روی‌گردانی صوفیه از قرآن

  • 1395/09/01 - 20:27
مسلمانان هرچه دارند از قرآن است و بهترین راه برای تحصیل روحانیت قلب و صفای دل و به یاد خدا بودن، تلاوت و تدبر در آیات قرآن است. با این وجود صوفیه به‌جای قرائت قرآن، به شعرخوانی روی آورده و صفای باطن خود را از جایی غیر از قرآن جست‌وجو می‌کنند. و این امر سرآغاز برخی از انحرافات ایشان محسوب می‌شود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسلمانان هرچه دارند از قرآن است و بهترین راه برای تحصیل روحانیت قلب و صفای دل و به یاد خدا بودن، تلاوت و تدبر در آیات قرآن است. از این رو چند روایت در تأیید سخن بیان می‌کنیم.

1. مرحوم صدوق در کتاب امالی از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در حدیث مفصلی نقل می‌کند که فرمود: «مَنْ قَرَأَ عَشَرَ آیاتٍ فی لَیلَةٍ لَمْ یکتَبْ مِنَ الْغافِلین[1] کسی که ده آیه از قرآن مجید را در شب بخواند نام او در زمره غافلین ثبت نخواهد شد.»

2. مرحوم صدوق در امالی از آن حضرت نقل می‌کند که فرمود: «نَوِّرُوا بُیوتَکمْ بِتِلاوَةِ الْقُرْآنِ.[2] خانه‌های خود را با خواندن قرآن نورانی کنید.»

3. در نهج‌البلاغه خطبه‌های متعددی از حضرت مولی‌الموحدین علی (علیه السلام) نقل‌شده است که ما به یکی از آن‌ها اکتفا می‌کنیم: «[فَإِنَ] وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ فَإِنَّهُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ سَبَبُهُ الْأَمِینُ وَ فِیهِ رَبِیعُ الْقَلْبِ وَ ینَابِیعُ الْعِلْمِ وَ مَا لِلْقَلْبِ جِلَاءٌ غَیرُهُ مَعَ أَنَّهُ قَدْ ذَهَبَ الْمُتَذَکرُونَ وَ بَقِی النَّاسُونَ أَوِ الْمُتَنَاسُونَ فَإِذَا رَأَیتُمْ خَیراً فَأَعِینُوا عَلَیهِ وَ إِذَا رَأَیتُمْ شَرّاً فَاذْهَبُوا عَنْهُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کانَ یقُولُ یا ابْنَ آدَمَ اعْمَلِ الْخَیرَ وَ دَعِ الشَّرَّ فَإِذَا أَنْتَ جَوَادٌ قَاصِد[3] همانا خداوند سبحان کسی را به چیزی چون قرآن پند نداده است، که قرآن ریسمان استوار خدا، و وسیله ایمنی‌بخش است. در قرآن بهار دل، و چشمه‌های دانش است ، برای قلب جلایی جز قرآن نتوان یافت ، بخصوص در جامعه‌ای که بیداردلان در گذشته و غافلان و تغافل کنندگان حضور دارند. پس هر جا که نیکی دیدید یاری کنید، و هرگاه چیز بد و ناروایی مشاهده کردید دوری گزینید، زیرا پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلّم همواره می‌فرمود: «ای فرزند آدم، کار نیک را انجام ده، و کار بد را واگذار، اگر چنین کنی در راه راست الهی قرار خواهی داشت.» از این کلام شریف به خوبی آشکار می‌شود که یگانه راه برای تقویت روح و تحصیل معنویت و نجات یافتن از وسوسه‌های شیطان، تفکر و تدبر پیرامون آیات قرآن مجید است.

با این وجود صوفیه به‌جای قرائت قرآن، به شعرخوانی روی آورده و صفای باطن خود را از جایی غیر از قرآن  جست‌وجو می‌کنند. و نیز در سیره عملی صوفیه نیز مخالفت با قرآن وجود داشته و دارد تا جایی که در عقیده به "صلح کل" که نزد تصوف از جایگاه خاصی برخوردار است، گفته می‌شود: «از دیدگاه صوفیه تمام مرام‌های موجود در جهان برحق هستند و اختلاف مذاهب را اختلاف در رنگ و صورت می‌شمرند. تمام فرق و مذاهب و فلسفه‌ها در چشم آنان در حکم نردبانی برای عروج است و به‌محض عروج بدون کوچک‌ترین وابستگی آن را رد می‌کنند.»[4] این دیدگاه صوفیان ازنظر مبنایی نه‌تنها با مبنای قرآن و حدیث مغایرت داشته بلکه با مبنای اصلی اسلام که برحق بودن دین اسلام بر دیگر ادیان و مرام‌هاست مغایرت دارد و با اعتقاد به صلح کل، لازم نیست با مستکبران و ظالمان و ستمگران به مخالفت و مبارزه پرداخت.

در ادامه مخالفت صوفیه با قرآن به این آیه برمی‌خوریم که فرمود: «وَ قالُوا هذِهِ أَنْعامٌ وَ حَرْثٌ حِجْرٌ لا یطْعَمُها إِلاَّ مَنْ نَشاءُ بِزَعْمِهِمْ وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها وَ أَنْعامٌ لا یذْکرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَیهَا افْتِراءً عَلَیهِ سَیجْزِیهِمْ بِما کانُوا یفْتَرُونَ[سوره الأنعام، آیه 138] و گفتند این انعام شتر، گاو، گوسفند و حرث که کشت کرده بودند نسبت به آن دو سهم که برای خدا و بت‌ها منظور داشتند ممنوع است نباید کسی بخورد مگر کسانی که ما معین کرده‌ایم که به گمان خود معین کرده بودند و انعامی که حرام شد پشت آن‌ها و انعامی که ذکر اسم خدا بر آن‌ها نشده و این افترایی است که نسبت به خدا داده‌اند زود باشد جزا دهیم آن‌ها را به آنچه بودند افتراء می‌زدند وَ قالُوا هذِهِ اشاره بآیه قبل است که نصیبی برای خدا معین کرده و نصیبی برای بتها انعام که همان انعام ثلاثه باشد و حرث که حاصل برداشته حجر یعنی ممنوع است که هیچگونه تصرفی در آن نمی‌توان کرد لا یطْعَمُها احدی حق ندارد از این دو سهم برداشت کند إِلَّا مَنْ نَشاءُ مراد گفتند خدام کعبه که طائفه بنی شیبه باشند که محارست بت‌ها که در کعبه قرار داده بودند می‌کردند آنهم به ذکور آن‌ها دون اناث بزعمهم یعنی این تحریم و تحلیل را به گمان خود بدون مدرک و دلیل بوده معین کرده‌اند. وَ أَنْعامٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُها که بر خود حرام کرده بودند که بر آنها سوار نشوند که عبارت از سائبه و بحیره و حام باشد که به امر رکوبی که حمل داشته و در رکوب وضع حمل او شده بچه او را دیگر حرام می‌دانستند سوار شوند که در سوره مائده آیه 102 تفصیلش گذشت. وَ أَنْعامٌ لا یذْکرُونَ اسْمَ اللَّهِ عَلَیهَا یا به اسم بت‌ها کشته بودند یا آن‌ها را برای حج همراه خود برده بودند یا بدون ذکر اسم اللَّه کشته بودند می‌گفتند که این‌ها را خداوند بر ما حرام فرموده افْتِراءً عَلَیهِ این کذب محض بود و افتراء بر خداوند هیچ شریعتی حرام نکرده بود بر آن‌ها. سَیجْزِیهِمْ بِما کانُوا یفْتَرُونَ سه جنبه حرمت داشت: اولاً کذب و ثانیاً افتراء بر غیر و ثالثاً افتراء در دین و بر خداوند و این همان بدعت‌ها است که اهل بدع مثل خلفا و بنی‌امیه و بنی العباس و عامه عمیاء و ارباب مذاهب باطله مثل صوفیه و شیخیه و امثال آن‌ها بدین اسلام بستند که این سه جهت حرمت که بسا موجب کفر و لااقل ضلالت می‌شود خذلهم اللَّه.»[5] و نیز از ابوسعید ابوالخیر نقل می‌کنند که گفت: «چون "حالت" به ما روی داد دیگر از کتب و دفاتر خود راحت نمی‌یافتیم، از خدا خواستم که مرا آسایش خاطری دهد، خداوند به من تفضل کرد کتاب‌ها را از خود دور ساختم و به تلاوت قرآن مشغول شدم. از فاتحة الکتاب شروع کرده می‌خواندم تا در سوره انعام به این آیه رسیدم «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یلْعَبُونَ[سوره انعام، آیه 91] بگو خدا [همه را فرستاده] آنگاه بگذار تا در ژرفای [باطل] خود به بازی [سرگرم] شوند.» اینجا کتاب از دست بنهادم هرچند کوشیدم تا یک آیه دیگر پیش رویم راه نیافتیم آن (یعنی قرآن را) هم به گوشه‌ای گذاردیم.»[6]

با نگاهی به مطالب ذکر شده عدم توجه واقعی صوفیه به جایگاه قرآن و بی تفاوتی این فرقه نسبت به سفارش‌هایی که در رابطه با قرآن آمده است مشخص می‌شود.

پی‌نوشت:

[1]. شیخ صدوق، أمالی الصدوق، اعلمی، بیروت، 1400 هجری قمری، چاپ پنجم، ص 59
[2]. همان، ص ۳۶؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، جلد ۹۲، ص ۱۹۷، ۱۹۶
[3]. سید رضی، نهج البلاغة، هجرت، قم، 1414 هجری قمری، ص 255
[4]. غنی قاسم، تاریخ تصوف در ایران، زوار، تهران، 1385، ص 429
[5]. طیب سید عبدالحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، اسلام، تهران، 1378، چاپ دوم، ج 5، ص 220 و 221
[6]. محمد بن منور، اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، مصحح شفیعی کدکنی محمدرضا، آگه، تهران، 1393، ص 33

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.