بازی با کلمات و جهل بزرگان اهل سنت تا به کجا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابن عبد ربّه یکی از بزرگان اهل سنت است، که بهراحتی به دروغ و تهمت متوسل میشود و در مباحث اعتقادی و مذهبی مطالبی را بیان میدارد که غیر واقعی است، خصوصاً بر علیه مذهب تشیع سخنانی را ابراز میکند که هر انسان صاحب عقل سلیم را به تفکر وادار میکند که آیا مذهبی که خود را وابسته و پیرو اهل بیت پیامبر میدانند اینگونه است؟ و یا اینکه این عالم اهل سنت واقعاً حرفهای پوچ و باطل را بدون دلیل و منطق بیان میکند و جز بردن آبروی خود، کار دیگری نمیتواند بکند. مثلاً او در کتاب معروف خود میگوید: ابوعثمان عمرو بن جاحظ میگفت، یکی از سران تجّار به من گفت پیرمرد بداخلاق و سر به زیر در کشتی با ما همسفر بود و هر وقت از شیعه نام میبردند خشمگین میشد و چهره درهم میکشید، به او گفتم چرا از اینان بدت میآید؟ در پاسخ گفت تنها حرف شین در آغاز نام آنها مرا آزار میدهد، چرا که من حرف شین را در کلماتی نظیر: شرّ، شوم، شیطان، شغب (بدبختی)، شقاء (بدبختی)، شفار (نقص)، شرر، شین (زشتی)، شوک (خار)، شکوی (شکایت)، شهره (رسوایی)، شتم (ناسزا)، شحّ (بخل) و... یافتهام. ابوعثمان میگوید: پس از این سخن، دیگر هیچ پایه و اساسی برای شیعه باقی نمیماند.
شگفتا از این تحلیل و استنباط و اگر این سخن عمومیت داشته باشد پس به قرآن هم باید سرایت داشته باشد و آن در جایی است که خداوند می فرماید: «وَ إِنَّ مِنْ شيعَتِهِ لَإِبْراهيمَ.[صافات/83] و از پیروان او ابراهیم بود.» بر آن پیرمرد بداخلاق به گفتهی خودشان اعتراضی نیست، چرا که کسیکه بداخلاق باشد، یقیناً توقع سخنان عاقلانه از او نیست، اما جای تعجب از جاحظ است که سخنان آن پیرمرد را پذیرفته، و گمان میکند پس از این سخنان، دیگر پایه و اساسی برای شیعه باقی نمیماند و عجیبتر از این دو نفر ابن عبد ربّه عالم بزرگ اهل سنت است که از این دو پیروی کرده و در کتاب خود این قضیه را آورده و سخن آن دو را پسندیده است.
سؤال اینجاست که آیا در توان شیعه نیست که همانند آن پیرمرد بگوید: من هم از واژه سنّی تنها از حرف سین آغاز نام ایشان بیزارم چرا که: سام (مرگ)، سعر (بیماری فراگیر)، سقر (دوزخ)، سبی (اسارت)، سعر (دیوانگی)، سقم (بیماری)، سوات (بیعفتی- فحشاء)، سهو (اشتباه)، سفه (نادانی)، سفل (پستی)، سخف (سبک مغزی)، سلیطه (دریدگی- بیشرمی)، و ... را برداشت میکنم. اما شیعه عاقل است و به سخنان بیهوده تکیه نمیکند و با منطق اعتقادات حق خود را بیان میکند و احساسات و عواطف انسانی را خدشهدار نمیکند، چون شیعیان تابع همان پیامبر و امامان به حقی هستند که به اخلاق اسلامی مبعوث و سفارش شدند و اینان سعی میکنند خود را همانند آنان کنند.
پینوشت:
[1]. عقدالفرید، ابن عبد ربّه، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج2 ص114.
افزودن نظر جدید