سواری گرفتن از مرید و ثروتمند شدن!

  • 1395/04/10 - 18:32
تمام سلاسل صوفیه برای قدرتمند شدن نیاز به ثروت داشته و دارند و برای رسیدن به این منظور کشکول و کاسه گدایی دیگر سودمند نبوده و به‌همین خاطر صوفیه به فکر سواری گرفتن و سرکیسه کردن مریدان خود افتاده و به‌انحاء مختلف از مراسماتی مثل مجلس دیگ جوشان، نذر آقا، عشریه، فطریه، آنها را سرکیسه می‌کنند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فقر، جزء جدایی‌ناپذیر زندگی هر درویش و صوفی در تصوف قدیم  بوده است که به‌وسیله آن ترک دنیا می‌کرده‌اند و به آنچه از دریوزگی و گدایی به‌دست می‌آوردند زندگی خود را می‌گذراندند اما با فرقه‌ای شدن و تشکیلاتی شدن تصوف، دیگر رنگ فقر و گدایی هم کم‌کم از زندگی صوفیان رخت بربست البته به‌جز اقطابی که از آن برای جمع‌آوری ثروت استفاده می‌کردند.
اما اقطاب صوفیه برای تأمین مایحتاج خود و سلسله دست به اقداماتی بزرگ‌تر زدند تا بتوانند قدرت و ثروت را هر دو با هم داشته باشند و برای رسیدن به مقصود خود از سرسپردگی محض مریدان خود سوءاستفاده می‌کردند و آنها را سرکیسه می‌کردند مثلاً در حدود دعاوی و اختیارت قطب گفته شده است که مرید باید معتقد شود به این‌که قطب مالک حقیقی همه املاک دنیا و اشخاص دنیا است، هم مالک تن آنها، هم مالک جان آنها و هم مالک مال آنها و همه افراد بشر درواقع غلام و کنیز اویند و مرید باید اقرار کند که آنچه دارم از او است و بر او حلال است و بر من حرام است مگر به اذن و تحلیل او.[1]
اما مهمترین منبع درآمد اقطاب صوفیه که با سوءاستفاده از سرسپردگی محض مریدان از آن درآمد کسب می‌کرده و همچنان نیز کسب می‌کنند عشریه ای است که از مریدان خود می‌گیرند و ثروت زیادی از این راه غیرشرعی به‌دست می‌آورند. کیوان قزوینی در وصف مرید تازه وارد می‌نویسد: «مرید بعد از تشرف، از هر راهی که دخل تازه کند و چیزی به او عاید شود چه ربح کاسبی چه اجاره‌ی املاک و چه حقوق دیوانی و حق الجعاله و چه گدایی و چه هدایا و چه ارث و پیدا کردن چیزی در جایی اعم از جزئی و کلی و از گنج و گم شده و از جماد و حیوان باید ده یک آن را بدهد به قطب تا باقی بر او حلال شود و الا همه بر او حرام است زیرا مرید مالک هیچ مالی نمی‌شود.»[2]
ازجمله منابع قدرت و ثروت اقطاب، حکومت‌ها بودند که حمایت سیاسی فرمانروایان و موقوفات و کمک‌های مالی صاحبان قدرت و ثروت، تصوّف را به‌صورت قطب‌های قدرت و ثروت درآورد تا آنجا که برخی از سران صوفی نظیر شیخ شهاب‌الدین سُهروردی شیخ المشایخ صوفیّه به‌عنوان واسطه و سفیر از سوی خلیفه‌ی وقت به دربار پادشاهان سلجوقی آمدوشد داشتند و پادشاهان به دلیل میدان دادن به صوفیان و جلب حمایت آنان، خود نیز خرقه می‌پوشیدند.[3] ازجمله کسانی که توانست از سیاست و حکومت بهره ببرد صفی علیشاه بود که توانست ظهیرالدوله وزیر دربار ناصرالدین‌شاه را مرید خود کند و بعدها او را به‌عنوان داماد و جانشین خود معرفی کرد و توانست از ثروت و نفوذ او در دربار استفاده کند و سلسله خود را بر دیگر سلاسل صوفیه برتری دهد.
از دیگر موارد سرکیسه کردن مریدان توسط اقطاب که در فرقه گنابادی هم مرسوم است مراسم دیگ جوشان است که گذشته از نحوه و شکل این مراسم، گفته شده که در این مجلس قطب باید بر روی پوست حیوانی که برای پخت کنده شده است بنشیند و اگر خواست آن را به یکی هدیه نماید و آن مرید او را خیلی قدر می‌داند و فخر می‌کند، و در عوض آن، وجه گزافی یا یک هدیه گران‌بهای به قطب خواهد داد.[4]
کیوان قزوینی درباره ثروت اقطاب گنابادی می‌نویسد که به سعی من و شیخ دیگر، یک سلسله پول‌های منظم روز افزونی همه ساله از ولایات ایران می‌رود به گناباد، به شش اسم: فطریه، عشریه، نذر، خرج مقبره ملاسلطان، احداث قنات برای مقبره و اداره شرکت تجارتی که مدیر کل آن شرکت خود نور علیشاه بود و حالا ملاحسن است، که سه اسم اول اختراع خود ملاسلطان است.[5] بدین‌وسیله نورعلیشاه از مریدان خود نزدیک به صد هزار تومان گرفت و به‌سختی تمام مرد و آنها را برای پسران و دامادان خود باقی گذاشت.[6] همان‌طور که گفته شد یکی از منابع درآمدی صوفیه نذر است که توسط خود ملاسلطان گنابادی اختراع شده است و این یعنی اینکه نذر برای قطب پیشینه‌ای در تصوف نداشته و یک بدعت در بین صوفیه است که تا به حال هم ادامه پیدا کرده و در شهرهایی  دراویش در آنجا بجای نذر کردن برای اهل بیت(علیهم‌السلام) برای اقطابی مانند نورعلی تابنده نذر می‌کنند و اسم آن را نذر آقا می‌گذارند و از این راه مبالغ سرشاری را عاید این سلسله می‌کنند. اما گذشته از بحث حجیت داشتن یا نداشتن چنین نذری سؤالی که مطرح می‌شود این است که دراویشی که این‌چنین نذرهای می‌کنند آیا اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را قبول ندارند که به نیت آنها این نذرها را انجام نمی‌دهند!؟ یا اینکه معتقدند قطب یا شیخشان صلاح و مصلحت آنها را نعوذبالله بهتر از اهل‌بیت(علیهم‌السلام) می‌دانند !؟

پی‌نوشت:
[1]. کیوان قزوینی، عباسعلی، استوار رازدار، به اهتمام محمود عباسی، نشر راه نیکان، تهران 1387، ص 283_284
[2]. همان، ص 203
[3]. پیشینه‌ی صوفی گری، عباس جلالی
[4]. کیوان قزوینی، عباسعلی، استوار رازدار، به اهتمام محمود عباسی، نشر راه نیکان، تهران 1387، ص 268
[5]. همان، ص 278
[6]. کیوان قزوینی، عباسعلی، بهین سخن، به اهتمام محمود عباسی، نشر راه نیکان، تهران 1387، ص 23

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.