انحرافات، بدعتها
بیشک تصوف زائیدهی مسلک و تفکری است که از راه مستقیم اسلام و آموزههایش منحرف شده و این معنا را در رفتار و گفتار پیروان صاحبنامش به خوبی میتوان مشاهده نمود. برای اثبات این مطلب حتی میتوان به کتب خود تصوف هم مراجعه کرد و اعترافات تلخ ایشان را در بارهی مشی ناپسند برخی از دراویش دید که در میان ایشان دانه درشتهای مشهور هم به چشم میخورند.
اکثر صوفیان نخستین مدعی هستند که خداوند متعال را دیدهاند. هرکدام از آنها دیدن خداوند را بهنحوی بیان کردهاند. بعضی از فرقهها حتی این امر را یکی از عقاید اصلی خود میدانند، کما اینکه فرقه کَرّامیّه، دیدن خدا در دنیا و آخرت را جایز و ممکن میدانند. اما در مقابل، قرآن کریم در آیات مختلف این ادعاها را رد میکند و دیدن خداوند متعال را برای هیچ انسانی ممکن نمیداند.
بافتههای اقطاب و مشایخ صوفیه تماماً نتیجهی دوری از قرآن و عترت و در نتیجه دوری از معرفت و شناخت ربوبیت است. مشایخ و اقطاب صوفیه فاقد هر نوع معرفت حقیقی هستند و فاقد شیء نمیتواند عطا کنندهی آن به غیر باشد و کسی که چیزی از خود ندارد نمیتواند آن را به بقیه ببخشد.
کرّامیان که پیروان عبدالله کرام مؤسس فرقه کرامیه بودند. او نويسنده كتابی به نام «عذاب قبر» است. وی در آن به تبيين انديشهها و افكار خود پرداخته ولی چون در آن مطالب غير معقول بوده بعدا عدهای از همفكران او اصل كتاب را با حذف مطالب سخيف تغير دادند تا بر اعتبار آن بيفزايند و ديگر اصل آن را افشاء ننمودند.
منش تابنده به عنوان رهبر فکری و معنوی دراویش که اطاعت از وی را فرض میدانند، در بروز و ظهور جریان افراطی به نام مجذوبان نور و رقم خوردن رفتارهایش، اثرگذار بوده است؛ چنانچه بر دورنمای فرقه نیز تاثیر گذاشت و امروز پس از یک سال از مرگ تابنده، اوضاع فرقهی گنابادیه آشفته تر از همیشه بوده و تفرقه و چندگانگی در آن موج میزند.
آیا گدایی کردن آن هم در قالبی سازمانی، از آموزههای اسلامی است؟ آیا این راه و روش سیر و سلوک به سمت خداست که از طریقی که خدا دوست ندارد به سوی او بروی!؟ و آیا اساساً از این مسیر به خدا خواهی رسید؟! اسلام حق تکدیگری را هم برای کسی ثابت ندانسته و در رابطه با مستمندان به همه سفارش ایشان را نموده تا آبروی ایشان با گدایی و دریوزگی از بین نرود.
فرقههای انحرافی که با دعاوی عرفان و طریقت جوانان جویای حق را گمراه میکنند، بر خلاف ادعایشان مبنی بر عدم دخالت در سیاست با کمک ایادی غرب و سازمانهای ضد نظام اسلامی، به طور مرتب بر سیاستهای انقلاب اسلامی خرده گرفته و تا حد امکان در مسیر انقلاب سنگ اندازی کرده و میکنند.
صوفیه در تفسیر و تاویل آیات قرآن بهجای استفاده از مبانی متقن عقلی و نقلی از فهم ذوقی و دلی خود استفاده میکنند و از ضابطۀ مشخصی تبعیت نمیکنند. متصوفه تفاسیر برخواسته از روحیه باطن گرایی، ذوقی و دلی را فهم حقیقی قرآن دانسته و آن را علم باطن میدانند.
از ادعاهای برخی از متصوفه که در کتب تذکره نویسان دیده می شود ادعای رویت پیامبر(صلی الله وعلیه وآله وسلم) و دیگر انبیاء و رسل، از جمله حضرت خضر (علیه السلام) در بیداری است. برخی از متصوفه نیز پا را از حد فراتر گذاشته و قائل به روئیت خداوند متعال در بیداری و حتی معراج شده اند.
برخی از مشایخ تصوف بدون آنکه سخنان خود را به قرآن و احاديث پيامبر(صلي الله عليه و آله) مستند سازند، کلمات شطح آميزي بر زبان رانده و الهام بر بزرگان صوفیه را بخشی از قرآن و یا همرديف وحي انبياء دانستهاند. برخی نیز به قرآن کریم توهین کرده و خواندن قرآن را سبب تاریکی دل و رساله خود را سود بخش دانستهاند.
در بين مسلمانان عدهاى به رهبانيت، عزلتگزينى و دورى از دنيا گرايش دارند و انديشه انزواى از اجتماع را ترويج مىكنند. برخى از فرقههاى انحرافى و متصوفه نيز در عمل و انديشه، انزواگزينى از اجتماع را ترويج مىكنند و بدين وسيله از زير بار مسؤوليتهاى اجتماعى، سياسى و عمل به وظايف خويش در برابر ديگر مسلمانان و مقابله با دشمنان اسلام شانه خالى مىكنند.
برخی از متصوفه معتقدند که ورای راه شریعت راهی است که انسان میتواند بیواسطه با خداوند متعال ارتباط داشته باشند، تا جایی که برای رسیدن به این مقصود حتی قرآن و پیغمبر را هم حجاب میدانند. بزرگان متصوفه مردم و علمای هم عصر خود را مورد عتاب قرار داده و آنها را از قرآن و روایات برحذر داشته و از ایشان میخواهد که خود محل وحی و الهام الهی و کاتب وحی باشند.
در طریقت سلطان علیشاهی، قطب به اشارهی غیبیّه! جانشین خود را انتصاب میکند، این مسئله در جوازات و مستندات باقی مانده از اقطاب این فرقه گویا و روشن است.
در قرون اخیر و از زمان قاجار، دراویش صاحب نامی بر اریکهی قدرت سیاسی تکیه زده و اموال بیتالمال را چپاول کردهاند. این قضیه با روابط حسین تابنده قطب فرقهی گنابادیه با دیکتاتور پهلوی پیگرفته شد تا اینکه مردم ایران با انقلاب اسلامی در سال ۵۷ طومار این شیطنتها را در هم پیچیدند.