فیض کاشانی عالمی که صوفی خطاب شد

  • 1395/01/02 - 23:50
صوفیه برای مشروعیت بخشی به خود بسیاری از علماء بزرگ شیعه، از جمله فیض کاشانی را که از منتقدین صوفیه است را صوفی خطاب کرده‌اند در حالی که در مورد صوفیه می‌فرماید: «این حضرات صوفیه به خیال باطل چنان گمان دارند که قادر بر هر چیز باشند و خود را مستجاب الدعوه شمارند». از اینجاست که باید بخاطر این دروغ‌ها به اصل ایمان داشتن سران صوفیه شک کرد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در ادوار مختلف تاریخ سران صوفیه سعی بر این داشتند که تصویر مثبتی از فرقه خود در نگاه و أذهان دیگران نمایش دهند و آن را فرقه‌ای بر حق و مشروع جلوه دهند و در این راه به هر امری متوسل می‌شوند، از جمله این‌ که بسیاری از علماء بزرگ شیعه مانند علامه حلی، مجلسی اول، ملاصدرا، فیض کاشانی... را صوفی خوانده‌اند و آن‌ها را مؤیدی برای خود قرار داده‌اند  تا ذهنیت منفی مردم نسبت به گمراهی و ضلالت صوفیه را پاک کنند.
از جمله علامه ملا محسن فیض کاشانی که صوفیه او را به دروغ صوفی خوانده‌اند، در حالی که این عالم بزرگ و پاک در کتب خود به شدت بر صوفیه تاخته و آن‌ها را رسوا کرده است، خلاصه‌ای از صحبت‌های این عالم بزرگ در مورد صوفیه در کتابی به نام«طریفه در رد صوفیه» است که می‌فرماید: «این حضرات صوفیه به خیال باطل چنان گمان دارند که قادر بر هر چیز باشند و خود را مستجاب الدعوه شمارند و مقرب عندالله پندارند. نام خود را شیخ یا درویش گذاشته و خلقی را در تشویش انداخته و دعوی اخبار از غیب می‌نماید و برای تخدیع عوام، کالانعام چهل روز در سوراخ تاریکی ساکن می‌شود و چنان تن به ریاضت می‌دهد و از جهت ترک حیوانی و اشتغال به اذکار اختراعی چنان خیال می‌کند که اجنه را تسخیر کرده.
جنود شیطانی بر ایشان غالب گردیده و بعضی از خرافات را به نظر ایشان جلوه می‌دهد تا این که شعبده را به جای کرامت به خرج مردم می‌دهند و حمقا از ایشان قبول می‌نمایند و چون کلاب و کرکس که اطراف مردار گندیده جمع شوند به اطراف آن مرشد جمع می‌گردند و دست و پای او می‌بوسند و از او التماس دعا می‌نمایند! غافل از این که این مرشد دل‌سخت اگر دود وافور یا جرس یا بنگ شب او را بی‌هوش ننماید از کثرت شپش و کک به خواب نمی‌رود و قوه‌ی این ندارد که خود را از چنگال یک پشه نجات دهد، مع ذلک ادعا می‌نماید که هر چه کرامت انبیا دارا بودند، من فوق آن را دارا هستم.
نه بوی علم به مشام آن‌ها رسیده نه عملی را درست بجا آورده، نسبت به جمله‌ی علوم دین، هرزه به قالب می‌زند و آن‌ها را مذمت می‌نماید. خود را اهل ذکر و صوفی معرفی می‌کنند، خرقه می‌پوشند و حلقه‌ی ذکر سر پا می‌کنند و اختراع اذکار می‌کنند و تغنی به اشعار می‌نمایند و فریاد می‌زنند. به قدر حیوانی شعور ندارند و مانند خر عربده می‌کشند و رقاصی می‌کنند و کف می‌زنند! سنت را ترک کردند و بدعت‌ها ملتزم شدند. فریاد زدن و صیحه را عبادت نام گذارند کأن خدا بانگ آنها را نمی‌شنود، پاک و منزه است ذات احدیت از این که چیزی بر او مخفی باشد».[1]
آن‌چه از صحبت‌های این عالم بزرگ شیعه فهمیده می‌شود این است که این عالم وارسته نه تنها از صوفیه وطرفداران آن نیست بلکه به شدت از این فرقه ضاله و از این مسلک متنفر بوده است و در راه نجات مردم از ضلالت و گمراهی در این فرقه و هدایت آن‌ها به سعادت حقیقی از هیچ امری دریغ نکرده است.
از روشنگری این عالم بزرگ بطلان ادعای صوفیه ثابت می‌شود و فهمیده می‌شود که سران صوفیه برای مشروعیت بخشی خود دست به هر کاری می‌زنند حتی معصیتی مثل دروغ، که خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «إِنَّمَا يَفْتري الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَأُوْلئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ[نحل/105] تنها کسانی دروغ پردازی می‌کنند که به آیات خدا ایمان ندارند و آنان خود دروغ گویانند».
در روایتی آمده که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) سوال شد: «سُئِلَ رَسُولُ الله یَکُونُ الْمُؤْمِنُ جَباناً ؟ قالَ : نَعَمْ . قِیلَ : وَیَکُونُ بَخِیلا ؟ قالَ : نَعَمْ . قِیلَ : وَیَکُونُ کَذّاباً ؟ قالَ : لا.[2] از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند: آیا آدم با ایمان ممکن است ترسو باشد؟ فرمود: آری، پرسیدند: آیا ممکن است بخیل باشد؟ فرمود: آری، آیا ممکن است دروغ‌گو باشد؟ فرمود: نه».
آقا امیرالمؤمنین(علیه السلام) می‌فرمایند: «جانِبُوا الْکَذِبَ فَاِنَّهُ مُجانِبُ الاِیمانِ[3] از دروغ دوری کنید که با ایمان سازگار نیست».
وقتی خداوند متعال و ائمه اطهار(علیهم السلام) شخص دروغگو را فرد بی ایمان معرفی می‌کنند باید به اصل ایمان داشتن سران صوفیه شک کرد و در واقع اصل مشروعیت داشتن صوفیه خود یک دروغ بزرگی است که أقطاب صوفیه برای درست جلوه دادن آن دست به دروغ‌های دیگر می‌زنند ولی باز هم راه به جایی نمی‌برند.

پی‌نوشت:
[1]. محلاتی، ذبیح الله، کشف الاشتباه، تصحیح فردوسی، انتشارات نسیم ظهور، قم، 1389، ص 299-301  
[2]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات دار احیاء التراث العربی، لبنان، ج 72، ص 262
[3]. همان، ج 78، ص 9

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.