاد کردهاند. چنانچه برخی معتقدند کسی که خرقه به او رسیده است در واقع در عالم دیگری بر او پوشاندهاند. اما همین لباس مقدس در نزد برخی از صوفیه از آن به پلاس خران تعبیر شده و افرادی همچون حلاج اینقدر این لباس را پوشیدند و نظافت خود را رعایت نکرد تا اینکه شپش زد.
برخی راهکارهایی که بزرگان و مشایخ صوفیه برای تربیت نفوس مریدان خود ارائه میکنند بسیار عجیب و خارق العاده است. ازجمله اینکه برخی مریدان خود را مجبور به گدایی در بین مردم کرده تا آبروی آنها برود و از این طریق نفس آنها شکسته شود. حال آنکه این عمل با کتاب خدا و سیره اهل بیت سازگار نیست.
صوفیان ادعا میکنند که حضرت علی (علیه السلام) الگوی آنها در بلند گذاشتن سبیل است که طبق روایات این عمل، نهتنها از سنت نبوی نیست بلکه از سنتهای مجوسیان قدیم و خلاف فطرت انسانی است. لذا باید مجوسیان قدیم را الگوی صوفیان در بلند گذاشتن سبیل معرفی کرد نه مولا علی (علیه السلام).
صوفیان خود را مسلمان میدانند و معتقدند آنچه آنان از آن دم میزنند، عین قرآن و معارف اهلبیت (علیهم السلام) است و تضادی با هم ندارند. حال آنکه ترک حلال برای رسیدن به کمال از جمله موارد نقضی است که شخصیتی همچون ابراهیم ادهم به آن سفارش میکند و معتقد است که تا انسان، شش امر حلالی که از توصیههای اسلام است را ترک نکند، به جایگاه بزرگان نمیرسد.
بسیاری از فرقه های صوفیه ترک شارب و تراشیدن ریش را برخود لازم میدانند، زیرا معتقدند که امام علی (علیه السلام) در هنگام غسل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آب ناف حضرت را نوشیده است و پس از آن دیگر شارب خود را نزده است، لذا صوفیه نیز به آن حضرت اقتدا کرده اند! یا للعجب !!!
ورود به اسلام بعنوان آخرین و کاملترین دین الهی، با سادهترین کلمات و بدون همراه داشتن هیچ وسیلهای امکانپذیر است. اما فرقههای انحرافی اسلامی همچون صوفیه، برای برتر نشان دادن خود از دین اسلام، برای ورود مرید شرط و شروط و وسایل تشرف تعریف کردهاند.
صوفیه را باید با بدعتهایش شناخت. بدعتهایی که هرکدام در جهت منافع و مقاصد مختلفی ایجاد شدهاند. عشریه ازجمله بدعتهایی است که ثروت فراوانی را برای روسای صوفیه بههمراه داشته است. کما اینکه کاترین پاندر، عشریه را رقمی جادویی خوانده است که گیرنده آن را شخصی توانگر و ثروتمند خواهد کرد. کما اینکه وقتی ملا سلطان گنابادی از دنیا میرود، ثروت او را ثروتی نجومی گفتهاند.
برخلاف برداشت عامیانه که کشف و کرامت را مترادف هم دانسته و موجب سوءبرداشت از آنها گردیده، این دو با هم تفاوت دارند. زیرا کشف از مقوله کرامت نیست. و منشا کرامت می تواند هم الهی باشد هم شیطانی. پس هر کرامتی موجب اثبات حقانیت افراد نمیشود، چرا که ممکن است منشاء آن شیطانی باشد.
یکی از راههای جذب افراد توسط صوفیه، ادعای کرامت است. برخی از کتب درباره ادعای کرامتسازی صوفیه داستانهای عجیبی نقل کردهاند که انسان از ذکر آن ناخرسند میشود. برخی از صوفیه در جهت عجیب جلوه دادن قدرت کرامات بزرگان خود، علاوه بر کرامتسازی برای بزرگان، برای حیواناتی همچون سگ و گربه هم کرامت ساختهاند.
در بین صوفیه قطب، بهعنوان ولی خداوند متعال شناخته میشود که عالم بهوجود او میگردد. حال آنکه ما این اعتقاد را در مورد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میدانیم. صوفیه مفهوم قطب و امام را یکی میدانند و هر دو را مظهر یک حقیقت که به یک نفر اشاره دارد. ولی نگفتند که از بین امام رضا (علیه السلام) و معروف کرخی کدام یک قطب است؟ یا اینکه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قطب است یا کسانی که آنها میگویند؟
حسن بصری به عنوان سرسلسله بسیاری از فرق صوفیه اولین کسی است که مردم را ترغیب به ترک ازدواج کرده و معتقد است که وقتی خداوند خیری را برای بنده اش بخواهد او را گرفتار زن بچه نمی کند. در حالی برخی از صوفیه هچون حسن بصری برای مجرد زیستن ارزش قائل شدن و آن را شرط رسیدن به کمال دانستند که باعث انحراف بسیاری از صوفیه شدند.
سران تصوف همواره خود را انسانهایی باطن گرا و علما و فقها را ظاهرگرا و قشری معرفی میکنند کما اینکه صوفیه شرع را نزد فقها و حقیقت را نزد خود میدانند. اما صوفیه امر ولایت را نیز بهظاهر و باطن تقسیم کردند و با تقسیم ولایت حضرت علی (علیهالسلام) به ولایت ظاهری و باطنی، ادامهدهنده تفکر بنیامیه در این امر بودهاند. چراکه با این تقسیم، درواقع راه را برای خود هموارتر کردند و خود را در عصر غیبت امام، عهدهدار امر باطن ولایت معرفی کردند.
در حالی صوفیه همواره از شیطان در برابر گناه نابخشودنیاش دفاع کردهاند و معتقدند که سجده بر آدم (علی نبینا و آله السلام) خلاف دعوی عاشقی است و آن را حتی به امر خداوند شرک میدانند که سجده مریدان صوفیه در برابر اقطاب خویش همچون سجده صوفیان گنابادی در برابر نورعلی تابنده موجب رسوایی آنان شده است. از اینرو است که تضاد سخنان صوفیان با عملشان بر همگان آشکار کشت.