مبنای صوفیه در تفسیر قرآن

  • 1399/11/30 - 12:06
صوفیه در تفسیر و تاویل آیات قرآن به‌جای استفاده از مبانی متقن عقلی و نقلی از فهم ذوقی و دلی خود استفاده می‌کنند و از ضابطۀ مشخصی تبعیت نمی‌کنند. متصوفه تفاسیر برخواسته از روحیه باطن گرایی، ذوقی و دلی را فهم حقیقی قرآن دانسته‌ و آن را علم باطن می‌دانند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نگاه صوفیه در فهم دین نگاه باطن‌گرایانه است که کشف و شهود در آن جایگاه ویژه‌ای دارد. لذا در تفسیر و تاویل آیات قرآن به‌جای استفاده از مبانی متقن عقلی و نقلی از فهم ذوقی و دلی خود استفاده می‌کنند و از ضابطۀ مشخصی تبعیت نمی‌کنند.

تفسیر علم و دانشی است که به فهم آیات قرآن اختصاص دارد؛ چنان که به واسطه آن معانی آن‌ها بیان شده و احکام الهی استخراج می‌شود. تفسیر خود بر علومی مانند لغت، صرف، نحو، اصول، قرائت، شناخت اسباب نزول و ناسخ و منسوخ متکی است. [1] درمقابل تاویل عبارت است از بازگرداندن آیه به معنای محتمل است. [2] اگر مفسر به جای استفاده از قرآن افکار خود را بر قرآن تحمیل کند و مبتنی بر پیشداوری‌هایی که مولود محیط، تخصص، مذهب و سلیقۀ شخصی اوست، به تفسیر بپردازد، در دام تفسیر به رأی و تأویل گرفتار آمده است. [3]

جالب اینکه تا اوایل قرن چهارم، تأویل و تفسیر به‎ جاى هم استعمال می‎شده‏اند. سرآغاز تفاوت آنها ظاهراً از زمان شیوع تأویلات ناروای باطنیان و سایر فرق ضاله است که براى آرای خود قرآن را به‌طور دلخواه تفسیر می‎کردند. این قسم تفسیرات ناروا کم‎کم تأویل نامیده ‎شد، تا آنجا که‏ متبادر از تأویل، تفسیر ناروا گردید. [4] تاریخ شناس و صوفی پژوه مشهور عبدالحسین زرین‌کوب هم در کتب خود به تاویل‌گرایی متصوفه اشاره کرده و می‌گوید: « صوفیه مثل باطنیه و غلات به تأویل گراییده‌اند». [5] آنچه صوفیه در مقام تفسیر گفته‌اند را نمی‌توان تفسیر گفت، چرا که کشفیاتی از خطورات ذهنی و دلی است، کما اینکه بایزید بسطامی می‌گوید: « ما عارفان دانش خود را از خدای زنده‌ای که مرگ بدو راه ندارد فراگرفته‌ایم. ما می‌گوییم قلب ما از خدا روایت می‌کند. [6]

متصوفه تفاسیر برخواسته از روحیه باطن گرایی، ذوقی و دلی را فهم حقیقی قرآن دانسته‌ و آن را علم باطن می‌دانند. چنان که روزبهان می‌گوید: دیگر، علم احوال و مقامات و مکاشفات (است) ... این علوم در کتاب و سنت پیداست لکن به نحو اشارت و جز صدیقان ندانند، زیرا که باطن قرآن است. [7] چنان که غزالی معتقد است: «این باطن را جز با علم باطن نمی‌توان دریافت؛ علمی که در دل پاکان جای می‌گیرد؛ پس کسانی می‌توانند معنای حقیقی قرآن را دریابند که قلب خود را از رذایل تطهیر نموده باشند» [8] زیرا قلب نزد صوفی لطیفه‌ای است روحانی که محل معرفت است؛ کشف و ذوق صوفی نیز به مدد این لطیفه حاصل می‌شود.» [9]

 کاملا واضح است که علم باطن مورد ادعای متصوفه، مفهومی مبهم و امری کاملا دلی است، که علم تفسیر و علوم مورد نیاز آن از عقل و نقل در آن هیچ تاثیر و دخالتی ندارد و چه بسا مکاشفه و شهود باطن، ادعایی بیش نباشد یا اینکه صوفی در مقام مکاشفه و شهود تحت تأثیر القائات شیطانی قرار گیرد.

علامه طباطبایی آیات قرآن را از حیث تحمل معانی گوناگون دارای مراتب می‌داند؛ درعین حال معتقد است که هرگونه تفسیر باید مبتنی بر مبانی و ضوابط درست عقلی و نقلی در فهم و تفسیر باشد تا مفسر از آفت گرفتار آمدن در بند معانی نادرست و واقع نما مصون بماند. [10]

پی‌نوشت:
[1]. سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، مترجم مهدی حائری قزوینی، تهران، 1363، ج 2، ص 522
[2]. همان
[3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1387، چاپ 36، ج 1، ص 8
[4]. کمالی‎دزفولی، سیدعلی، قانون تفسیر، صص 44-45
[5]. زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، امیرکبیر، تهران، 1380، چاپ دهم، ص 162
[6]. ابن عربی، محمد بن علی، الفتوحات المکیه، بیروت، دارالفکر، ص 280
[7]. بقلی شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، تصحیح هانری کربن، تهران، بیتا، ص54
[8]. غزالی، ابوحامد محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، دارالفکر، بیروت، 1411 ق، چاپ سوم، ج1، ص332   
[9]. زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، امیرکبیر، تهران، 1380، چاپ دهم، صص 101 – 103
[10]. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1363، ج 3، ص 63-70

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.