چرایی تقدیس ابلیس در تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از بزرگترین بدعتها و انحرافات صوفیه، مسأله تقدیس ابلیس است که صوفیان نسبت به او حسن نظر داشته و بهدنبال تطهیر او بودهاند.
اولین فرد از صوفیه که در صدد دفاع و تطهیر ابلیس برآمد حسن بصری بود. وی در راستای بیگناه جلوه دادن ابلیس گفت: «اگر ابليس نور خود را بهخلق نمايد همه او را به معبودى و خدايى بپرستند.»[1] در واقع حسن بصری، ابلیس را همرتبه پیامبراکرم(صلیاللهعلیه وآله) و اهلبیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) و ملائکه میپندارد و اولین کسی بود که در تصوف، خلقت نوری ابليس را مطرح کرد. ذوالنون مصری نیز از طاعات و عبادات بیتزلزل و کمال اخلاص او در بندگی با تحسین یاد میکند.[2] احمد غزالی نیز میگوید: «هرکس از ابلیس توحید نیاموزد زندیقی باشد، موسی در عقبه طور با ابلیس برخورد و از او پرسید چرا به آدم سجده نکردی؟ گفت: حاشا که من به بشری سجده کنم، من دعوی توحید کنم و آنگاه به دیگری جز وی التفات کنم.»[3] چه دلايل و عقایدی سبب شد که برخی از اکابر صوفیه اينچنين از ابليسی که در قرآن از او به شیطان رجیم، متکبر و كافر نام برده شده، حمایت کرده و او را تقديس مینمايند.
دلایل مهم دفاع صوفیه از ابلیس:
1. جبر گرایی و اراده ازلی در شقاوت ابلیس
یکی از دلایل این اندیشههای منحرف، اعتقاد به جبر و اراده محض خداوند بر موجودات است. عینالقضات همدانی میگوید: «گیرم که خلق را ابلیس اضلال کند، ابلیس را بدین صفت کی آفرید؟»[4] در اینجا عینالقضات تمام گناهان ابلیس را به حقتعالی نسبت میدهد و گمراه کردن تمام خلق را ارادهی خدا میداند، چون این خدا بوده است که او را بدین صفت آفرید. منصور حلاج یکی دیگر از بزرگان صوفیه است که ابلیس را تنزیه و تقدیس کرده است و در کتاب طاسین الازل و الالتباس میگوید: «حق سبحانه به او گفت: اختیار از آن من است و نه از آن تو؛ ابلیس گفت: همه اختیارات و از جمله اختیار من از آن توست، تو مرا اختیار کردهای ای بدیع! اگر مرا از سجود آدم منع کردی، تو منع کننده هستی، اگر در این گفته خطا کردم، مرا از خود مران، تو شنوایی. اگر بخواهی که او را سجده کنم، من مطیع هستم.»[5] وی ابلیس را بهعنوان مخلوقی معرفی کرده است که عاشق حق بوده و سرپیچی او نشانه عصیان او نبوده بلکه از خواست و ارادهی حق بوده است.
2. مظهر اسم الهی
دلیلی دیگر در دفاع از ابلیس که مورد تأکید بزرگان صوفیه قرار گرفته، این است که این موجود متکبر و مطرود الهی را مظهر اسم الجبار و المتکبر میشناسند. عینالقضات در تمهیدات میگوید: «امّا هرگز دانستهاى كه خدا را دو نامست؛ يكى (الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ) و ديگر (الجبّار المتكبّر) از صفت جبّاريّت، ابليس را در وجود آورد، و از صفت رحمانيّت، محمّد را. پس صفت رحمت، غذاى احمد آمد؛ و صفت قهر و غضب، غذاى ابليس.»[6] عینالقضات در جای دیگر نیز رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را مظهر جمال و ابلیس را مظهر جلال ذات حق میشمرد.[7] در نظر صوفیه، کمال ابلیس در بعد است نه در قرب، همچنان که عینالقضات به آن اشاره کرده و گفته: «مردانی باشند که در بُعد راه قرب روند و راه قرب رفتن خود ایشان ممکن نبود به هیچ وجه الا در بُعد...»[8] لذا این افراد با بالا بردن ابلیس تا رتبهی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و او را مظهر اسم الهی شمردن، سبب شد که ابلیس را تقدیس کنند.
3. خير محض در عالم هستي
بهنظر بعضی از اکابر صوفیه هر چه در عالم هستی وجود دارد خیر محض است. در اندیشه عینالقضات اصولا پدیدهای بهنام شر مطلق در عالم وجود ندارد. بهگفتهی وی: «راست آن است که خدا همه خیر آفریند و هیچ شر نیافریند و شر در وجود خود محال بود که بود یا تواند بود و این مذهب راست است.»[9] عرفا و صوفیانی که قائل به نظریه خير مطلق بودن نظام هستی میباشند، اصولاً ظاهر زشتی و شر را برای تجلی نیکی و خیر ضروری میدانند. خود عینالقضات در تمهیدات گفته: «سفیدی هرگز بیسیاهی نشایستی. آسمان بیزمین لایق نبودی، جوهر بیعرض متصور نشدی، محمد بیابلیس نشایستی، طاعت بیعصیان و کفر بیایمان صورت نبستی و همچنین جمله اضداد و بضدها تتبین الاشیاء.»[10]
لذا با این نظر میتوان نتیجه گرفت که وجود ابلیس بهعنوان مظهر شر، فرصتی است برای شناسایی حقتعالی بهعنوان مظهر تام خیر، درحالی که برای حقتعالی نميتوان ضديتی تصور کرد، و اصولا این مطلب مربوط بهساختمان فهم و ادراک ماست و ما این طور هستیم که معمولا تا نقطه مقابل چیزی را نبینیم از وجود آن چیز با خبر نمیشویم.
باتوجه به قرآن و روایات که ابلیس را مظهر شر و بدی میدانند این دلایلی که صوفیه در تقدیس ابلیس آوردند فقط جنبه سرپوش گذاشتن گناهان خود میباشند تا اعمال زشت خود را توجیه و جبری بدانند.
پینوشت:
[1]. عینالقضات همدانی، عبدالله، تمهیدات، بهکوشش عفیف عسیران، تهران، 1341ش، ص 211.
[2] . میبدی، رشیدالدین، کشفالاسرار و عدةالابرار، بهکوشش علی اصغر حکمت، تهران، 1352 ش، ج1، ص 160.
[3]. زرین کوب، عبدالحسين، جستجو در تصوف ایران، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1388ش، ص 106.
[4]. عینالقضات همدانی، عبدالله، تمهیدات، بهکوشش عفیف عسیران، تهران، 1341ش، ص 188.
[5]. حلاج، حسین بن منصور، طواسین، بهکوشش محمود بهفروزی، انتشارات علم، 1384ش، چاپ اول، ص 125.
[6]. عینالقضات همدانی، عبدالله، تمهیدات ، بهکوشش عفیف عسیران، تهران، 1341ش، ص 227.
[7]. همان ص213-212.
[8]. عینالقضات همدانی، عبدالله، نامهها(دوجلدی)، بهاهتمام علی نقی منزوی و عفیف عسیران،بیروت، انتشارات حریث، 1350، ج1، ص 313.
[9]. همان، ص 319.
[10]. همان، ص 186.
افزودن نظر جدید