انحرافات، بدعتها
فرقه سلطان علیشاهی ازجمله فرقههایی است که مدام به مریدان خود میگویند که هیچگاه نباید ذکر و فکر خویش را رها کنند. ذکر و فکری که منظور از ایشان تصور صورت قطب در ذهن مرید در تمام حالات است. که با گفتن هربار ذکر باید صورت مرشد و قطب خود را در نظر آورند.
خداوند متعال از میان تمام ادیان در طول تاریخ، دین اسلام را بهترین و کاملترین دین قرار داده است، لذا بر تمام انسانها واجب است که از دین اسلام و آخرین پیامبر پیروی کنند. اما عدهای از دنیا پرستان از نام اسلام سوء استفاده کرده و مذاهب و فرقههای مختلفی را بهوجود آوردهاند که فرقهی صوفیه سلطان علیشاهی نمونهای از آن است. سران این فرقه با تفسیر بهرأی از قرآن و برداشت شخصی از آیات قرآن، خود را جانشین اهلبیت (ع) در زمان غیبت دانستهاند.
مجالس صوفیان خصوصا سماع آنان، که همراه با غنا و رقص است بنا بر نظر اسلام حرمت دارد، حتی بعضی از مجالس آنان که همراه با جذبه و از خود بیخود شدن است هر چند با شنیدن آیات قرآن باشد، حرام است مانند حرمتی که بر اثر شراب وضع شده و عقل را زایل میکند.
بسیاری معتقدند که ابن عربی را نهتنها نباید شیعه خواند، بلکه نباید او را محب اهلبیت (علیهم السلام) دانست. زیرا ابن عربی در کتبش به دشمنی و دوری از اهلبیت (علیهمالسلام) و دوستی و ارادت به دشمنان اهلبیت (علیهمالسلام) اقرار داشته است. کما اینکه در حالی معاویه و متوکل را از اولیا دانسته است که سیوطی عالم متعصب اهل سنت، متوکل را کسی میداند که دستور به تخریب قبر امام حسین (علیهالسلام) داد.
با توجه با روایاتی که از حضرات معصومین (ع) وارد شده، هدایت و سعادت جز با اطاعت از قرآن و اهلبیت (ع) میسر نمیشود، بنابراین اطاعت از افرادی همچون اقطاب صوفیه، که مخالف دستورات قرآن عمل کرده و حتی خود را از ائمهی معصومین (ع) پیشی میگیرند، سبب گمراهی و ضلالت است.
نفحات الانس جامی ازجمله کتبی است که در آن اغراق و مبالغه زیادی صورت گرفته است. کراماتی که از حد تصور خارج است و بعضاً در ذهن و فکر یک انسان نیز نمیگنجد و باور آنها غیرممکن است و دروغی بیش نیست. برخی از این دروغبافیها به حدی بزرگ هستند که نه در حد کرامت، بلکه در یک معجزه میمانند حالآنکه هیچ پیامبری اینچنین معجزهای نداشته است.
درحالی سران تصوف همواره غرق در ثروت بودهاند که برخی از مریدان آنها با فقر و فلاکت زندگی میکردند کما اینکه شاه نعمتالله ولی و ملا سلطان گنابادی از ثروتمندترین اقطاب نعمتاللهی بودهاند که همواره دست رد بر سینه مریدان محتاج خود زده و خساست خود را نمایان ساختهاند.
صوفیان معمولا هر امر اسلامی را به شیوه خویش انجام میدهند. چنانچه برخی از اعمال در دوره برخی از اقطاب رایج بوده ولی در دوره قطبی دیگر آن عمل اسلامی منسوخ میشود یا حتی آن را بدعت میخوانند. چنانچه صفی علیشاه، خمس و زکاتی را که تا عصر نورعلیشاه اصفهانی رایج بود را بدعت میداند و قائل به عشریه میشود.
بایزید بسطامی از جمله شریعت گریزان صوفی است که در توجیه شریعت گریزی خود در سخنی عجیب و گستاخانه عبادت دیگر مردم را به خاطر این دانست که چون طاقت تحمل معرفت الهی را نداشتند، لذا خداوند متعال ایشان را سرگرم عبادت کرد.
هرگاه از طرف دشمنان و مخالفان اسلام، انحراف و بدعتی در دین خدا ایجاد شود، در زمان حضور امام معصوم (علیهالسلام) وظیفه ایشان و در زمان غیبت، وظیفه عالمان و فقیهان دین است تا با علم خود جلوی این انحراف و عقاید مسموم را بگیرند.
فرقه صوفیه سلطان علیشاهی به انحرافاتی در دین، دچار شده است که نتیجه افراط و تفریطی است که آنها و صوفیان نخستین به آن مبتلا بودهاند. از جمله انحرافات فرقه سلطان علیشاهی که بدعتی جدید در دین اسلام به شمار میآید عشریه به جای خمس و زکات و همچنین شریعت گریزی و تجسم صورت مرشد در عبادات است.
انحرافاتی همچون قائل شدن به جدایی بین شریعت و طریقت است که باعث شده است یوسف مردانی شیخ المشایخ فرقه صوفیه سلطان علیشاهی به جایگاه علمی علامه بحرالعلوم حمله کند و تقوا و عرفان ایشان را از بزرگان خود بداند و به این مطلب قائل شود که حتی مجتهدین نمیتوانند خود تذکیه و تصفیه نفس کنند و باید نزد صوفیه به تذکیه و تصفیه نفس و روح خویش بپردازند.
فرقه صوفیه سلطان علیشاهی در حالی ادعا دارند که اسلام واقعی نزد آنهاست که سخنان بزرگان ایشان مملو از انحرافاتی همچون تفسیر به رأی و القای عدم فهم قرآن به مریدان و تعریف و تمجید از دشمنان درجه اول ائمه اطهار (ع) است.
شیخ المشایخ صوفیان سلطانعلیشاهی؛ یوسف مردانی دراویش را همانند نوزاد بیآزار میداند. اگر اینطور است، چرا دراویش در قائله خیابان گلستان هفتم، با سنگ و چوب و قمه و چاقو، به جان مامورین افتاده، حتی با اتوبوس چهار تن از مامورین را به شهادت رساندند؟ آیا در پس پرده خبر دیگری است یا نتیجه تربیت فقری دراویش اینچنین است؟