انحرافات، بدعتها
یکی از قواعد فقهیه که در زندگی و دارایی مردم، نقش اساسی دارد قاعده تسلط یا سلطنت است، که ثابت میکند هرکس نسبت به اموال خود اختیار و تسلط کامل دارد و هيچ كس نمىتواند او را بدون مجوز شرعى از تصرفات در آن منع كند. در حالیکه بعضی از سران صوفیه، این قاعده را نقض کرده و معاملات مردم در اموالشان را منوط به اجازه قطب میدانند.
بعضی از صوفیان در عقائد خودشان، شطحیات و سخنان کفرآلودی دارند که آزادی از قید بندگی خدا، نمونهای از آن است، تا اینچنین هم خودشان را برتر از دیگران بدانند و هم خود را از قید بندگی خداوند آزاد دانسته و شریعت را ترک کنند.
از میان مخالفان صوفیه میتوان به علمای شیعه و سنی اشاره کرد. این جوزی یکی از علمای اهلسنت است که در کتاب معروف خود به نام "تلبیس ابلیس" به انحرافات مختلف صوفیه اشاره کرده است. او برخی از انحرافات صوفیه را نام برده و معتقد است که این امور کمینگاه شیطان در میان صوفیان است.
یکی از اعمالی که از قدیم در بین اکثر صوفیان مرسوم بوده و در حال حاضر هم در بین آنان رواج دارد سماع است، که صوفیان آن را یکی از راههای رسیدن به خدا و بهترین عمل نزد پروردگار دانسته و حتی این عمل حرام را بهعنوان نماز حقیقی برای یک صوفی معرفی میکنند.
یکی از توجیهات فرقه صوفیه، دربارهی مذهب سران خود، که مذهبی غیر شیعه داشتند، ادعای تقیه است تا رسوائی برملاشدن سنی بودن آنان را رفع کنند، چنانچه در مورد مذهب جنید بغدادی که رجالشناسان، سنّیبودن وی را مسلم دانستهاند، گفتهاند که جنید به تقیه و پنهانکردن عقیدهی خود از دیگران رفتار میکرد.
در طول تاریخ صوفیه به نامهای متعدد خوانده شدهاند. علت نامگذاری ایشان به نامهای متفاوت، عقاید مختلف صوفیه در طول زمان بوده است. یکی از دیگر علتها برای نامگذاری ایشان انتساب این فرقه به افراد مختلف ازجمله منصور حلاج و بایزید بسطامی است. اما عمده دلیل نامگذاری صوفیه منسوب بودن این فرقه به عقاید مختلف است.
در شرح حال بزرگان صوفیه مطالبی بیان شده که در شأن یک شخص عادی نیست چه برسد به شخصیتی که او را عارف میدانند. چنانچه نقل کردهاند ابوسعید ابوالخیر با شنیدن آیات قرآن به رقص و دست افشانی میپرداخته است. حال آنکه اهلبیت (علیهم السلام) با شنیدن آیات قرآن دچار حزن و اندوه شده و گریه میکردند.
آیهی اکمال در روز عید غدیر، برای تکمیل دین، که همان برگزیده شدن حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) برای جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد، نازل شده است، اما صوفیان از این آیه به نفع خودشان سوء استفاده کرده و مسئله بیعت و ولایت در زمان غیبت را برای خود مطرح کردند.
سران تصوف از هر مسئلهای برای خود کرامتی میتراشند. کما اینکه خواب خود و مریدان را بهعنوان کرامت برای مریدان نقل میکنند. چنانچه طبق یک خواب، رابعه عدویه را که در آن زمان نوزاد بوده است را شافع هفتاد هزار نفر معرفی میکنند. در حالی که کرامت در خواب حاصل نمیشود.
در حالی صوفیان گنابادی ادعا میکنند که ظاهر و باطن اسلام نزد آنهاست که در شبکههای اجتماعی خود سخنان پولس شخصیت برجسته مسیحی را منتشر میکنند. در حالی که پولس کسی است که بعد از حضرت عیسی (علیه السلام) شریعت مسیحیت را نسخ و بسیاری از تعالیم حضرت مسیح (علیه السلام) را به انحراف کشاند.
یکی از مسائل مهم و مورد بحث در تصوف، مسئله ولایت در قطب میباشد که در واقع با مطرحکردن آن، قطب را تا جایگاه امام معصوم بالا برده و او را در زمان غیبت، بهعنوان امام مردم معرفی میکنند، که این عقیده نادرست در بین صوفیه سبب شده که بعضی از سران آنان، وجود امام زمان (علیهالسلام) در این عصر را انکار کنند.
یکی از عقاید صوفیان که مخالف عقیده شیعیان بوده و کاملا مردود است، ادعای بینیازی از امام زمان (علیهالسلام) در زمان غیبت است، که وجود قطب را کافی از وجود امام معصوم دانسته و اطاعت از او را بر خود واجب میدانند.
بسیاری از بزرگان صوفیه حصول کمال را بدون ریاضت غیرممکن میدانند و به مریدان خود سختترین ریاضتها را توصیه میکنند که با عقل و شرع در تضاد است. مانند وادار کردن اشخاصی به اینکه در بین مردم به انسان فحش و ناسزا بگویند یا گرسنگیهای طولانی مدت. اما اسلام ریاضت را در انجام امور شرعی و انجام حسنات مقبول دانسته است.
عقیده به صلح کل از عقایدی است که در میان فرقههای صوفیه شیوع داشته و دارد. علاوه بر صوفیه، فرقههای دیگری همچون مرجئه که از فرقههای خوارج است، معتقد به این عقیده بودند. اما باید دانست که عقیده به صلح کل در میان ادیان به پلورالیزم دینی ختم شده و نزد معتقدین به این عقیده حق و باطل یکی است و ترجیحی ندارد و این امر با ادعای حقیقتجویی صوفیه معارض است.