استدلال امیرالمومنین (ع) به آیه ولایت برای اثبات امامت و خلافت
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ «حیدرعلی قلمداران » یکی از عناصر شاخص جریان قرآن بسندگی معاصر شیعی در ایران است که برای احادیث، اهمیت لازم را قائل نیست و قرآن را برای فهم اسلام کافی میداند. او بسیاری از اعتقادات شیعه از جمله اعتقاد به خلافت بلافصل حضرت علی (علیهالسلام) را انکار کرده است؛ وی در کتاب «شاه راه اتحاد» خود مینویسد: «اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در اینکه خلیفه چه کسی باشد، با یکدیگر همعقیده نبودند و این ناشی از آن است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرد خاصی را به خلافت نصب نفرموده بودند و از جمله کسانیکه در این موضوع، عقیده متفاوتی داشتند حضرت علی (علیهالسلام) و خلیفه اول بود که درباره هر یک، گفته میشود پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) آن دو را برای خلافت پس از خود، معرفی فرمود؛ ولی هیچیک از آن دو به وجود نص بر خلافت خود اشاره نکردند، حال آنکه اگر نصی وجود میداشت، به آن استناد میکردند، بلکه واجب بود که چنین کنند.»[1]
قلمداران مدعی است که حضرت علی (علیهالسلام) به وجود نص بر خلافت خود اشاره نکرده است؛ این در حالی است که حضرت علی (علیهالسلام) در موارد متعددی راجع به موضوع امامتشان صراحتاً بیاناتی را با استدلال به آیات قرآن فرمودهاند. بخشی از صریحترین این بیانات، احتجاجات آن حضرت به آیه 55 سوره مائده است.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: «نَشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ أَدَّى الزَّكَاةَ وَ هُوَ رَاكِعٌ، غَيْرِي؟! قَالُوا: لَا.[2] آیا در میان شما به جز من کسی هست که در حال رکوع زکات داده باشد (و خداوند آیه «إنّما ولیکم اللّه...» را درباره او نازل کرده باشد؟) گفتند: به خدا سوگند نه!» خوارزمی و جوینی این حدیث نقل کردهاند.[3]
در یکی از مواردی که حضرت علی (علیهالسلام) در آن به صراحت به محق بودن خویش برای امر امامت و خلافت پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) تصریح میکند، جایی است که شخصى به حضرت جسارت و ایشان را متهم میکند که بر امر خلافت حریص است[4] و حضرت با یک پاسخ صریح، مستدل و دندان شکن میفرمایند: «بَلْ أَنْتُمْ وَ اللّهِ لأَحْرصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ، وَ إِنّما طَلَبْتُ حَقّاً لِى وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَیْنِى وَ بَیْنَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهى دُونَهُ.[5] به خدا قسم! شما حریصتر و از پیامبر دورترید و من از نظر روحى و جسمى نزدیکترم. من حق خود را طلب کردم و شما مىخواهید میان من و حق خاص من، حائل و مانع شوید و مرا از آن منصرف سازید. آیا آنکه حق خویش را مىخواهد، حریصتر است یا آنکه به حق دیگران چشم دوخته است؟»
در ادامه همین حدیث، حضرت علی (علیهالسلام) در خلال دعا و مذمتی علیه قریش، به گونه دیگری مسئله حقانیت خود در امامت را مورد اشاره قرار میدهد و میفرماید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیْش وَ مَنْ أَعَانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِی وَ صَغَّرُوا عَظِیمَ مَنْزِلَتِیَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِی أَمْراً هُوَ لِی.[6] بار خدایا! از قریش و تمامى کسانى که آنان را یاری کردند، به پیشگاه تو شکایت مىکنم. زیرا قریش پیوند خویشاوندى مرا قطع کردند و مقام و منزلت بزرگ مرا کوچک شمردند و در ربودن حقی که برای من بود، با یکدیگر همداستان شدند.»
از جمله ناقلین شأن نزول آیه ولایت (و زکات دادن در حالت رکوع) درباره امام على (علیهالسلام)، خود حضرت بوده است که در حقیقت به منزله استدلال آن حضرت به این آیه است.[7] در نتیجه باید گفت که حضرت علی (علیهالسلام) در موارد متعدد به محق بودن خویش برای امر امامت و خلافت پس از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) تصریح کردهاند.
پینوشت:
[1]. قلمداران، حیدر علی، شاه راه اتحاد، ص115.
[2]. قندوزی، سليمان بن ابراهيم، ينابيع الموده لذوی القربى، باب 83، ص114، محقق: حسینی، علی جمال، دارالاسوه، قم.
[3]. خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص313، محقق: محمودی، مالک، انتشارات جامعه مدرسین، قم.
حمویی جوینی، ابراهیم بن احمد، فرائد السمطین، ج1، ص320، محقق: محمودی، محمدباقر، موسسه نشر محمودی، بیروت.
[4]. ابن أبی الحديد، عبدالحميد بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، ج9، ص305، مصحح: محمد ابوالفضل ابراهيم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم.
[5]. سید رضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة، ص246، مصحح: فيض الإسلام، نشر هجرت، قم.
[6]. همان.
[7]. کلینی، محمد یعقوب، اصول کافى، ج1، ص289، ح4.
افزودن نظر جدید