انحرافات، بدعتها
اعتقاد به امامت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهعنوان دوازدهمین امام و آخرین امام از نسل پاک پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) از مهمترین مسائل مذهب تشیع و حتی مذهب اهلسنت بوده که روایات زیادی به راین امر صحت گذاشته که از آن جمله میتوان به روایت پیامبراکرم (صلیالله علیه و آله و سلم) اشاره کرد.
به فرموده قرآن، منشا اختلافها، افزون طلبی و خودخواهی انسانها بیان شده است. «در حقیقت دین نزد خدا همان اسلام است و کسانى که کتاب [آسمانى] به آنان داده شده با یکدیگر به اختلاف نپرداختند مگر پس از آنکه علم براى آنان [حاصل] آمد آن هم به سابقه حسدى که میان آنان وجود داشت و هر کس به آیات خدا کفر ورزد پس [بداند] که خدا سريع الحساب است.»
شاه نعمت الله ولی کرمانی از اقطاب سدهٔ هفتم و هشتم هجری است که طریقتی جدید در تصوف ایجاد کرد. وی به واسطه بدعتها و انحرافاتی که در صوفیه بنا نهاد باعث ایجاد فرقهای شد، و توانست پیروان سایر طریقتها را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد و از کسانی بود که به ریشه دار کردن تصوف در میان شیعيان دامن زد.
یکی دیگر از بدعتهایی که صوفیان برای برای سرپوش گذاشتن و دلیل آوردن برای کارهای غیر شرعی و سخنان کفر آمیزشان بافتهاند، مساله کشف و شهود (خبر از غیب و ادعای ارتباط بی واسطه با خداوند متعال) است که هیچ دلیل عقلی ومنطقی برای آن نمیتوانند پیدا کنند و مدعی هستند که اقطابشان داری علم لدنی هستند.
براساس آیات قرآن و روایات مأثوره تأویل توسط غیر معصوم (علیهالسلام)، قطعاً مصداق تفسیر به رأی است و براساس روایت امام صادق (علیهالسلام) که فرمودند: کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند جایگاهش پر از آتش قرارداده میشود. این آغاز ایجاد انحطاط و انحراف در یک جامعه است كه موجب سقوط در پرتگاه نابودي ميشود.
اهلبیت (علیهم السلام) نزد شیعه کاملترین و مقربترین انسانها هستند اما بعضی از صوفیه برای اینکه کاستی های خود را پنهان کنند و خود را انسانهای برگزیده نشان دهند در سخنان خود از شأن و جایگاه اهلبیت (علیهم السلام) کاسته و در مقابل آن برای اقطاب و بزرگان خود شأنی رفیع قائل میشوند.
در عقاید و اصول دین هیچ کس مجاز به تقلید نیست و نیاز به تحقیق و تفکر دارد اما اقطاب صوفیه تمام اعمال و حتی عقاید و اصول دین سالکان را منحصر در خود میکنند و باید تأمل کرد که آیا بزرگان صوفیه با مجبور کردن سالکان به سرسپردگی شدید به اقطاب و بستن راه عقل، دنبال سلوک و بندگی مریدان برای خدا هستند یا دنبال بندگی صوفیه برای اقطاب.
از ادعاهای صوفیه جانشینی امام زمان (عج) است. ایشان مدعی هستند که مساله دستگیری بعد از امام زمان به جنید بغدادی رسیده است، و جنید نیز به نیابت از حضرت صاحب الامر و با اجازه ایشان، نوابی برای هدایت مردم در امور طریقت انتخاب کرده است. البته این امر نکته انحرافی است و مخالف عقاید شیعیان میباشد زیرا شیعیان معتقد هستند که نواب خاص حضرت صاحب الامر منحصر در چهار تن می باشد.
صوفیه برای مشروعیت بخشی به خود بسیاری از علماء بزرگ شیعه، از جمله فیض کاشانی را که از منتقدین صوفیه است را صوفی خطاب کردهاند در حالی که در مورد صوفیه میفرماید: «این حضرات صوفیه به خیال باطل چنان گمان دارند که قادر بر هر چیز باشند و خود را مستجاب الدعوه شمارند». از اینجاست که باید بخاطر این دروغها به اصل ایمان داشتن سران صوفیه شک کرد.
أقطاب صوفیه در حالی خود را ولی خدا و صاحب علوم الهی معرفی میکنند در حالی که بیشتر آنچه از آیات و روایات نقل میکنند یا تفسیر به رأی است یا تأویل به رأی و باید دانست که آنها نه از نزد خداوند علمی دارند و نه از نزد خود، و در این رابطه سید محمد باقر خوانساری آنها را دزدان دین و راهزنان شرع معرفی میکند.
همچنین علامه مجلسی (ره) در مقدمه «بحارالانوار» می نویسد: «نشانههای ساختگی بودن احادیث دراین کتاب آشکار و قابل حس است. کتاب عوالی اللئالی گرچه مشهور است و مولفش در فضل شناخته شده میباشد، لکن ایشان پوست را از مغز تمییز نمیداده است و اخبار متعصبان مخالف را در روایتهای اصحاب داخل نموده است از این رو به نقل پارهای از آنها اکتفا میکنیم.»
ریاضات غیر شرعی هیچکدام بویی از سنت پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) از آنها نمیآید و علماء بزرگ هم همیشه مردم را از این ریاضتهای غیر شرعی برحذر داشتهاند، چون نه تنها این اعمال انسان را از خداوند متعال و شرع مقدس او دورتر میکند بلکه انسان را به شیطان نزدیکتر میکند، وعلت آن این است که این ریاضات جزء شرع مقدس اسلام نبوده است،
صوفیه سماع را آرامِ دلِ عاشق و غذای جان و دوایِ دردِ سالک می دانند و براین باورند که ترانه دل نواز رباب و بانگ جانسوز نی، سبب جمعیت حال و آرامش روح عارف است. از سويي رهبران مذاهب چهارگانه اهل سنت و جماعت یعنی(شافعی و مالک و ابو حنیفه و احمد بن حنبل) و گروه دیگری ازعلماء مانند ابن جوزی سماع راحرام دانستهاند.
آنچه از کرامات اقطاب و بزرگان صوفیه که در کتبشان نقل شده میبینیم که بطور عجیبی با کرامات اهلبیت (علیهم السلام) شباهت یا حتی میتوان گفت برتری دارد. به عنوان مثال به حرکت در آمدن کعبه برای استقبال از رابعه عدویه را میتوان مثال زد که در مورد هیچکدام از اهلبیت (علیهم السلام) چنین کرامتی نقل نشده است!