مباحث کلامی
اهل سنت چگونه معتقدند که ابوبکر خلیفه پیامبر عالم و دانشمند بزرگ اسلامی است در حالی که خود او اقرار و اعتراف به این نکته دارد که در میان امت پیامبر بهتر از او وجود دارد و او را رها کنند و به سراغ دیگران بروند چرا که در بسیاری از مواقع احکام دین را نمیدانست و از دیگران خصوصاً حضرت علی میپرسید و این در حالی است که خلیفه پیامبر باید مثل پیامبر باشد
اهل سنت بر این باورند که خلفای غاصب پیامبر عالمان و دانشمندان امت اسلامی هستند و این در حالی است که خودشان معترفند که با وجود حضرت علی(علیه السلام) هیچ جایگاه علمی و... ندارند اما چه میتوان گفت درباره آن کسانی که مانند کبک سر خود را در زیر برف کرده اند و این سخنان آنها را نمیخواهند بشنوند و علم و دانش بیکران حضرت علی را بدانند
اهل سنت قاعده ای دارند به نام «عدالت صحابه» با توجه به این قاعده سخنان صحابه را می پذیرند و قول و سخنانشان را حجت می دانند. این درحالی است که ابوبکر نیز این قاعده را نپذیرفت!
برخی از اهل سنت کسانی که صحابه را سب کنند کافر میدانند این در حالی است که روایات احترام به صحابه را شرط اسلام ندانسته است و ثانیا اگر بنا باشد سب کننده صحابه کافر باشند، خود صحابه کافر هستند. زیرا در بسیاری از منابع ثبت شده است که صحابه یکدیگر را سب کردهاند.
بعد از رحلت پیامبر و توطئه غصب خلافت که به ناحق از اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ربودند، غاصبین بیکار ننشستند و بلافاصله دست به کار شدند و شروع به جعل احادیثی کردند که خودشان هم می دانستند که لیلقت آن را ندارند و لباس خلافت هم بر تنشان اندازه نمی باشد اما به خاطر هوی و هوس ریاست که آن هم چند صباحی بیش نبود انحرافات زیادی بوجود آوردند
موضوع غصب خلافت یکی از مسائل بسیار مهم بعد از رحلت پیامبر اکرم بوده است که برخی از اصحاب نانجیب ان پیامبر همام با کودتای از پیش تعیین شده این امر مهم را از جایگاه اصلی خود منحرف کردند و بعداً با درخواست جعل احادیث ساختگی از برخی افراد طماع و... در مورد خود و نقل فضائل و کرامات سعی کردند تا این کمبود مهم در مورد خود را جبران کنند که البته موفق هم بودند
کسانی که داعیه خلافت بر مسلمانان را در سر می پروراندند به تمام جوانب آن از قبل واقف بودند چرا که هیچ مزیتی نسبت به برخی از صحابه خاص پیامبر مثل حضرت علی(علیه السلام) نداشتند لذا بعد از رحلت پیامبر بلفاصله در صدد جبران مافات برآمدند و شروع به جعل احادیثی کردند که خود به آن باور نداشتند اما در هر صورت دهان اعتراض مردکم را می بست و آنها را تابع خود میکرد
بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برخی از اصحاب که به دنبال ریاست و خلافت بر امت اسلامی بودند با کودتایی از پیش تعیین شده خلافت و جانشینی که حق مسلّم حضرت علی(علیه السلام) بود را غصب کردند و به دنبال آن برای نقائص خود هم افرادی را مامور کردند تا با احادیث ساختگی و جعلی این مهم را هم برای پیش برد اهداف خود به ثمر برسانند که موفق بودند
در قرآن خداوند با صراحت تمام میفرماید «وابتغوا علیه الوسیله...) که مراد از این آیه یعنی اینکه برای خود واسطه و وسیله ای را فراهم کنید و چه وسیله ای بهتر از این که انسانها با توسل به پیامبران و امامان و صلحاء و ... در کنار قبورشان بین خود و خدای خود اینان را واسطه رحمت و مغفرت قرار دهند و طلب قرب به خدا پیدا کنند که برخی از فرقه ها مثل وهابیت این گونه عمل را شرک و بدعت میدانند
بزرگان هر دینی در همه حال به زیارت قبور افراد صالح و اولیاء الهی می رفتند و مردم را هم به سوی این زیارتگاه ها تشویق مینمودند خصوصاً به زیارت قبر پیامبر اکرم و جانشینان آن حضرت، و این نوع عمل مشروع دینی بوده و اختلافی بین مذاهب و فرق اسلامی وجود ندارد و اتفاق نظر دارند هر چند که فرقه ضاله وهابیت آن را نوعی بدعت میداند و عاملین به آ نرا کفر می شمرند
علم غیب یکی از علوم شگرف الهی است که خداوند در وجود پیامبران و جانشینان آن پیامبر و برخی از افراد صالح و خاصی قرار داده است تا به وسیله آن بتوانند راه گشای برخی امورات مبهم و پیچیده زندگی روزمره مردم جامعه باشند و نسبت به ایشان متمایز گردند و این علوم هم به پیامبر اسلام و خلفای بر حق آن حضرت و همچنین برخی از صحابه به مانند سلمان فارسی نهاده شده است
مخافین مذهب تشیع خصوصاً وهابیت خبیث و همقطارانشان زیارت قبور را نوعی بدعت و شرک میدانند و مذهب تشیع را مورد آماج طعنه و ناسزا قرار میدهند که اینان به جای خداوند عالم قبر می پرستند و کافر و مشرک هستند لذا خون آنها مباح است و این در حالی است که بزرگان سلف ایشان و همچنین از تابعین و صحابه و شخص پیامبر به این عمل مشروع شرعی مبادرت می ورزیدند
در دین اسلام نبش قبر مسلمان جایز نیست مگر این که دلیل خاصی صورت گرفته باشد که آن هم با اجازه از حاکم شرع و یا نمایندگان ایشان این امر صورت می پذیرد. لذا مخالفین مدهب تشیع بدون آن که تحقیق کنند و اطلاع کافی از کم و کیف موضوع داشته باشند، شیعه را در معرض اتهام قرار میدهند که که اینان این عمل حرام را انجام میدهند و حال اینکه بزرگانشان به این موضوع اذعان دارند
این تیمیه (متوفای 728 هجری) است که دارای کتب و تالیفاتی است و اگر هر خوانندهای به کتب او مراجعه کند خواهد فهمید که افکار پوچ و باطل او به جز افراطی گری در دین اسلام چیز دیگری نیست و خصوصاً نسبت به عقائد و افکار مذهب تشیع خالی الذهن است و فقط قلم فرسایی کرده و در کتاب منهاج السنه مطالبی را به عنوان تهمت و افترا و دروغ بر علیه شیعه نگاشته است