خرقه پشمینه، بدعت یا سنت؟
اهل تصوف برای اینکه خود را میراث دار امر ارشاد معنوی انسانها معرفی کنند سعی در اثبات سنت بودن خرقه پوشی دارند و خرقه خود را به پیامبر اکرم (ص) میرسانند، حال آنکه آنچه از روایات به دست میآید این است که نه تنها خرقه پوشی سنت نبوده بلکه مخصوص دوره خاصی از صدر اسلام بوده است...
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سران تصوف برای مشروعیتبخشی به فرقه خود با لطایفالحیل و زیرکی سعی بر این داشتند که خود را میراثدار خاندان نبوت معرفی کنند، لذا برای اینکه خود را وارث امر ارشاد و تربیت باطنی مردم معرفی کنند، خرقه پشمینه خود را منسوب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و خاندان آن حضرت کردند و مدعی پشمینهپوشی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شدند و اینکه پشمینهپوشی سنت آن حضرت بوده است لذا پوشیدن لباس پشمینه را در اقتدا به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میدانند و مدعیاند که خرقه صوفیه از آن حضرت به آنها رسیده است. در حالی اهل تصوف اینچنین ادعایی دارند که یعقوبی مورخ سرشناس در کتاب تاریخ خود به این مطلب اشاره کرده است. او میگوید پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تا روزی که خداوند او را به جوار خویش برد پشم نپوشید.[1] برخی دیگر از محققین تاریخ نیز در کتب خود میگویند: «حقیقت آن است که باید صوفپوشی را نه بهعنوان سنت رسول الله (صلی الله علیه و آله) بلکه بهعنوان رسمی که جمعی پیشه کردند و اندک اندک مشهور گردیدند پذیرفت.»[2]
اگر هم بپذیریم که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و خاندان آن حضرت لباس پشمینه پوشیدهاند این مربوط به زمانی خاص بوده است که قناعت در تمام امور زندگی مسلمانان امری ضروری بوده است و بعضی پشمینهپوشی را لباس تمام کسانی میدانند که بهنوعی در فقر مادی به سر میبردند[3] نه اینکه پشمینهپوشی سنت نبوی باشد، چنانکه ابن جوزی خاستگاه خرقهپوشی را در صدر اسلام دانسته که پیامبر و صحابه از سر زهد و فقر لباسهای وصلهدار میپوشیدند نه اینکه چنین رسم و سنّتی میان آنان باشد.[4]
اگر هم حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) لباس زبر و خشن میپوشیدند و میفرمودند: «برشما باد که جامه درشت و خشن در تن کنید»[5] باید از این نکته غافل نشویم که حضرت علی (علیهالسلام) فرمودهاند: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بدون علتی لباس بافته از مو و پشم نمیپوشیدند.»[6] و حتی آورده شده که جز از روی ناچاری نمیپوشیدند یا حتی وقتی گروهی را میبینند که لباس پشمی و موئی در تن دارند میفرمایند: «پنبه بپوشید که آن لباس رسولالله است.»[7] این احادیث نشان دهنده این حقیقت است که لباس پشمینه مخصوص فقرا و در دوره سخت اقتصادی در صدر اسلام بوده است نه از سنت رسولالله (صلی الله علیه و آله) چرا که وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) متوجه میشوند که عاصم بن زیاد، عبای موئین پوشیده است دستور میدهند که او را حاضر کنند، وقتی عاصم به خدمت حضرت شرفیاب میشود حضرت روی او ترش کرده و میفرمایند: «از خانواده خود شرم نکردی و به فرزندانت رحم ننمودی، تو معتقدی که خدا طیبات را برای تو حرام فرموده. عاصم در پاسخ میگوید: پس چرا در لباست به جامه زبر و درشت اکتفا فرمودی؟ حضرت میفرمایند: وای بر تو! همانا خدا بر امامان عادل لازم فرموده خود را با مردم مستمند و ناتوان اندازه گیرند تا فقر و تنگدستی بر بینوا چیره نگردد.[8] حتی ابن جوزی روایتی را نقل میکند که دقیقاً برخلاف ادعای صوفیه است که در این روایت ابن عباس میگوید پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «ان الارض لتعج الی ربها عن الذین یلبسون الصوف ریاء[9] زمین بهسوی خدا از کسانی که پشمینهپوش هستند فریاد میزند.» یا اینکه از سران تصوف، بزرگانی همچون شهابالدین سهروردی معتقد به این امر است که رسم خرقهپوشی در زمان پیامبر و اصحاب وجود نداشته است[10] و این ادعا دقیقاً برخلاف ادعای سران تصوف است.
لذا پشمینهپوشی را نباید ازجمله سنتهای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به شمار آورد چراکه تنها به محدوده زمانی خاصی از صدر اسلام اختصاص داشته است که شرایط سخت اقتصادی بر مسلمانان حکمفرما بوده است و مخالفتهای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهمالسلام) نیز با پشمینهپوشی و همچنین سخن محققین تاریخ، گواه بر همین مطلب است که پشمینهپوشی از سنتهای نبوی نمیباشد، لذا انتساب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز از این راه باطل و بیاساس است.
پینوشت:
[1]. واضح یعقوبی، احمد، ترجمه تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1343، ج 1، ص 458
[2]. سجادی، سید محمدعلی، جامه زهد، نشر علمی فرهنگی، تهران، 1369، ص 43
[3]. وعیدی بهشهری، عباس، خرقه صوفیان، نشر راه نیکان، تهران، 1389، ص 46
[4]. ابن جوزی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، نشر دانشگاه تهران، 1389، ص ج ۱، ص ۲۱۴
[5]. ابنبابویه، محمدبنعلی، خصال، نشر جاویدان، تهران، 1362، ج 2، ص 139
[6]. همان، ص 250
[7]. نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک، نشر موسسه آل البیت (ع) احیاءالتراث، قم، 1368، ج 1، ص 209
[8]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح غفاری و آخوندی، نشر دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق، ج 1، ص 410
[9]. ابن جوزی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، نشر دانشگاه تهران، 1389، ص 174
[10]. سجادی، سید محمدعلی، جامه زهد، نشر علمی فرهنگی، تهران، 1369، ص ۶۳
افزودن نظر جدید