وهابیت
خمس مسالهای مشترک میان مسلمانان جهان اسلام است و در آن شکی نیست. اما آنچه مورد اختلاف است، مصادیق خمس است. وهابیت ضمن اشاره به اینکه تنها بحث خمس تنها یکبار در قرآن آمده است، آن را منحصر در غنائم جنگی میدانند که این مخالف با روایات است.
وهابیت خود را برتر از دیگران دانسته و با خود برتر بینی که ناشی از عدم فهم و درک درست واقعیت است، اموری را جزء مبانی اعتقادی خود قرار دادند. ایشان به عنوان نمونه صرف گفتن شهادتین: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمدا رسول الله» را برای ورود به اسلام کافی نمیدانند...
از جمله شبهات اساسی وهّابیت در موضوع مهدویت شبههی «عدم امکان طول عمر آن حضرت» است؛ ابنتیمیه، بنیانگذار فرقهی ضالّهی وهّابیت در شبههای میگوید: عمر طولانی و بیش از معمول، آن هم بیش از هزار سال در امّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) موضوعی است که دروغ بودن آن آشکار است؛ در پاسخ میگوییم دجّال میتواند حضرت مهدی نمیتواند.
محمد سعید رمضان بوطی، یکی از علمای بزرگ دمشق در کتاب خود میگوید: اگر یک مسلمان خود را پیرو مذهبی معرفی کند که امروز به مذهب سلفیه خوانده میشود، بدون شک چنین شخصی بدعتگذار است.
اجماع علمای مسلمان بر این است که توسل و شفاعت جایز است، ولی با این وجود محمد بن عبدالوهاب ادعای اجماع کرده است که کسی که به پیامبر (صلی الله علیه و آله) متوسل شود کافر است!
محمد حسین یعقوب از علمای سلفیه معاصر مصر و شاگرد بزرگان وهابیت: بن باز، بن عثیمین، بن جبرین و شنقیطی و ... است. او در کتاب «أصول الوصول إلى الله»، راه رسیدن به خداوند را یک طریق میخواند و برای راهنمایی مسلمانان و نشان دادن صراط مستقیم، روایتی از پیامبر آورده است، ولی امانت را رعایت نکرده، که مذهب واعتقادش تهدید نشود.
در حالی که بیشتر بزرگان و علمای اهل سنت بر ولادت حضرت مهدی در سال 255 هجری و آغاز غیبتش در سال 260 هجری صراحت دارند، اما ابنتیمیه حرّانی، تئوریسین فکری وهّابیت میگوید: «محمد بن جریر طبری و دیگر علمای علم تاریخ و انساب گفتهاند: حسن بن علی عسکری (علیهما السّلام) فرزندی نداشته و اولادی هم از خود باقی نگذارده است.»
از شاخصههای فرقهی وهابیت به پیروی از سرکرده و سردمدار خود، ابنتیمیه حرّانی به کارگیری کلمات و عبارات تند، زشت و اهانتآمیز نسبت به اهلبیت و شیعیان است؛ چنان که گویا فرهنگ استدلال و احترام به نظر مخالف، جایی نزد او و پیروانش ندارد. او و پیروانش در موضوع عزاداری سیدالشهداء نیز تعبیرات زشت و زنندهای به کار بردهاند.
با صرف نظر از هر دین و مذهب، سنّت عزاداری بر مرگ عزیزان، علاوه بر فطری بودن، خدادادی است که در قرآن کریم و سنّت نبوی نیز ریشه داشته و بر همین اساس سیره صحابه و دیگر مسلمانان نیز بر آن استوار بوده است؛ نکته درخور توجه این است که امثال ابنتیمیه و پیروان او به عزاداری شیعیان مخصوصا عزاداری برای اهلبیت (علیهم السّلام) خرده گرفته و آن را بدعت میدانند.
ابن تیمیه در راستای پیروی از سیره بنیامیه، مبنی بر کاستن از جایگاه والای اهلبیت (علیهمالسّلام) و اهانت به آن حضرات، در یاوهای دیگر به حزن و اندوه حضرت زهرا در فراق پدر بزرگوارش اعتراض و آن را مورد نکوهش قرار داده است. همچنین وی در بسیاری از موارد، فضایل آن حضرت که مورد اتفاق شیعه و سنّی است را انکار نموده است.
وهابیت با یکی قرار دادن اسلام و ایمان، تنها زمانی شخصی را مسلمان میدانند که مومن نیز باشد. این دیدگاه مخالف آیات قرآن است و از سوی دیگر نیز بدون ملاک و میزان بیان شده است. چرا که ایمان امری باطنی است و از سوی وهابیت باید برای شناخت آن، ملاک معرفی گردد.
در روایتی، مطلبی از زبان عمر بن خطّاب آمده که گویای اعتراف به بزرگی امام حسین میباشد در آن روایت آمده: «... عمر به امام حسین عرض کرد: آنچه بالای سر ما وجود دارد (و ما زیر سایه عزتّش هستیم) نخست از آن خداست، سپس به برکت وجود شما خاندان رسول خداست.» که به راستی اگر این سخن بر زبان یکی از شیعیان بیان شود وهّابیها چه میکنند؟
محمد بن عبدالوهاب نجدی حنبلی در قرن دوازدهم هجری قمری در منطقه نجد جزیرة العرب از زاویه انزوا و گمنامی بیرون آمده و با شکل جدیدی از ابنتیمیه خودنمایی کرد. مهمترین انحرافات محمد بن عبدالوهاب، مخالفتهای او با پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) است که مواردی از آن را زینی دحلان شافعی نقل کرده است.
وهابیت معتقد هستند که همکاری با کفار شرک است و هر کس با کفار ارتباط داشته باشد، کافر است، ولی با اینکه حاکمان سعودی با کفار ارتباط صمیمانهای دارند، فتوا به کفرآنان نمیدهند!