اتهام صوفیه به مخالفان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گاهی صوفیه در دفاع از عقاید خود جهشی روبهجلو دارد و اگر کسی قصد داشته باشد این فرقه را مورد انتقاد قرار دهد، از سوی صوفیه به موارد مختلفی متهم میشود. این حرکت رو به جلو موجب میشود که اول ذهنیتی منفی از مخالفین صوفیه در اذهان شکل گیرد، سپس بحث با ایشان شروع شود. مواردی که صوفیه بهعنوان جهش روبهجلو انجامی میدهد را به سه دسته تقسیم کردهاند. ایشان درباره مخالفان خود اظهار نظراتی میکنند که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
1. مخالفان تصوف بدون اینکه از حقیقت تصوف و اصول صحیحه آن اطلاعی داشته باشند، با تصوف مخالفت کردهاند.
2. فهم نکردن روش استنباط و استدلال صوفیه در استفاده از آیات و روایات [1] دلیل دیگر مخالفان است.
3. اتهام دیگر صوفیه به منتقدین خود آن است که عالمان غیر صوفی را علمای ظاهر میدانند و به همین علت ایشان نمیتواند فقه باطن که مربوط به عالم صوفی است را بشناسند.[2]
با واردکردن این اشکالها توسط صوفیه به مخالفان خود، تقریباً راه روانی مخالفت با صوفیه را در میان مردم عادی بستهاند، چراکه اگر شخصی قصد داشته باشد انتقادی از صوفیه بکند، با دو پیشفرض ساختهشده توسط صوفیه روبرو میشود و آن دو این است که شخص منتقد از سوی صوفیه بیاطلاع از اصول صوفیه و نفهمیدن معارف صوفیه متهم میشود. و حالآنکه این اتهامات شاید در گذشته کاربرد داشتند، ولی امروزه با منتشر شدن کتبی از صوفیه بهعنوان شرح اصطلاحات صوفیه و نیز با تدوین کتبی در شرح مبانی و اصول صوفیه ایرادهای اینچنینی به مخالفان وارد نباشد. ضمن اینکه بزرگترین کسانی که درباره صوفیه و انحرافات ایشان اظهارنظر کردهاند و حتی کتب و مقالههای مختلفی در این خصوص تدوین کردهاند، از معارف و بزرگان دینی بودهاند که کاملاً آشنا به اصول و مبانی عرفان و تصوف بوده و هستند.
اما همانگونه که اقبال لاهوری میگوید: «روزگار اینگونه استدلالهای عامیانه برای کوبیدن افکار و قیامهای بیدارگرانه سر آمده است.»[3] مگر میشود بزرگان علمی و فقهی نظیر حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) که مینویسد: «آن بیچاره که خود را مرشد و هادی خلایق داند و در مسند دستگیری و تصوف قرارگرفته... اصطلاحات این دودسته (عارف و حکیم) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده.»[4] یا آنچه آیت الله سید شهابالدین مرعشی در رد صوفیه نوشتهاند،[5] یا دو مرجع بزرگ حاج سید محمدهادی میلانی [6] با موقعیت علمی که داشتهاند، تصوف را فهم نکرده، آن را باطل دانستهاند؟ مگی میشود گفت که علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) که درباره آداب و رسوم صوفیه اینگونه مینویسند: «آداب و رسومی پدید آوردند در دین که سابقه نداشت، این شد که پیوسته بدعتی تازه به وجود آمد و سنتی شرعی ترک میشد، تا جایی که شریعت در طرفی قرار گرفت و طریقت در طرف دیگر و بالطبع کار به ارتکاب محرمات و ترک واجبات و کنار گذاشتن تکالیف شرعی کشید»[7] تصوف را نفهمیده است ولی در عین حال چنین اظهارنظر کنند؟ یا میتوان مدعی شد که علامه محمدتقی جعفری که عرفان را به منفی و مثبت تقسیم میکند[8] و متفکر شهید علامه مرتضی مطهری و .... که درباره تصوف تحقیقاتی داشتهاند، آن را فهم نکردهاند؟ یا قبول کرد چنین شخصیتهای بلندپایه علمی به رموز کلمات صوفیه که بعضاً بسیار سخیف و عوامانه است، دست نیافتهاند؟ یا در عالیترین مقام دینی نسبت به صوفیه که قلیلی از مسلمانان را دارد، حسادت نمودهاند،[9] به این لحاظ تصوف را نقد کنند!
درنهایت زمان اینگونه دفاعهای بیروح و بیمنطق از تفکری انحرافی به سر آمده است و بزرگان و تابعان این فرقه خوب است چشم خود را به روی واقعیت بازکرده و تأملی بر عقاید خود داشته باشند تا شاید راه نجاتی برای همگان باز شود.
پینوشت:
[1]. کفایه المصنف فی فهم التصوف، ص 18؛ برگرفته از کتاب: فقیه ایمانی سیدمحمدحسین، رویشگاه تصوف، راه نیکان، 1386
[2]. عبدالباری ندوی، بین التصوف و الحیاة، دارالفارابی، دمشق، 2003 میلادی، ص 173
[3]. نوابغ علم و فضیلت سخن میگویند، سکندر حسین سرور، ص 103
[4]. خمینی روحالله، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، 1392، بحث کبر، حدیث چهارم
[5]. شوشتری نورالله بن شریف الدین، احقاق الحق و ازهاق الباطل، مقدمه مرعشی شهابالدین، مبحث سادس، باب فی انه تعالی لا یحل فی غیر
[6]. اعلامیه ایشان در کتاب جنجال تصوف در اسلام، ص 99
[7]. تفسیر المیزان، ج 5، ص 306
[8]. جعفری تبریزی محمدتقی، عرفان اسلامی، به اهتمام کریم فیضی و ...، موسسه تدوین و نشر آثار علامه محمدتقی جعفری، 1389
[9]. کفایه المصنف فی فهم التصوف، ص 18؛ برگرفته از کتاب: فقیه ایمانی،سید محمدحسین، رویشگاه تصوف، راه نیکان، 1386
افزودن نظر جدید