مباحث کلامی
ازدواج موقت یکی از سنتهای مشروع دین اسلام بوده است که در زمان پیامبر و بعد از آن مرسوم بوده است اما در زمان خلافت خلیفه دوم از این عمل مشروع نهی شد و کسانی که مرتکب آن می شدند به شدت مورد باز خواست قرار می گرفتند هر چند که بسیاری از صحابه توجه ای به آن نمیکردند اما در سده های بعدی این عمل بدعتی که عمر بن خطاب بنیان نهاد مورد توجه بیشتر قرار گرفت
در هر امتی محدث وجود داشته و این افراد بدون اینکه نبیّ باشند ملائکه با ایشان سخن می گفتند و قادر بودند که صورت فرشته را ببینند و یا به صورت مکاشفه از مبداء بالا مطالب در قلب ایشان قرار می گرفت. در میان شیعه و اهل سنت این محدث بودن مورد اختلاف است چون شیعه معتقد است که فقط در حضرت علی و امامان شیعه نهاده شد اما اهل سنت عمر بن خطاب را هم محدث میدانند
بعد از رحلت پیامبر جعل حدیث و نسبت دادن آن به پیامبر چنان داغ گردید که ساحت مقدس پیامبر را مورد خدشه قرار دادند، و بعضاً احادیث حقیقی پیامبر را با توضیح و تفسیر کذایی از معنای اصلی خود به بیراهه کشانند و برای منافع خود در هر مناسبتی استفاده کنند، لذا باعث شدند که احادیث وارونه جلوه دهند ولو اینکه به دروغ جعل شده باشد
ابن عبد ربه یکی از بزرگان اهل سنت است که کتابی دارد به نام -عقدالفرید- که از مسائل گوناگونی مانند قرآن و احادیث و تاریخ و... در این کتاب بحث به میان آورده است. از جمله مباحث مطروحه در این کتاب مباحث مذهبی و اعتقادی است و در تبیین این گونه مطالب وقتی به مذهب تشیع میرسد بلافاصله دروغ و تهمت و سخنان غیر واقعی را بیان میکند
ابن عبدربه یکی از علمای بزرگ اهل سنت است. او کتابی به نام عقدالفرید دارد که حاوی مطالبی مانند تفسیر برخی از آیات و مباحث اعتقادی و ... میباشد. البته نظر ایشان به مذهب تشیع مانند دیگر همقطارانش منفی است، اما آنچه حائز اهمیت است این است که یک عالم بزرگ هر مطلبی را که خوشش آید و مطابق طبعش باشد، اگر خلاف عقل باشد نباید بیاورد.
یکی از کتب ضاله و گمراه کننده وهابیت کتاب منهاج السنه است که بهتر است این کتاب را منهاج البدعه بنامیم چرا که مولف آن شخصی به نام ابن تیمیه است که با دروغ و اراجیف فراوان خود باعث گردیده که دیگر مذاهب اسلامی را نسبت به مذهب تشیع که پیرو اهل بیت پیامبر هستند را به شک و تردید و بعضا به صورت دشمن سرسخت در بیاورند.
علمای بزرگ اهلسنت با قبول شهادت فِرق اسلامی، مخالفت خود را با تکفیر مسلمانان اعلام کردهاند. از جمله شافعی، شهادت تمامی فِرق به جز خطابیه را پذیرفته است. ابوحنیفه نیز اسلام تمامی فِرق را پذیرفته و اشعری پس از ذکر اختلاف مسلمانان و تفرقه آنان، تمامی فِرق را مسلمان دانسته و اسلام را وجه جمع و نقطه مشترکشان معرفی میکند.
ما دو نوع علم غیب داریم: 1- علم غیب بالذات مخصوص خداوند است 2- علم غیب بالغیر، وابسته به اراده و اجازه خداوند است و شامل غیر خدا میباشد. بر این اساس خداوند رسولان خود را بر امورى غيبى آگاه مىكند لكن چنين نيست كه آنان مجاز باشند از آن علم همه جا استفاده نمايند بلكه مورد استفادهى آن را خداوند متعال تعيين مىكند و اجازه میدهد.
فخر رازی آیات سوره لیل را دلیلی بر افضلیت ابوبکر میداند. این استدلال متوقف است بر اینکه شأن نزول این آیات در مورد ابوبکر و انفاق او باشد، در حالیکه این امر حتی در بین مفسرین اهل سنت اختلافی است، و دو قول دیگر در شأن نزول آیات بیان کردهاند؛ پس اجماعی در بین مفسرین اهل سنت در شأن نزول آیه وجود ندارد.
در تفاسیر اهل سنت آوردهاند که آیات سوره لیل در شأن ابوبکر نازل شده، و دلیلی بر افضلیت اوست، در صورتیکه این استدلال با دلایل شیعه بر عصمت و افضلیت امیرالمؤمنین نقض میشود و اگر دو استدلال را ثابت بدانیم، با هم تعارض کرده و هر دو از اعتبار ساقط میشود و پس از آن در آیات دلیلی بر فضیلت ابوبکر باقی نمیماند.
برخی میگویند احادیث غدیر ضعیف هستند و قابل استناد نیستند. مرحوم شرف الدین در کتاب المراجعات در نامه 54 احادیث فراوانی را نقل میکند که مورد توجه و اهمیت نزد اهل سنت است. وی میگوید: روایات آن قدر در این زمینه زیاد است که قابل شمارش نیست. همه این روایات نصوص صریحی هستند که با زبان گویا، ولایتعهدی حضرت علی را ثابت میکنند.
برخی می گویند حدیث غدیر از احادیث ضعیف است. این در حالی است که حدیث غدیر در منابع مورد وثوق و اعتماد اهل سنت ذکر شده است. یکی از منابع معتبر نزد اهل سنت، کتاب مسند احمد بن حنبل است، که مورد توجه اهل سنت است. احمد بن حنبل در این کتاب، روایت غدیر را به نقل از براء بن عازب نقل میکند. که عمر نیز به حضرت علی تبریک میگوید.
برخی میگویند اگر حدیث غدیر واقعیت میداشت، باید گذشتگان به آن استدلال میکردند، در حالیکه چنین چیزی را مشاهده نمیکنیم. در پاسخ به چنین افرادی باید گفت: حدیث غدیر، از احادیث متواتر و معروف است و بزرگان اهل سنت این حدیث را روایت کردهاند. آیت الله شرف الدین، اشخاص زیادی از اهل سنت را نام میبرد که این روایت را نقل کردهاند.
نسائی کتابی در فضایل صحابه نوشته به نام «فضایل الصحابه» اما در این کتاب هیچ فضیلتی از معاویه نقل نکرده است. وقتی از او پرسیدند که چرا در رابطه با فضایل معاویه چیزی ننوشتهای؟ پاسخ داد: درباره او چه بنویسم، در حالیکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) در توصیف او فرمود: «اللهم لاتشبع بطنه؛ خدایا شکم او را سیر نکن»