مکاتب اهل سنت
حدیث غدیر بهعنوان یکی از احادیث متواتر در کتب روایی اهلسنت و شیعه مطرح میباشد که همراه با معجزاتی در تاریخ اسلام ثبت شده است. یکی از این معجزات وارد شدن عذاب به منکر این واقعه، یعنی نعمان فهری بعد از وقوع حادثه غدیر است. همچنین چندین نفر دیگر به علت شهادت ندادن به این موضوع، دچار نفرین حضرت علی (ع) شدند.
اهل سنت، با پیشینه فکری خلافت، به تفسیر آیهی اولی الامر پرداخته و برای اینکه به جریان خلافت صدمهای وارد نشود، گفتند: مراد از اولی الامر، «حاکمان» هستند، در حالیکه صریح آیهی قرآن، اولی الامر را دارای مقام عصمت میداند، و همانگونه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آنان ائمه اثنی عشری هستند، که اطاعتشان واجب است.
در زمان خلافت عمر بن خطاب بود که فتح سرزمینها و کشورگشایی صورت گرفت، غافل از اینکه این فتوحات، نه تنها ارزشمند نبود، بلکه خطا بود و نتایج معکوس در برداشت، چرا که مردم آن سرزمینها در مقابل اسلام صفآرایی کرده و جنگیدند؛ ایجاد اسلام با رحمت پیامبر صورت پذیرفت، که همه رغبت به آن پیدا کردند و بقاء و دوام آن با شجاعت حضرت علی بود.
اهل سنت بر این باورند که بعد از پیامبر اکرم (ص) کتاب خدا در بین مردم داوری میکند و نیازی به یک انسان معصوم نیست. این در حالی است که همهی اختلافات مسلمین به خاطر تفسیرهای نادرست از قرآن است. تا جایی که گروه تروریستی داعش، با استدلال به قرآن، اهداف تروریستی خویش را پیش میبرد. اکنون آیا میتوان گفت: قرآن ما را کفایت میکند!
از تاریخ هجدهم ذی الحجة که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر خم، پسر عموی گرامش را در جمع کثیری از اصحاب و حاجیان حجة الوداع به امامت منصوب کرد، تا روز بیست هشتم صفر که روز وفات آن حضرت بود، فقط هفتاد روز فاصله شده بود و همه اصحاب واقعه غدیر را به یاد داشتند و اینگونه نبود که آن اتفاق فراموش شده باشد.
پیامبر اکرم (ص) در آخرین حج خود مامور شد تا پیام الهی را که جانشینی حضرت علی (ع) بود، به حاجیانی که از زیارت خانه خدا بر میگشتند، در منطقه غدیر خم ابلاغ کند. لذا در این نقطه حدیث معروف (من کنت مولی...) را برای مردم بیان فرمود، ولی با کارشکنی برخی از صحابه، این اصل مهم، از مسیر خود خارج گردید و خلافت بهدست نااهلان افتاد.
حدیث دوات و قلم از احادیث متواتر و قطعی در منابع اهلسنت است و مورد انکار هیچ محدث و مورخی نیست. اگرچه برخی از معاندین آن حدیث را نقل نکردند و یا اگر نقل کردند، نام شخص توهین کننده به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را ذکر نکردند، ولی در بسیاری از منابع دست اول و معتبر همچون بخاری و مسلم ذکر شده است.
شافعی در کتاب «الأم» از وهب بن کیسان روایت کرده: «تمام سنّتهای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از او تغییر یافت، حتّی نماز.» بنابراین طبیعی است در چنین جو و فضایی (ممنوعیت نقل احادیث نبوی)، «سنّت»، جای خود را بدعتها دهد؛ چنان که خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز چنین روزگاری را پیشبینی کرده بود.
هیچیک از صحابه، حق تشریع در دین را ندارند و نباید بر خلاف سیره و رفتار پیامبر (ص) عمل کنند. اما با این وجود، برخی از صحابه، بدعت در دین ایجاد کردند. مثل اقامهی نماز تراویح به جماعت، توسط خلیفه دوم، که هنوز این بدعت در بین اهل سنت باقی است و جای تعجب است که چرا به جای تأسی به سنت نبوی به بدعت صحابی عمل میشود.
قرآن میفرماید: «هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين بكشد، چنان است كه گويى همه انسانها را كشته است»، و برخی اصحاب، با عمل نکردن به دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مبنی بر تبعیت از قرآن و اهل بیت، بسیاری از مسلمانان را گمراه کرده و از نظر اعتقادی کشتند و این بزرگترین گناه در طول تاریخ بشریت است.
افرادی اصرار دارند به اینکه آیه تطهیر شامل زنان پیامبر هم میشود، تا در نتیجه به مقصودشان برسند واثبات کنند که عایشه هم جزو آیه تطهیر میباشد، واین درحالی است که میتوان از کتب خود اهل سنت خلاف آن را ثابت کرد. مثلاً آلوسی در تفسیر روح المعانی میگوید: «همسران پاکیزه پیغمبر، در اهل بیتی که یکی از ثقلین هستند، داخل نیستند.»
دین اسلام در سرزمین حجاز نازل گشت و مردم حجاز به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آوردند، پیامبری که از بت پرستی اینان رنج میبرد، لذا همگان را دعوت به آیین یکتاپرستی نمود، در این میان برخی قلباً قبول کردند، مانند: سلمان فارسی، عمار یاسر، بلال حبشی و... و گروهی دیگر تظاهر به آن نمودند، اما مسلمان نشدند.
دشمنی حریز با امیرمؤمنان تا حدّی بوده است که به عنوان نمونه درباره او گفتهاند هر روز صبگاه 70 مرتبه و شامگاه 70 مرتبه آن حضرت را لعن و نفرین مینمود. ابن حجر عسقلانی مینویسد: «ابن حبّان گوید: حریز هر صبح و شام علی را هفتاد مرتبه لعن میکرد، چون علتش را جویا شدند، گفت: او سر پدران و اجدادم را از تن جدا کرده.»
هدف از منع انتشار احادیث را در دو چیز میتوان خلاصه کرد: جلوگیری از فضایل امیرالمومنین علی (ع)، جلوگیری از انتشار واقعهی غدیر، و انتصاب علی (ع) به دست پیامبر (ص) در سرزمین غدیر خم. چون در صدر اسلام، مسلمانان فتوحات زیادی داشتند و در صورتی که فضایل اهل بیت (ع) و واقعهی غدیر، به مردم گفته شود، قطعاً کار بر خلفاء سخت میشد.