مکاتب اهل سنت
نشر احادیث نادرست و دروغ در عصر پیامبر اکرم به وسیله کسانی که از اسلام سیلی خورده بودند و تاب مشاهده گسترش فرهنگ اسلامی را نداشتند آغاز شد، به طوری که پیامبر اکرم آشکارا هشدار داده بودند: «دروغ بستن به من همانند دروغ بستن شما بر یکدیگر نیست، هر کس به من دروغ ببندد جایگاه او در آتش جهنّم خواهد بود.»
سنت شریف نبوی در دوران پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) با ممانعت شدید در عرصه نقل و نوشتار مواجه گردید، به طوریکه برخی از صحابه بهجای فراگیری احادیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دنبال اهداف دنیوی خود بودند و برخی هم مانند ابوهریره دنبال پر کردن شکم خود بودند و برخی هم مانند عایشه به دنبال عشوهگری بودند.
سنّت شریف نبوی پس از شهادت جانگداز پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با ممانعت شدید در عرصه نقل و نوشتار مواجه گردید و تا حدود یک قرن که بسیاری از حاملان و ناقلان حدیث از دنیا رفته بودند، ادامه یافت. شعار اصلی پایهگذاران منع نقل و تدوین احادیث، در همان روزهای اول رحلت پیامبر اکرم «حسبنا کتاب الله» بود.
مسلمانان عقیده دارند که پیامبران گذشته به آمدن نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بشارت دادهاند. همچنین شیعیان با توجه به اشارات موجود در قرآن و احادیث ائمه معصومین(علیهم السلام)، عقیده دارند که انبیاء قبل از پیامبر اسلام به خاطر اقرار بر ولایت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، به نبوت مبعوث شدند.
عمر بن خطّاب به محو روایات موجود در پایتخت جهان اسلام بسنده نکرد و به بهانه نوشتن سنّت، دستوراتی به دورترین سرزمینهای اسلامی صادر کرد تا هر روایتی که از رسول خدا به آن سرزمینها رسیده، نابود گردد. آری با چنین رویکردی است که عمر میگوید: «بگذارید مردم به کار خود برسند و با نقل حدیث از پیامبر مانع مردم نشوید.»
دین اسلام تا قبل از زمان رحلت پیامبر هیچگاه از مسیر اصلی خود منحرف نشد، چرا که وجود نازنین پیامبر مانع از آن میشد که به انحراف کشیده شود، اما بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دچار تحریفات و دستخوش یکسری بدعتهای ناهنجار از طرف برخی صحابه پیامبر گردید و این اختلافات تا به امروز هم مشهود است.
اسلام دین کاملی است، و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مفسر و مبین قرآن بود، اما پس از رحلت پیامبر افرادی آمدند و با رای و نظر خود، از آیات و روایات مطالبی را استخراج کردند، که با احکام شریعت ناسازگاری داشت؛ آنان دین را ملعبه هوا و هوس خود قرار دادند؛ برخی از این فتاوا عجیب بوده و بطلانش در ظاهرش آشکار است.
یکی از آیات شاخص در خصوص شأن اهلبیت، آیه 23 سوره مبارکه شوری است. خداوند در این آیه میفرماید: «بگو: من بر ابلاغ رسالتم که شما را به چنین جایگاهى مىرساند، هیچ مزدى جز دوستى با خویشانم از شما نمىخواهم، و هر کس کارى نیکو کند (به خویشان پیامبر مودّت داشته باشد) براى او در کار نیکویش پاداش نیک مىافزاییم.»
بخاری در برخی موارد به خرافاتی دامن زده که به خوبی میتوان انگیزه آن را خواست حکّام اموی دانست. به عنوان نمونه «نعیم بن حماد، از هشیم، از حصین، از عمرو بن میمون چنین نقل میکند: در دوران جاهلیت، میمون زناکاری را دیدم که اطراف او جمع شده بودند و او را سنگسار میکردند. من نیز به همراه دیگران به سنگسار او پرداختم.»
شأن و منقبت اهل بیت پیامبر اکرم (ص) آنقدر بالا است که خداوند متعال در قرآن کریم چند آیه را به آن ذوات پاک و مقدس اختصاص داده است. یکی از این آیات، آیه 82 سوره مبارکه سوره طه است. مفسرین و محدثین برجسته اهل سنت در ذیل این آیه روایاتی آوردهاند، که نشان میدهد این آیه در شأن و منقبت اهل بیت رسول خداست.
در انتساب کتاب بخاری به نویسنده آن به شکلهای مختلف تردید صورت گرفته و باعث کاهش اعتبار آن گردیده؛ با چنین وضعیتی لازم میآید معتقدان به این کتاب با نگاهی ویژه، این کتاب را مورد تجدید نظر و تحقیق مجدد قرار داده و به راحتی سر تسلیم در برابر آن فرود نیاورند. از سوی دیگر علمای اهل سنّت در انتساب کتاب بخاری تشکیک نمودهاند.
عثمان خلیفه سوم هم به مانند دو خلیفه قبلی، دارای نواقص زیادی بود، به طوری که آشکارا منکراتی از او سر میزد و کسانی هم که متذکر اعمال او میشدند را مورد ضرب و شتم قرار میداد، هر چند دو خلیفه قبلی نصایح حضرت امیر را بهکار میبستند و از او کمک میگرفتند، اما در مقابل این عثمان بود که اصلاً توجهی نمیکرد.
به تصریح قرآن کریم، پیامبر اکرم خاتم پیامبران، افضل و اشرف آنها در دنیا و آخرت بوده و شریعت آن حضرت، ناسخ و خاتم دیگر شرایع میباشد. این موضوع از اصول مسلّم و مورد اجماع علمای تمام فرقهها و گروههای اسلامی است. امّا با کمال تأسف میبینیم در کتاب بخاری و مسلم روایاتی حتّی در تعارض با این اصل مسلم وجود دارد.
سختتر وعجیبتر اینکه فضیلتی را بدانی و بشنوی و بدان عمل کنی وبعد به آن پشت کنی و شخصیت آن فرد بافضیلت را نادیده بگیری و دیگران را بر آن مقدم کنی. اصلا فواید بیان فضیلت برای شخص، منحصر در دانستن و نشر آن نیست بلکه باید جامعه عمل به آن بپوشانیم و پیرو آن شخص با فضیلت باشیم وقدم در راه او باید گذاشت و او را در همه امور باید مقدم.