انحرافات و بدعتها
برقعی از سران جریان قرآنبسندگی، در یکی از آثار خود ضمن بیان آیات قرآن، ذیل آن به تفسیر آیات پرداخته و شیعیان را به خاطر اعتقاد به مسئله توسل متهم به شرک میکند؛ در حالی که وی از عمل مردم تفسیر اشتباه میکند و شیعیان اعتقاد خود را از قرآن و سخنان اهل بیت(ع) گرفتهاند.
برقعی که در جوانی کتابهایی در دفاع از عقاید شیعه مینوشت، در اواخر عمر خود نوعی گرایش وهابیگری پیدا کرد و کتبی در نقد تشیع نوشت؛ وی بسیاری از ضروریات شیعه ازجمله مسئله امامت و منصوص بودن امر امامت را انکار کرد که با ذکر روایات متعدد ثابت میگردد که نص بر امامت وجود دارد.
برقعی از بزرگان جریان قرآنبسندگی، مفسران شیعه را به دلیل تفسیر کلمه «انفسنا» و انطباق آن بر حضرت امیرالمؤمنین(ع)، متهم به غلو میکند؛ این در حالی است که این تفسیر توسط مفسران بزرگ اهلسنت نیز بیان شده است.
برقعی با نفی عقیده شیعه در بحث امامت، آن را انحصاری نمیداند و میگوید ممکن است از بین فرزندان یک امام، یکی از برادران امام بعدی، امام گردد؛ برقعی به آیهای استناد کرده که در آن آیه، امامت به معنی پیشوایی در غیر مناصب الهی به کار برده شده است.
برقعی سعی دارد با ایجاد مغالطه در تعریف و جایگاه مقام امامت و نبوت، آیات و روایاتی را که اشاره به برتری مقام امامت بر نبوت دارد را اثباتکننده این اعتقاد نداند؛ در صورتی که هر کدام از مقام امامت و نبوت، دو مسئله جدای از یکدیگر است که هر کدام از این دو، ویژگیها و تمایزات مختص به خود را دارند.
برقعی از بزرگان قرآنبسندگی، برای اثبات ادعایش دلایل مختلفی ارائه کرده است؛ ازجمله اینکه انحصار هدایت در قرآن است. وی با استناد به برخی از آیات میگوید: «هدایت ذکر شده در قرآن، شامل همه کس میشود، درنتیجه تمام مردم مکلفند هدایت خود را از قرآن فراگیرند.» این در حالی است که هدایت خداوند دارای مصادیقی است که قرآن یکی از آنها و هدایت معصومان(ع) هم مصداق دیگری از آن است.
برقعی از بزرگان جریان قرآن بسندگی است که با برداشت ناصحیح از آیات، قرآن را برای هدایت انسانها کافی میداند؛ در حالیکه آیات قرآن بر این اعتقاد، خط بطلان میکشد و در آیات مختلف، به اطاعت از رسول امر میکند؛ اطاعتی که دلالت بر لزوم پیروی مطلق از پیامبر(ص) میکند.
مهمترین عقیده قرآنیون این است که قرآن، یگانه منبع تشریع است. قرآنیون برای اثبات عقیده خود، مغالطه کرده و به برخی از آیات استدلال کردهاند؛ در حالی که خداوند متعال در قرآن کریم در آیات متعددی بر لزوم پیروی از پیامبران تأکید کرده و برای الگو گرفتن از انبیا، داستانهای آنان را در قرآن نقل کرده است.
براى به دست آوردن نظر امیرالمؤمنین(ع) در مسئله خلافت، نباید تنها بر یک یا دو خطبه یا قسمتی از یک خطبه تکیه کرد؛ بلکه باید همه کلمات آن حضرت را در این موضوع، کنار هم بچینیم و نتیجهگیرى کنیم؛ امیرالمؤمنین بارها در نهجالبلاغه در موارد متعددى در مسئله خلافت، تکیه بر نص فرمودهاند.
برقعی یکی از بزرگان جریان قرآنبسندگی است که منکر حجیت احادیث و ادعیه شیعه، از جمله زیارت جامعه کبیره است و پیرامون این فراز از زیارت جامعه کبیره «وَ مهبط الوحی» که در توصیف و معرفی ائمه (ع) آمده است میگوید: «این وصفی که در متن زیارت جامعه کبیره برای امام ذکر شده، فقط مختص رسول خدا(ص) بوده است و سایرین محل فرود وحی نیستند».
برقعی از بزرگان جریان قرآنبسندگی و از منکرین حجیت احادیث شیعه، از جمله زیارت جامعه کبیره است؛ وی پیرامون این فراز از زیارت جامعه کبیره «وَ مَوْضِعِ الرِّسالَهِ» که در توصیف و معرفی ائمه(ع) آمده است، میگوید: «این وصف که در متن زیارت جامعه کبیره برای امام ذکر شده، فقط مختص رسول خدا(ص) بوده است و سایرین موضع رسالت نیستند».
«یحیی محمد» از قرآنیون اهل سنت، منکر حجیت احادیث است؛ وی شبهه میکند که با توجه به فاصله زمانی دوره ائمه(ع) و راویان عصر حضور تا زمان تألیف جوامع رجالی شیعه توسط نجاشی و شیخ طوسی که حدود سیصد سال فاصله است؛ چگونه میتوان به توثیقات این بزرگان رجال اعتماد کرد؛ باید گفت وی اساس ارزیابی راویان را تنها بر اساس کتب رجالی دانسته و از سایر راههای اثبات وثاقت راوی (مانند توثیقات عام) غفلت کرده است.
برقعی از بزرگان جریان قرآنبسندگی است که منکر حجیت احادیث شیعه، از جمله زیارت جامعه کبیره است؛ این درحالی است که درباره سند زیارت جامعه، دیدگاههای متعددی ارائه شده است. آنچه که از مجموع آنها استفاده میشود، این است که در صحت انتساب زیارت جامعه کبیره به امام هادی(ع) نمیتوان تردید کرد؛ زیرا این زیارت، هم از نظر سند وهم از نظر محتوا بسیار قوی است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، جریانی تحت تأثیر محافل روشنفكری در ایران شكل گرفت كه با عزاداری امام حسین (ع) به صورت سنتی، به مخالفت پرداخت که در نتیجه امام خمینی (ره) در مقابل این تفكر با شدت ایستادند و با صدور حكمی از قمه زنی نهی و جواز سایر انحاء عزاداری را مشروط به عدم وهن اعلام فرمودند.