انحرافات و بدعتها
برقعی، از چهرههای شاخص جریان قرآنبسندگی، زیارت قبور را بدعت دانسته و برای اثبات ادعای خود، به خطبه 83 نهجالبلاغه استدلال میکند؛ در حالیکه این سخن حضرت، هیچ دلالتی بر ادعای برقعی ندارد و حتی مراجعه به سایر کلمات حضرت، رابطه روح انسان پس از مرگ با عالم مادی را نیز ثابت میکند.
برقعی از شخصیتهای مشهور جریان قرآنیون، معتقد است که در مسئله امامت که از اصول دین به شمار میآید، نمیتوان از پیشینیان تقلید کرد و باید حتماً دلیلی قرآنی داشته باشد و عدم ذکر آن در قرآن، دلیل بر عدم اصل بودن این مسئله است. البته این ادعای برقعی صرفاً در جایی است که میخواهد ادعای خود را ثابت کند، وگرنه خود ایشان، برای اثبات اصل توحید و مسئله توحید ذاتی به سراغ دلایل عقلی رفته و به ادله تجربی استناد میکند!
برقعی از بزرگان جریان قرآنیون ادعا کرده است که آیات قرآن برای عموم مردم قابل فهم و منکر حجیت سنت نبوی شده است؛ درحالیکه برای اثبات این ادعا، باید تمام آیات قرآن را کنار هم دید و گزینشی به آنها رجوع نکرد. چون همان قرآنی که خود را نور و مبین معرفی میکند، در آیه دیگری فرمان به اخذ تمام اقوال رسول خدا (ص) را نیز صادر کرده است.
قرآنیون، جریان فکری نوظهوری هستند که قرآن را یگانه منبع تشریع میدانند و مرجعیت سنت را بهکلی منکرند؛ این در حالی است که آیات قرآن بر این اعتقاد، خط بطلان میکشد و در آیات مختلف، به اطاعت از رسول امر میکند، اطاعتی که دلالت بر لزوم پیروی مطلق از پیامبر(ص) میکند.
«سید ابوالفضل برقعی» یکی از معتقدان «قرآن بسندگی» معتقد است قرآن برای همه بشر قابلفهم است و نیاز به تفسیر ندارد؛ در حالی که وجود مفسرانی که بتوانند مسائل هر عصری را بر آیات قرآن عرضه کرده و پاسخهای مناسب را ارائه کنند، ضروری است؛ حتی خود برقعی نیز در یکی از کتب خود، بعد از بیان آیات، به تفسیر و تشریح آن پرداخته است.
برقعی از شخصیتهای جریان قرآنیون، با استناد به روایت «ان حدیثنا صعب مستصعب» میگوید، اگر قرآن قابل فهم نباشد، روایات هم قابل فهم نیست؛ پس در نتیجه باید دورِ دین را خط کشید. این درحالی است که حدیث مورد استناد برقعی، به مشکل بودن برخی از احادیث اشاره دارد، نه تمام احادیث.
برقعی، از افراد شاخص جریان قرآنیون، علم غیب انبیا را نفی میکند و در اینباره مینویسد: «اگر پیامبر(ص) علم غیب داشت، در جنگ احد سنگ به پیشانی و لب و دندان آن حضرت اصابت نمیکرد». این ادعای برقعی در حالی است که آیات متعددی از قرآن گواهی میدهد که خداوند چنین علمی را در اختیار پیامبران و پیشوایان الهی قرار داده است.
حیدرعلی قلمداران از سران جریان قرآن بسندگی است که به دلیل برخورد گزینش با آیات قرآن بسیاری از اعتقادات شیعه از جمله اعتقاد به علم غیب نبی و اولیاء خدا را انکار کرده است؛ درحالیکه آیات مورد استناد ایشان، علم غیب ذاتی را نفی میکند، نه علمی که بخشش از طرف خداوند است؛ مثل آیه 102 سوره یوسف و آیه 25 و 26 سوره جن.
اعتقاد به موهوم بودن حضرت مهدی (عج)، از عقایدی است که برقعی مدعی آن میشود؛ وی مهدویت و موعودباوری را در صورتی انکار میکند که اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش «مهدی» و از اولاد پیامبر اسلام (ص) است، مورد پذیرش غالب فرق اسلامی است.
حیدرعلی قلمداران یکی از عناصر شاخص جریان قرآن بسندگی معاصر شیعی معتقد است که حضرت علی (ع) به وجود نص بر خلافت خود اشاره نکرده است؛ در حالی که حضرت علی (ع) در موارد متعددی راجع به موضوع امامت خود، صراحتاً بیاناتی را با استدلال به آیات قرآن فرمودهاند.
مطالعه و بررسی آثار بهجایمانده از «برقعی»، نشان میدهد که او، در بسیاری از عقاید، از اصول و عقاید امامیه عدول کرده و به سمت وهابیت گرویده است؛ مسئلهای که مورد تأیید برخی محققان شیعه ازجمله شهید مطهری و رسول جعفریان قرار گرفته است.
برقعی منکر وجود حجت الهی (امام) از جانب خدا شده و به آیه 165 سوره نساء استدلال میکند؛ در پاسخ به این ادعای برقعی باید گفت که معنای این آیه، نفی حجت الهی بعد از پیامبر (ص) نیست؛ اگر معنای آیه، نفی حجتهای الهی بعد از پیامبران باشد، باید بعد از رحلت رسول خدا (ص)، قرآن کریم که معجزه جاودان رسول خدا در میان امت اسلامی است، بهعنوان حجت در میان مردم نباشد.
برقعی از بزرگان جریان قرآن بسندگی دیدگاههای خاصی دارد که از جمله مبانی و اعتقاداتش، انکار وجود مقام شفاعت برای شخص پیامبر (ص) است؛ در حالیکه این مبنا، علاوه بر مخالفت با آیات قرآن، خلاف مبنای دیگر مدعیان قرآن بسندگی نیز بهشمار میآید.
قلمداران معتقد است عبارت «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» در ادامه حدیث غدیر نشان میدهد کلمه «ولی» در این حدیث به معنای دوست است. در پاسخ میگوییم عبارت «اللهم وال من والاه» به معنای دوستی نیست تا قرینهای برای فهم جمله قبل باشد، بلکه این عبارت نیز به معنای اولویت در تصرف است. دلیل آن ادامه دعا و فرمایش رسول خدا (ص) است. اگر غیر از این باشد، دعاى بعدى پیامبر(ص) «و احبّ من احبّه» تکرار، لغو و عبث خواهد شد.