علم غیب در نگاه فریقین و سخن نابجای برخی دیگر

  • 1396/08/06 - 19:05
علم غیب یکی از علوم شگرف الهی است که خداوند در وجود پیامبران و جانشینان آن پیامبر و برخی از افراد صالح و خاصی قرار داده است تا به وسیله آن بتوانند راه گشای برخی امورات مبهم و پیچیده زندگی روزمره مردم جامعه باشند و نسبت به ایشان متمایز گردند و این علوم هم به پیامبر اسلام و خلفای بر حق آن حضرت و همچنین برخی از صحابه به مانند سلمان فارسی نهاده شده است

در اطراف علم غیب امامان از آل پیامبر، از سوی کسانی که کینه­‌ی شیعه و ائمه را در دل دارند، سخنان زیاد و مطالب باطل شایع است، چرا که از نظر مخالفین گویا فقط شیعه این نظر را دارند و دیگران برای پیشوایان خود این نظر را ندارند، لذا شیعیان را مستحق هر ناسزا و تهمتی می­‌دانند. مثلاً نویسنده و دانشمندان اهل سنت مثل القصیمی در کتاب خود این گونه قلم فرسایی می­‌کند و می­‌گوید: نزد شیعه، امامان همه چیز را می­‌دانند و هرگاه اراده کنند چیزی را بدانند، خداوند به آنها می­فهماند و می­‌دانند چه زمانی می­‌میرند و به گذشته و آینده علم دارند و هیچ چیزی بر آنها مخفی نیست.[1] سپس در دنباله استشهاد می­‌کند به کتاب کافی کلینی که روایاتی در این معنا در آن موجود است به این‌که: امامان در صفت عالم به غیب بودن و عالم به گذشته و آینده بودن و اینکه چیزی بر آنها مخفی نیست، با خداوند شریک هستند...[2] و این در حالی است که همه­‌ی مسلمانان می­‌دانند که پیامبران در این صفات شریک خدا نیستند و آیات و روایات پیامبر و ائمه، در اینکه غیب را فقط خدا می­‌داند، متواتر است به حدی که در این کتاب نمی­‌توان همه­‌ی آنها را برشمرد...
در جواب باید گفت: علم به غیب یعنی اطلاع داشتن از ماورای عالم شهود و عیان، و این که سخن گفتن از گذشته و آینده مانند علم به شهود، امری است که برای همه­ ی انسانها امکان دارد خصوصاً مومنان، پس بیشتر معلوماتشان غیب است مثل ایمان به خدا، ملائکه، کتابها، قیامت، پیامبران، بهشت، و ... و خداوند هم می­‌فرماید: «أَلَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ..[بقره/2] پرهیزگاران کسانی هستند که به غیب ایمان می­‌آورند». و در مورد پیامبر هم می­‌طلبد که از چند ناحیه علم به غیب داشته باشد، لذا خداوند به همین جهت داستان‌هایی را برای پیامبر بیان می­‌کند مثل قصه­‌ی حضرت مریم: «ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ[آل عمران/44] ای پیامبر، از خبرهای غیبی است که به تو وحی می­‌کنیم». و قصه حضرت نوح: «تتِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ[هود/49] اینها از خبرهای غیب است که به تو وحی می­‌کنیم». و قصه برادران یوسف: «ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیهِ إِلَیْکَ[یوسف/102] آن از خبرهای غیبی بود که به تو وحی کردیم». و آیات دیگر که همگی تصریح دارند به این که همه­‌ی انبیاء و اولیاء و مومنان علم غیب دارند و هر کدام سهم مشخصی دارند که علم غیب آنان هر اندازه که باشد از لحاظ کمیّ و کیفی محدود بوده و عارضی است نه ذاتی، ابتداء و انتها دارد و سرمدی نیست.
حال از این نویسنده باید سئوال کرد که: شیعه که می­‌گوید، ائمه هرگاه اراده کنند چیزی را بفهمند، خداوند آن را به آنها می­‌فهماند، چگونه از آن استفاده می­‌شود که ائمه با خداوند در صفت علم به غیب شریک هستند؟ چگونه این شرک بر پیشوایانش در این روایت که از حذیفه نقل شده و در کتب معتبرشان مثل صحیح مسلم و مسند احمد بن حنبل آمده است مخفی مانده است؟ و آن روایت این است: «اعلمه رسول الله بما کان و مایکون الی یو القیامه[3] پیامبر خدا او را به گذشته و آینده، تا روز قیامت خبر داده است». از ابو ادریس نقل کرده شده که از حذیفه بن یمان شنیدم که می­‌گفت: «والله انّی لاعلم الناس بکل فتنه هی کائنه فیما بینی و بین الساعه[4] به خدا سوگند، من داناترین مردم به هر فتنه­‌ای که از حال تا قیامت واقع شود، هستم». چگونه است که این نویسنده آنچه همقطارانش در مورد پیشوایانشان نقل کرده و آن را فضائل به حساب می­‌آورند آگاهی نداشته؟ مثلاً در کتاب ریاض النضره روایات زیادی از موضوع علم به غیب وارد شده است از جمله این که: از کعب الاحبار نقل شده که به عمر بن خطاب گفته بود: ای امیر المومنین، قسم می­‌خورم که تا سه روز آینده می­‌میری، و چون سه روز گذشت ابولوءلوء ضربه­ ای به او زد و چون مردم بر او وارد شدند و کعب هم در میان آنها بود عمر گفت: «القول ما قال کعب- سخن همان گفتار کعب است».[5] و همچنین در کتب دیگر اهل سنت مثل تاریخ بغداد[6] شذرات الذهب[7] البدایه و النهایه[8] و ... قضایای زیادی درباره­‌ی افراد بسیاری یافت می­‌شود که علم به آن افراد به غیب و آنچه در سینه­ هایشان مخفی بوده حکایت می­‌کنند. در حالی که هیچ یک از این‌ها را شرک نمی­‌داند و از افرادی به مانند القصیمی و همفکرانش صدایی در نمی­‌آید. از باب نمونه و حسن ختام بحث در کتاب شذرات الذهب در شرح حال مصطقی قوجوی حنفی(متوفای950ق) صاحب حواشی بر تفسیر بیضاوی می­‌نویسد که: او گفت، اگر در آیه­‌ای از قرآن شک کنم، متوجه خدا می­ شوم، پس سینه­‌ام گشاد می­‌شود تا به اندازه­‌ی دنیا شود و دو ماه در آن طلوع می­‌کند که نمی­‌دانم آن دو چیست؟ آنگاه نوری آشکار می­‌گردد که راهی به لوح محفوظ است و من معنای آیه را از آن استخراج می­‌کنم.[9]
چطور این علم به غیب به حساب می­‌آید و اوهام نیست، اما نوبت به امامان شیعه که می­‌رسد برخی از اهل‌سنت را به تحقیق و جستجو وادار می­‌کند و بر آنها سنگین تمام می­ شود و شبهه و تهمت و.. به راه می­‌اندازند.

پی­‌نوشت:
[1]. الصراع بین الاسلام و الوثنیه، القصیمی، المطبعه السلفیه، قاهره، مصر، (1956م)، ج2 ص35.
[2]. اصول کافی، مرحوم کلینی، دار الکتب الاسلامی، تهران، ایران، تعلیق غفاری، ج1 ص176.
[3]. صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، موسسه عزّالدین، بیروت، لبنان، (1407ه)، ج5 ص410 حدیث22.
[4]. مسند، احمد بن حنبل، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، ج6 ص536 حدیث 22780.
[5]. الریاض النضره، محبّ طبری، دار الندوه الجدیده، بیروت، لبنان، (1408ه)، ج2 ص354.
[6]. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج7 ص247.
[7]. شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، دار ابن کثیر، بیروت، لبنان، ج7 ص31 . حوادث سال 605 هجری.
[8]. البدایه و النهایه، ابن کثیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، (1413ه)، ج12 ص177 . حوادث 486 هجری.
[9]. شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، دار ابن کثیر، بیروت، لبنان، ج10 ص410 . حوادث سال 950 هجری.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.