برخی از فتاوای عجیب پیشوایان اهل سنت و جماعت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اسلام دینی جاویدان و کامل است که خداوند از ابتدای خلقت پیامبرانی را یکی پس از دیگری فرستاد، تا مردم را راهنمایی کنند و این پیامبران یکی پس از دیگری آمدند و ندای یکتاپرستی را در میان اقوام و ملل خود سردادند، تا اینکه هر پیامبری، پیامبر بعدی خود را تائید کرد و دین او را کاملتر از آئین خود معرفی نمود، تا اینکه نوبت به دین اسلام رسید، همان دینی که تمام پیامبران بزرگ الهی وعده آن را به مردم داده بودند و خصوصیات آن را بازگو کردند و این دین در سرزمین حجاز ظهور کرد و مردم آرام آرام به این دین پیوستند، البته شایان ذکر است که این دین همراه با معجزهای بود که تا قرنهای بعدی همتایی نداشت و الآن هم همتایی ندارد و تا روز قیامت هم نخواهد داشت و آن قرآن کریم بود که خداوند آن را به پیامبرش عطا کرد. این پیامبر خود مفسر و مبین این کتاب الهی بود، اما پس از پیامبر، افرادی آمدند و با رای و نظر خود که برداشت شخصی آنها بود، از آیات و روایات مطالبی را استخراج کردند که هر صاحب تعقل و اندیشهای را به تعجب وا میداشت که چگونه دین را ملعبه هوا و هوس خود قرار دادند، در این نوشتار کوتاه، برخی از نظرات بزرگان و پیشوایان اهل سنت را از باب نمونه متذکر میشویم، باشد که حقایق مشخص و معلوم گردد.
ابوحنیفه امام و پیشوای بزرگ اهل سنت معتقد است که: سجده بر نجاست سگ، و وضو با شراب جایز است.[1] و این در حالی است که هم عقل و هم شرع مقدس اسلام این فتوای عجیب و غریب را ردّ میکند. او در جای دیگری گفته است: دخول جنب در مساجد، مطلقاً حرام است.[2] و این در حالی است که صریح آیه قرآن میفرماید: «...الاً عابری سبیل...[نساء/43] مگر اینکه از دری داخل و از دیگری خارج شود.» و همچنین او میگوید: مشرک در همه جای مساجد، میتواند داخل شود.[3] و این در حالی است که مخالف سخن و گفتار الهی است که خداوند در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ ...[توبه/28] مشرکین نجس هستند و نباید نزدیک مسجد الحرام گردند...»
یکی دیگر از پیشوایان اهل سنت ابن ادریس شافعی است، او میگوید: پوست حیوان میته با دباغی پاک میشود.[4] و این سخن او مخالف صریح قرآن است، که خداوند میفرماید: «حُرِّمَت عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ.[مائده/3] حرام شد برای شما میته و مردار...»
در طبقات شافعیه به نقل از غزالی یکی از علمای بزرگان اهل سنت در کتاب احیاء العلوم خود که نوشته بود: «ابوحنیفه فتوا داده که اگر انسان ده درهم، به مادر خود بدهد و با او ازدواج کند، زنا نکرده است.»[5] و نیز فتوا داده که اگر انسان پارچه حریر به آلت مردانگی خود بپیچد و با زن اجنبیه جماع کند، زنا نکرده است.[6] و نیز اگر مردی بیست سال در مسافرت باشد یا از زن خود به هر علتی دور باشد و بعد از گذشت بیست سال مراجعت کند و زن خود را آبستن ببیند، فرزند از خود اوست نه دیگری.[7]
احمد بن حنبل معتقد است که دوران بارداری بیش از چهار سال نیست، لذا اگر مردی همسرش را طلاق دهد یا بمیرد و آن زن با شخص دیگری ازدواج نکند و پس از گذشت چهار سال از وفات شوهر و یا طلاق، فرزندی بهدنیا آورد، آن بچه متعلق به همان پدر خواهد بود و عده طلاق هم تمام میشود.[8]
زمخشری مفسر معروف اهل سنت در کتاب تفسیر کشاف خود میگوید:
«فانّ حنیفاً قلت قالوا بانّنی ابیح الطلا و هو الشراب المحرّم
وانّ مالکیاً قلت قالوا بانّنی ابیح لهم اکل الکلاب وهم، هم
وانّ شافعیاً قلت قالوا بانّنی ابیح نکاح البت و البنت تحرم
وانّ حنبلیاً قلت قالوا بانّنی تقیل حلولی بغیض مجسّم.[9]
مضمون اشعار فوق این است که از قول ابوحنیفه میگویند که گفته خوردن شراب جایز است، و همچنین مالک هم خوردن گوشت سگ را جایز میداند، و شافعی هم ازدواج انسان با دختر خود را حلال میداند، و همچنین حنبلی هم خدا را جسم قرار داده است.»
این است عقاید و فتواهای بزرگان اهل سنت و جماعت که چگونه دین را ملعبه هوا و هوس خود قرار میدهند و اگر به مردم اهل سنت اینها را بگوییم، خودشان هم نمیپذیرند که چهطور و چگونه و با کدام عقل سلیم بزرگانشان اینگونه فتوا و نظر میدهند، در حالیکه مخالف صریح قرآن و روایات صحیحه پیامبر اکرم است و در آخر سکوت و خجالتزده، سر به زیر میافکنند و چیزی نمیگویند.
پینوشت:
[1]. سنن دارقطنی، دارقطنی، دارالموید، الریاض، عربستان، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، ج1 ص78.
[2]. خلاف، شیخ طوسی، جامعه مدرسین، قم، ایران، (1407)، ج1 ص518.
[3]. البحر الرائق، ابن نجیم المصری، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج8 ص373.
[4]. الفقه علی مذاهب الخمسه، دار التیار الجدید، بیروت، لبنان، (1421ق)، ج1 ص29.
[5]. طبقات شافعیه کبری، تاج الدین علی بن عبدالکافی، نشر پریس، قاهره، مصر، چاپ اول، ج5 ص136، ص145.
[6]. البحر الرائق، ابن نجیم المصری، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج3 ص16
[7]. الایضاح، فضل بن شاذان، دانشگاه تهران، تهران، ایران، (1363ش)، تحقیق جلال الدین محدث، ص92.
[8]. المغنی، ابن قدامه، مکتبه القاهره، مصر، (1388ق)، ج9 ص117.
[9]. تفسیر کشّاف، زمخشری، نشر بولاق، قاهره، مصر، (1291ق)، ج1 ص194.
افزودن نظر جدید