مباحث کلامی
حدیث غدیر از احادیثی است که میان فرق اسلامی جایگاه ویژهای دارد و هیچیک از مذاهب اسلامی آن را انکار نمیکنند. منتها برداشت شیعه از آن به معنای جانشین و خلافت بعد از پیامبر است و مذهب اهل سنت و برداشت آنها به معنای دوست و ناصر است که قطعاً این معنا غلط است و حضرت علی آن را به معنایی که شیعه فهمیده، در مواردی استناد نموده است.
جایگاه وجودی و ارزش هر انسانی زمانی مشخص میشود که مخالفین و دشمنانش در وصف او سخنانی را بگویند که جز تمجید و تکریم چیز دیگری نباشد آن هم دشمنانی قسم خورده و سرسخت، لذا افرادی به مانند معاویه بن ابی سفیان و عمروعاص و حتی دیگران کسانی بودند که در مدح حضرت علی (علیه السلام) مطالبی گفتند که به آن ایمان داشتند.
حضرت فاطمه زهزا دختر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بعد از رحلت پیامبر و طی خطبهای کوبنده در مسجد پیامبر و آگاهی مردم نسبت به وظیفه خود و جانشینی همسرش به عنوان خلیفه مسلمین، حدیث غدیر را که پدرش در آخرین حجی که با مسلمانان انجام داد و در حضور مردم بیان کرد به مسلمانان یادآوری نمود تا مسلمین به انحراف کشیده نشوند.
وهابیت، تقیه شیعه را کفر و نفاق میداند؛ در صورتیکه تقیه یکی از اشتراکات معارفی شیعه و اهلسنت است، فخر رازی ذیل آیه 28 سوره آلعمران میگوید: «تقیه زمانی جایز است که شخص در بین کفار از جان و مال خویش بترسد، اما شافعی تقیه را در بین مسلمانان نیز جایز میداند و تقیه برای حفظ مال را برابر با حفظ جان بهشمار میآورد.»
معاویه از اشخاصی است که در نزد اهل سنت و سلفیه محبوبیت خاصی دارد. این در حالی است که به اقرار ابن تیمیه معاویه اهل بدعت بوده است و بدعت گذار جایش در آتش جهنم است زیرا روایتی در منابع روایی اهل سنت موجود است که میگوید: هر بدعت گذاری گمراهی است و هر گمراهی در آتش است. بنابراین معاویه اهل آتش است نه اهل بهشت.
بعد از رحلت پیامبر، امت آن حضرت چنان برخوردی با فاطمه زهرا انجام دادند، گویی پیامبر فرزند دختری نداشت، اما برخی از اصحاب او چنان ظالمانه در حق او جفا کردند که بعد از مدتی کوتاه و با صدماتی که برای دفاع از حریم ولایت و خلافت به حق همسرش کشیده بود به شهادت رسید و تا ابد غاصبان خلافت را در بوتهی نقد و سؤال باقی گذاشت.
پیامبر اکرم با دستور خداوند در مهمانی خویشاوندان نزدیکش، جانشین خود را علناً مشخص کرد؛ در آن جلسه پیامبر امیرالمؤمنین را به عنوان جانشین بعد از خود معرفی کرد که خواست خداوند تبارک و تعالی هم همین بود و در مناسبتهای مختلف آن را تکرار نمودند و طبق صریح آیه قرآن، در موردی که امری توسط خدا و پیامبر است، مردم اختیاری ندارند.
بزرگان اهل سنت بر این اعتقادند که خلیفه پیامبر را مردم بعد از رحلت پیامبر انتخاب کردند و به این امر مهم راضی شدند، در حالیکه اگر علمای اهل سنت به تاریخ صدر اسلام نگاه کنند، میبینند که اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ازجمله عایشه به خلفای بعد تذکر میدهند که برای رفع فتنه، امت اسلام را بدون سرپرست نگذارد.
در میان صحابه احدی مانند امیرالمؤمنین مظلوم و غریب نبود، چرا که او دارای فضایلی بود که هیچیک از اصحاب پیامبر نداشتند، اما مخالفان به ایشان حسادت کرده و قربة الی الله او را سب و لعن میکردند و به دیگران هم سفارش مینمودند تا از فیض این جسارت عقب نمانند و ریشه این کینه از بنیامیه شروع شد و تا سالها ادامه پیدا کرد.
خلافت و جانشینی بعد از هر پیامبر، لطفی است که خداوند به بندگانش میکند تا بندگانش بیهوده رها نشوند و مسیر تکامل الهی را بپیمایند، اما برخی هوا پرستان دنیایی با زیرپا گذاشتن این قانون باعث به بیراهه کشیدن اسلام شدند ولی خود این مطلب را کوتاهی میدانند؛ مانند سخن فرزند خلیفه در هنگام مرگش که چرا برای امت جانشین انتخاب نمیکنی؟
اهل سنت معتقدند خلافت باید اجماعی امت باشد؛ میگویند بعد رحلت پیامبر صحابه یکی را از بین خود بهعنوان خلیفه پیامبر تعیین کردند و همهی امت هم راضی به آن شدند، در حالیکه اجماعی در کار نبود و خلفای بعد نیز خود جانشینشان را معین کردند، معاویه میگوید: میترسم که امت را پس از خود، مانند گلهیگوسفندی که چوپان ندارد، رها کنم.
عصام عماد که یمنی، از سلفیان وهابی و از شاگردان طراز اول بن باز سعودی بود میگوید: از اسباب شیعه شدنم: مطالعهی دقیق کتب معتبر اهل سنت و مشاهدهی عدم حقیقت در راه وهابیت و اختلاف عظیم این فرقه با دیگر مذاهب اسلامی و کشف حقایقی که سرچشمهی آن در مذهب تشیع بوده و نبودن این واقعیت در مذاهب دیگر، جهل و نادانی و تعصب کورکورانه ...
یکی از عالمان محقق که به حقیقت رهنمون شد، شیخ خلیل هاشم است؛ او میگوید: از یک شیعه دلیل خواستم، او گفت: حدیث پیامبر در جریان جنگ خندق دربارهی امیرالمؤمنین؛ حدیث غدیر؛ آیه تطهیر و لیلة المبیت و... و ترس ابوبکر از کفار هنگام مصاحبت با پیامبر؛ تحقیق نسبت به این مطالب و اقرار علمای اهل سنت به این حقایق باعث شیعه شدنم شد.
یکی از عالمان مستبصر کشور مغرب، سید ادریس حسینی است؛ او میگوید: «حقیقتاً امام حسین (علیه السلام) مرا شیعه کرد؛ حکومت اسلامی ایران بزرگترین تحول و باعث تغییر مذهب من گردید و امام خمینی را قدیس این قرن میدانستم... سخن عالم بزرگ شیعه شهید صدر مرا متحوّل کرد که گفته بود در امام ذوب شوید همانطور که خودش در اسلام ذوب شد.»