فریاد ریاکاری !

  • 1395/05/16 - 21:48
علامه مجلسی در وصف صوفیه روایاتی را آورده است که در آن روایات، بلند کردن صدا در هنگام ذکر و یاد خداوند را نشانه شخص منافق و ریاکار دانسته و از صوفیه به‌خاطر ایجاد بدعت در ذکر انتقاد شدیدی کرده است اما صوفیان مدعی‌اند که این اذکار را کسانی هم‌چون حسن بصری و معروف کرخی از ائمه‌اطهار(علیهم‌السلام) گرفته‌اند، در حالی‌که نه وثاقت‌شان ثابت شده نه نامی از آنها در کتب رجالی است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ علامه مجلسی (اعلی‌الله مقامه) درباره ذکر، احادیثی را نقل می‌فرماید: «جماعتی از اصحاب حضرت رسول(صلی‌الله علیه و آله)، فریاد برآوردند به‌تکبیر و تهلیل، اما رسول‌خدا(صلی‌الله علیه و آله) ایشان را منع بلیغ نمود و فرمودند: مگر ندا می‌کنید کسی را که نمی‌شنود یا دور است؟!» یا روایتی را از امیرالمومنین(علیه‌السلام) نقل می‌کند که حضرت فرمودند: «هرکس خدا را در پنهانی یاد کند پس خدا را بسیار یاد کرده است به‌درستی که منافقان خدا را آشکار یاد می‌کنند و در پنهانی یاد خدا نکنند پس خداوند متعال وصف ایشان نموده و آنها را مذمت کرده است»[1] علامه مجلسی بعد از نقل این احادیث می‌فرماید: «از این احادیث معلوم می‌شود که فریاد کردن در ذکر، مورد پسند شارع نیست علی‌الخصوص که تغنی و سرود و تصنیف‌ها بر آن منضم می‌کنند و اشعار عاشقانه به‌نغمه و ترانه به‌الحان ملحدانه می‌خوانند و این به اجماع علما حرام است. پس وای بر آن وقتی که رقص و تصفیق و انگشت درهم شکستن نیز بر او منضم شود و دف و طنبور، زینت مجلس گردد. این حال ذکر جلی حضرات صوفیه است.»[2]
علامه مجلسی به‌وضوح، بطلان این بدعت شنیع صوفیه را توسط روایات اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و نقل اجماع علماء بر حرمت این کار اثبات کرده و از گمراهی آنان در تحریف اذکار الهی خبر داده است. اما برخی از صوفيه نتيجه‌ای که از اذکار حاصل می‌شود را حلول يا اتحاد و يا فناء می‌دانند، که اگر چنين ادعایی صحيح باشد مقدمات رسيدن به اين خيالات قطعا حرام است و اگر چنين ادعایی صحيح نباشد ادای اين اذکار باطل و بی‌فايده تلقی می‌شود و بی‌شک چنين عملی مصداق بدعت می‌باشد و کل بدعة ضلاله، هم‌چنان که قرآن کریم می‌فرماید:«قل الله أذن لکم أم علي الله تفترون [يونس/59]  خدا به شما اجازه داده بود و یا به‌خدا افترا می‌زنید؟». بدعت به‌معنای ادخال ما ليس من الدين في الدين حرام می‌باشد و همان‌طور که علامه مجلسی فرمودند اجماع علمای شيعه بر حرمت و بطلان چنين عملی است و اهل‌بيت(علیهم‌السلام) نیز به این‌چنین عملی اعتراض کرده‌اند هم‌چنان‌که اميرالمؤمنين(علیه‌السلام) می‌فرمايند: «من ذکرالله عزوجل فی‌السر فقد ذکرالله کثیراً، ان المنافقین کانوا یذکرون الله علانیة و لا یذکرونه فی السر، فقال‌الله عزوجل: یرائون الناس و لا یذکرون الله الا قلیلا[3] هر کس خدای عزوجل را در نهان یاد کند، پس او بسیار ذکر خدا کرده است، زیرا شیوه منافقین این بود که آشکارا ذکر خدا می‌کردند ولی در نهان ذکر خدا نمی‌کردند، پس خداوند عزوجل فرمودند: منافقان به‌مردم خودنمائی کنند و جز اندک از خدا یاد نمی‌کنند.» پيامبر اکرم(صلی‌الله علیه و آله) نیز از ظهور چنين اشخاصی اطلاع داده و لعن‌شان نیز نموده است و فرموده‌ است: « لا تقوم الساعة علي امتّی حتي يخرج قوم من امتّی اسمهم صوفيّة ليسوا منّی انّهم يهود امّتی يحلقون للذكر و يرفعون اصواتهم بالذكر ، يظنّون انّهم علي طريق الابرار بل هل اضلّ من الكفار و هم اهل النار، لهم شهقة كشهقة الحمار و قولهم قول الابرار عملهم عمل الفجّار و هم منازعون للعلماء ليس لهم ايمان و هم معجبون باعمالهم ليس لهم من عمالهم الاّ التعب[4] قیامت تشکیل نمی‌شود تا گروهی از امتم به‌نام صوفيه ظاهر می‌شوند كه از من نيستند، آنان يهود امت من هستند، براي گفتن ذكر، حلقه می‌زنند و صداي‌شان را به‌گفتن آن بلند می‌كنند و بر اين تصورند كه راه نيكان را می‌پويند در صورتی كه از كفار گمراه‌تر و اهل آتش دوزخ‌اند، نظير الاغ عرعر می‌كنند و سخنان افراد نيك‌كردار را بر زبان می‌آورند ولی در كردار، چون فاسقان و فاجرانند، با علما در ستيزند و از ايمان برخوردار نيستند، از انجام كارهای خود خرسندند با اين‌كه اعمال آنها جز خستگی سودی برای‌شان ندارد».
البته صوفیان جاهل نه تنها در ذکر جلی به‌گمراهی کشیده شده‌اند بلکه در ذکر خفی هم بدعت ایجاد کرده و سبب گمراهی مریدان خود شده‌اند مثلا در طريقت ذهبيه، ذکر خفی را بايد اين‌گونه ادا نمايند: لا اله را زير سينه‌ی چپ با قلم خيال ترسيم کند و نفس را حبس کرده، دور زده به‌زير نای گلو رساند، الاالله را به‌دنبال آن قوس داده از روي سينه‌ی راست به‌قلب بکوبد و بعد نفس تازه کند و در ترسيم عجله نکند.[5] البته اقطاب صوفیه ادعا می‌کنند که نه تنها در ذکر بدعت و تحریفی ایجاد نکرده‌اند بلکه این اذکار توسط اهل‌بيت(علیهم السلام) به انها رسيده است، اما باید گفت رجالی که در سلسله طريقت های صوفيه واقع شده‌اند به‌فرض اتصال سلسله، کسانی امثال حسن بصری هستند که توثيق نشده‌اند بلکه عدم‌وثاقت‌شان ثابت شده است و يا افرادی می‌باشند که نام‌شان در هيچ کتب رجالی ثبت نشده و مجهول هستند همچون معروف کرخی. اما بعيد بلکه محال است چنين تعليماتی به‌خواص اصحاب، هم‌چون يونس بن عبدالرحمن که امام رضا سه مرتبه براي او ضامن بهشت شد، آموزش داده نشود و به‌کسانی همچون معروف کرخی آموزش داده شود که حتی یک روایت هم در مدح او یا در ذکر شأن و مقام او وارده نشده است یا به‌کسی هم‌چون حسن بصری که اسناد بسیار زیادی در دشمنی و دوگانگی او با ائمه‌اطهار(علیهم‌السلام) موجود است تعلیم داده باشند ولی به‌حضرت سلمان و ابوذر تعلیم نداده باشند.

پی‌نوشت:

[1]. کلینی، محمدبن‌یعقوب، کافی، مترجم مصطفوی، ناشر اسلامیه، تهران، 1369، ج 1، ص 501
[2]. محلاتی، ذبیح‌الله، کشف الاشتباه، مصحح حاج فردوسی، نسیم ظهور، قم، ۱۳۸۹، ص 468-469
[3]. حویزی، عبدعلی‌بن‌جمعه، نورالثقلین، مصحح سیدهاشم رسولی ‌محلاتی، نشر دارالتفسیر، قم، 1383، ج 4، ص 73
[4]. اثنی عشريه شيخ حر عاملی، صفحه 34 و سفينه‌البحار، ج2، ص58
[5]. چهاردهی، نورالدین، سلسله‌های صوفیه ایران، نشر علمی و فرهنگی، تهران، 1382، ص 172

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.