مکاتب اهل سنت
بنابر وصیت ابوبکر، عمر بن خطاب بهعنوان جانشین وی انتخاب شد. بعد از فوت ابوبکر، بهنظر میرسد عمر که جانشین او بود، باید بر جنازه ابوبکر نماز بگزارد، ولی چنین کاری نکرد! ابن سعد میگوید: «عمرو بن عاص بر ابوبکر نماز خواند و 4 تکبیر بر وی گفت.» اگر عمر در نماز ابوبکر شرکت داشت، جایی برای امامت عمروعاص باقی نمیماند.
بخاری و مسلم در صحیح خود آوردهاند، هنگامیکه ابوموسی اشعری حدیث استیذان را برای عمر بن خطّاب نقل کرد، عمر از وی نپذیرفت و او را تهدید کرد که اگر برای حدیث خود از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دو شاهد نیاورد، او را چنین و چنان کند؛ به همینرو، او ناچار شد دست به دامان خردسالترین صحابه، ابو سعید خدری گردد.
استفاده از فقه عترت در الازهر از هنگامی آغاز شد که آیتالله بروجردی کتاب «المبسوط» شیخ طوسی و «المختصر النافع» محقق حلّی را برای علمای الازهر ارسال کرد. از آیت الله قمی شنیده شد که عبدالمجید سلیم، شیخ سابق الازهر میگفت: هرگاه میخواستم به جلسه افتاء حاضر شوم تا کتاب «المبسوط» شیخ طوسی را مطالعه نمیکردم به آن جلسه نمیرفتم.
با توجه به اینکه در سالهای اخیر، مشکلات جامعه بشری رو به افزایش گذاشته، برخی از فقهای روشنفکر اهلسنت دریافتهاند که احادیث صحیح در میان کتبشان کم هستند، بنابراین چنین فقهی نمیتواند پاسخگوی مشکلات جامعه کنونی باشد، و از آنجا که فرهنگ شیعه، برگرفته از اقیانوس بیکران علوم اهلبیت میباشد، بنابراین پاسخگوی تمام مشکلات بشر است.
احمد بن حنبل چون با فضای عمومی مسلمانان که در آن دوران اکثرا عثمانی بودند، آشنا بود، عقیده به «تربیع» را یکباره مطرح نکرد، از اینرو در ابتدا اعتقاد به سه خلیفه را کافی میدانست، اما به تدریج و با ذکر فضایل امام علی (علیه السلام) گفت: اگر کسی امام علی را بهعنوان چهارمین خلیفه نداند، از الاغ هم گمراهتر است.
وجود منافقین در میان صحابه یکی از مسائل قطعی میان مسلمین است که اسناد زیادی در قرآن و سنت دارد. همچنین یکی از صحابه پیامبر اکرم (ص) که در یک واقعه صاحب سرّ پیامبر شد و نام منافقین را میدانست، حذیفه بن یمان بود. او بر جنازههای منافقین نماز نمیخواند. لذا نماز نخواندنش بر جنازه کسی، به این معنی بود که آن شخص از منافقان بوده است.
علاوه بر آیاتی که خداوند در آن، امامت حضرت علی (ع) را بیان کرده است، پیامبر اکرم (ص) به دستور خداوند، از ابتدای دعوت علنی تا هنگام وفاتش بارها حضرت علی را بهعنوان جانشین و خلیفه خود به مسلمانان معرفی کرد، و حجت را برای مسلمانان تمام کرد، نخستین اعلام ولایت حضرت علی (ع) بعد از سه سال دعوت پنهانی، با نزول آیه انذار صورت پذیرفت.
احمد بن حنبل پیشوای حنابله و رئیس اهل حدیث است. وی اولین فردی است که عقیده به «تربیع» (چهار خلیفه)، را به عقاید اهل سنت بازگرداند، زیرا تا قبل از آن، اکثریت جهان اسلام، تفکر عثمانی داشتند و معتقد به خلفای ثلاثه (ابوبکر، عمر، عثمان) بودند، و از دوران خلافت حضرت علی (علیه السلام) با نام «دوران فتنه» یاد میکردند.
با توجه به زمینهای که عمر بن خطّاب برای کعب الاحبار فراهم کرد، مزّی در کتاب تهذیب الکمال میگوید: شخصیتهای بزرگی از صحابه و تابعین از کعب الاحبار نقل روایت کردهاند، که نکته قابل تأمل آنها روایت صحابی از تابعی است. چرا که قاعده این است، که نسل بعدی از نسل پیشین روایت کند، امّا درباره کعبالاحبار قاعده بر عکس شده است.
با مطالعه کتابهای روایی و تفسیری اهل سنت، به روایاتی برمیخوریم که در اصطلاح علمای علم حدیث، آن را اسرائیلیات میخوانند. «اسرائیلیات» اصطلاحی در علوم اسلامی، بهویژه در زمینه تفسیر و علوم حدیث است. این روایات، از نوع قصص و مفاهیم است که در قرآن و از احادیث نبوی نیست، بلکه از تعالیم و کتب امتهای پیشین بهویژه یهود بوده است.
عکرمه ظاهراً تنها کسی است که معتقد به نزول آیه شریفه تطهیر، در شان همسران پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. ذهبی در (سیر اعلام النبلاء) میگوید: «زید بن حباب چنین گفته که حسین بن واقد از یزید نحوی از عکرمه از ابن عباس برای ما چنین نقل نمود: آیه (انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت) در مورد زنان پیامبر نازل گشته است. سپس عکرمه گفته است: هر کس بخواهد من با او بر این مساله مباهله میکنم.»
مهمترین دلیل علمای اهل سنت بر امامت ابوبکر، اجماع مسلمین است، که در جواب آن میگوییم: اجماعی در کار نبوده، بلکه اجماع تمام اهل مدینه هم واقع نشد، چه برسد که اجماع همه مسلمین باشد؛ همچنین برای خلافت و امامت حضرت علی (علیه السلام) نصّ داریم و خود اهل سنت بر این ادعا معترفند و اجماعی که بر خلاف نصّ واقع شده، خطاست.
آیات ابتدایی سوره مبارکه نجم، از جمله آیاتی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در دو اتفاق مهم تاریخی، برای اثبات حقانیت حضرت علی (علیه السلام) به آنها استناد کرد. در منابع معتبر اهل سنت نیز به این وقایع، در ذیل آیات مذکور اشاره شده است که نشان میدهد، این آیات در شأن و منقبت حضرت علی (علیه السلام) نازل شده است.
از آنجایی که لعن یک نوع برائت و بیزاری از طرف مقابل است و همیشه یک طرف ظالم و دیگری مظلوم است، این لعن اگر با واقعیت همراه باشد، قطعاً اصابت خواهد کرد و اگر نباشد به خود شخص برمیگردد، در آیات و روایات، لعن و نفرین وارد شده است و یکی از مصادیق لعن، که در آن ظلمی واقع شده است، لعن یزید است که به اهل بیت پیامبر ظلم نموده است.