نقد دیدگاه قلمداران در مسئله منصوص بودن امر امامت
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «قرآنیون» عنوانی است برای کسانی که عقیده مشترک دارند و آن تردید یا انکار حجیت سنت و روایات معصومین است؛ کسانی که قرآن را اصلیترین و اولین منبع معرفت دینی میدانند و با میراث حدیثی، چندان میانه خوبی ندارند. طیف افراطی این جریان، در شبه قاره هند و مصر، به کلی منکر حجیت و اعتبار میراث حدیثی و مدعی انحصار اسلام در قرآن هستند و طیف اعتدالی این تفکر که در ایران گسترش پیدا کرد، با نام سه نفر -سید ابوالفضل برقعی ، حیدرعلی قلمداران و مصطفی حسینی طباطبایی- پیوند خورده است. ادعای این افراد، تقدم قرآن بر دیگر منابع معرفت دینی است. این افراد با استناد به برخی نصوص موجود در مصادر شیعی، مدعی هستند عقیده منصوص بودن امامت در تضاد با این شواهد است و باور شیعه، در وجوب نصب امام، مدعایی اثبات شدنی نیست و معارض دارد.
بهعنوان مثال «حیدرعلی قلمداران» و«سید ابوالفضل برقعی » برای نقد خلافت و حکومت انتصابی، به عبارتی از امام علی علیهالسلام استناد میکند که ایشان، امر انتخاب حاکم و والی را بر عهده مردم گذاشته است. عبارت امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین است: «آنچه در حکم خدا و حکم اسلام پس از مرگ یا کشته شدن امام مسلمانان بر آنان واجب است ... این است که عملی انجام ندهند و دست به کاری نزنند و دست یا پا جلو نگذارند و کاری را شروع نکنند پیش از آنکه برای خویش رهبری پاکدامن، آگاه، باتقوا و آشنا به قضا و سنت انتخاب کنند تا کار آنان را سامان دهد».[1] قلمداران پس از نقل این عبارات مینویسد: «در اینجا چنانکه ملاحظه میشود، علی علیهالسلام امامت را امری اختیاری و انتخابی میشمارد، نه انتصابی و تعیین شده از جانب خدا».[2]
بررسی و نقد:
قلمداران این عبارت را به کتاب سلیم بن قیس استناد داده است. این عبارت تنها در یک منبع، یعنی کتاب منسوب به سلیم بن قیس هلالی آمده است و دیگر منابع، همگی از او نقل کردند؛ بنابراین این نقل فقط یک منبع و سند دارد؛ لازم است چند نکته از نظر نقد متن و فهم دلالت حدیث به قلمداران گفته شود:
نکته اول آنکه در ابتدای این نقل، طبق متن کتاب سلیم چنین آمده است: « ... ان معاويه دعا أبا الدرداء و نحن مع أميرالمؤمنين بصفين.[3] همانا معاویه ابودرداء را فراخواند، در حالی که ما در جنگ صفین به همراه امیرالمومنین بودیم ...» اما ابودرداء (عمر بن عامر بن زید) در سال 31 یا 33 فوت کرده است؛ پس چگونه میتوان پذیرفت که او در جنگ صفین و در زمان خلافت امام علی علیهالسلام زنده بوده است؟![4]
نکته دوم اینکه در متن کتاب سلیم، این نامه در پاسخ نامه معاویه بوده است که طبق این نقل، امام نیز در پاسخ به نصب الهی خویش برای امامت تصریح کرده و فرموده است: «خداوند در قرآن و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآله، امر به اطاعت من کرده است».[6] استناد به بخش اول کلام امام، بدون توجه به باقی کلام امام، نوعی تحریف در کلام آن حضرت است.
در نتیجه سخن حضرت در مشروط بودن چنان دستوری، بینیاز از توضیح اضافی است؛ لذا استدلال به مقطع اول فرمایش حضرت و ذکر نکردن شرط، منجر به مغالطه و تحریف کلام شده است و سخن حضرت، هیچ دلالتی بر تعیین خلیفه توسط مردم ندارد.
پینوشت:
[1]. سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص291. «و الواجب فی حکم الله و حکم الاسلام علی المسلمین بعد ما یموت امامهم او یقتل ...ان لا یعملوا عملاً و لا یحدثوا حدثاً و لا یقدموا یداً و لا رجلاً و لا یبدؤوا بشیء قبل ان یختاروا لانفسهم اماماً عفیفاً عالماً ورعاً عارفاً بالقضاء و السنة یجمع امرهم.»
[2]. قلمداران، حیدر علی، شاه راه اتحاد ص67.
[3]. سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص288.
[4]. ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۲۲۹؛ ابناثیر، اُسد الغابه، ۱۴۰۹ق، ج۴، ص۲۰.
[5]. سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص291.
[6]. همان. «وأمرهم بطاعتی ونصرتی فی كتابه المنزل وسنة نبيه صلى الله عليه وآله فذلك أقوى لحجتی وأوجب لحقی.»
افزودن نظر جدید