برخی از بدعتهای صحابه در دین اسلام از کتب اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دین اسلام با تمام ویژگیهای منحصر به فرد خود و طبق صریح آیه قرآن که خداوند میفرماید، این دین کامل گردید...، اما بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) این دین دچار یکسری تحریفات و بدعتهای آشکاری شد، که توسط برخی از صحابه، صورت گرفت و به نام شرع مقدس وارد دین اسلام گردید، بدعتهایی که نه خداوند و نه پیامبرش به آن امر کردند و نه راضی بودند، بلکه برداشتهای شخصی و هوا و هوسی بود که صورت گرفت و مسلمین هم بهخاطر اعتماد داشتن به همین صحابه که حضور پیامبر را درک کرده بودند، گمان میکردند که این اعمال و افعال صادر از پیامبر اکرم است. لذا پیروی و متابعت کردند و آن را قربة الی الله انجام میدادند، که این باعث گردید، که در تعدادی از اعمال عبادی و برخی از احکام شریعت و فروعات دین، بین مسلمین اختلاف بیفتد و تا این زمان اختلاف باقی بماند. ما در این مختصر نوشتار به برخی از این بدعتها اشاره میکنیم، که علمای اهل سنت آن را در کتب خود ذکر کردهاند.
از جمله بدعتهای ایشان در مورد مسح پا میباشد، که آنها در وضو بهجای مسح پا، غسل یا همان شستن را انجام میدهند، با آنکه خداوند در قرآن صریحاً میفرماید: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِكُمْ وَ أَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ.[مائده/6] صورتها و دستهای خود را تا مرفق بشویید، آنگاه سرها و پاهای خود را مسح کنید.» و این نوع وضو گرفتن را مستند به روایتی در کتاب صحیح بخاری و مسلم میدانند.[1]
از دیگر بدعتهای ایشان، آن بود که معتقد به روایتهای جعلی و دروغین بسیاری شدند، مثلاً این روایت که ابابکر با آن روایت، فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را از ارثش محروم کرد و برای توجیه کارش متوسّل به روایتی شد، که خودش تنها آن را از رسول اکرم شنیده بود، که: «نحن معاشر الانبیاء لانورث ماترکناه صدقه.[2] ما پیامبران ارث باقی نمیگذاریم و آنچه از ما باقی میماند، صدقه است.»
از جمله بدعتهای دیگر ایشان خصوصاً در میان اهل سنت معاصر، این است که نام خلفا را در خطبهها ذکر میکنند، با آنکه بالاجماع نه در زمان رسول خدا و نه در زمان صحابه و تابعین و حتی در زمان بنیامیه و اوائل حکومت بنی عباس چنین رسمی نبود.[3]
همچنین دو بدعتی که قرآن کریم به آن دو حکم کرد، اما برخی از صحابه مشهور پیامبر، مثل عمر بن خطاب آن را تحریم کرد، که یکی متعه حج است و این در آنجایی است که خداوند میفرماید: «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ.[بقره/196] کسیکه متمتع به عمره حج است، آنچه را میسّر است، قربانی کند.» و دیگری متعه نساء میباشد، که خداوند در قرآن در مورد آن، چنین میفرماید: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتَوْهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً[نساء/24] آنچه از زنان بهره بردید، اجرت و مهرشان را وجوباً بدهید.»[4]
از دیگر بدعتهای ایشان این است که القاب حضرت علی (علیه السلام) را به خلفای ثلاث نسبت دادند و عمر را «فاروق» و ابوبکر را «صدیق» و عثمان را «ذوالنورین» نامیدند،[5] و این در حالی است که حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) از همان صدر اسلام مکرر میفرمود: «انا صدیق الاکبر و فاروق الاعظم.[6] من راستگوی بزرگ و جدا کننده عظیم حق و باطل هستم.» و در حدیثی از پیامبر اعظم وارد شده که فرمود: «علی فاروق امت من است و حق و باطل را از هم جدا میکند.»[7] و ذوالنورین لقب اختصاصی حضرت علی بود، چرا که امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) دو نور چشم امیرالمومنین بودند و این لقب از برای حضرت گفته شده بود. سؤالی طرح میشود، به اینکه عثمان صاحب کدام یک از دو نوری بود که به آن مفتخر گردید؟ و دیگر اینکه بزرگان اهل سنت در کتب رجالی خود این نسبت را صحیح نمیدانند، که جای بحث آن در این مقوله نیست.
از دیگر بدعتهای ایشان، القابی است که به برخی از افراد دادند، مانند: «خال المومنین» به معاویه؛ «سیف الاسلام» به خالد بن ولید و... و علمای اهل سنت این القاب را از اینان ردّ کردند. و همچنین ایشان به عایشه «امالمومنین» میگویند، ولی این لقب را به برخی دیگر از همسران پیامبر نمیدهند و این در حالی است که این زن تمام اسرار پیامبر را فاش میساخت و بر خلیفه پیامبر هم خروج کرد و خون عده زیادی را در جنگ جمل به زمین ریخت. [8] و همچنین از دیگر بدعتهای ایشان که ازگذشته دور و از همان اوائل اسلام صورت میگرفت و تا به الان هم انجام میگیرد، اقامه نوافل مستحبی، به جماعت است که در اصطلاح به آن نماز تراویح میگویند.[9] و همچنین به عقیده علمای اهل سنت، اگر کسی بر یکی از خلفای چهارگانه خروج کند، کافر و فاسق است و جنگ با آنان به اجماع مسلمین حرام است.[10] البته بدعتهای فراوان دیگری را در دین وارد کردند که ما فقط به برخی از آنها اشاره کردهایم و این بدعتها در کتب اهل سنت بهوفور بهچشم میخورد که ما قضاوت را بر عهده خوانندگان میگذاریم که چگونه افکار و عقاید و هوا و هوس شخصی را با دین مخلوط کردند و به خورد مسلمین دادند و اختلاف افعال و اعمال را بهوجود آوردهاند و مورد لعن و نفرین پیامبر قرار گرفتهاند.
پینوشت:
[1]. صحیح بخاری، بخاری، دارالعلم، بیروت، لبنان، (1413ق)، ج1 ص266 حدیث 164.
[2]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دارالفکر، بیروت، لبنان، کتاب الجهاد و السیر، ج3 ص 1379.
[3]. مناظره علمی بین شیعه و سنی، سید علی حسینی ، انتشارات نصر، قم، ایران، (1378ش)، ص240، ص241.
[4]. تفسیر قرطبی، قرطبی، ناصر خسرو، تهران، ایران، (1364ش)، ج5 ص130.
[5]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار احیاء الکتب العربی، بیروت، لبنان، ج16 ص35.
[6]. همان، ج1 ص30.
[7]. تاریخ طبری، طبری، نشر اساطیر، تهران، (1362ش)، ج2 ص56.
[8]. تقریب المعارف، حلبی، نشر محقق، بی جا، مصحح تبریزیان، (1375ش)، ص192.
[9]. صحیح بخاری، بخاری، دارالقلم، بیروت، لبنان، ج1 ص342.
[10]. الحوار فی التسامح و العنف، محمد رضا نوراللهیان، کتابخانه موسسه آموزشی امام خمینی، قم ، ایران، ص72.
افزودن نظر جدید