شیخیه
اجماع مذهب حقهی شیعه بر آنست که اصول دین و مذهب عبارتند از: توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت. این در حالیست که گروهی از مسلک شیخیه، از عدل و معاد به عنوان اصول دین نام نبرده و در عوض، اصل دیگری به نام «رکن رابع» به اصول دین افزودهاند. حال آنکه در هیچ آیه و روایتی حتی به مسئلهی رکن رابع، اشاره هم نشده است!
از تعالیمی که پیشوایان بهائی ادعای اختراع آن را داشتهاند، اصل لزوم تعلیم و تربیت است. این ادعا در حالیست که بیش از 1200 سال از پیدایش بهائیت، اسلام بر لزوم تعلیم و تربیت انسانها تأکید کرده است. بعلاوه؛ پیشوایان بهائی که خود در ابتداییترین مسائل تربیتیشان ماندهاند، با چه رویی ادعای اختراع تربیت جهانی را با خود یدک میکشند؟!
بنابر اعتقاد مذهب حقهی شیعه «توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت»، به عنوان پنج اصل دین و مذهب به شمار میآیند. این در حالیست که پیروان شیخیه، در تعداد اصول دین دچار اختلاف شدهاند. همچنان که رهبران شیخیهی کرمان، اصول دین را چهار دانسته و پیروان شیخیهی آذربایجان بر آنها تاخته و نظر شیخ احسایی را در رابطه با اصول دین، پنج میدانند.
شیخ احمد احسایی در آثار خود، مطالب غلوآمیزی در خصوص جایگاه معصومین (علیهم السلام) ذکر کرد و صراحتاً وجود موجودات را صادر از وجود ائمه (علیهم السلام) میداند. این در حالیست که نه تنها هیچکدام از معصومین (علیهم السلام) برای خود چنین مقامی قائل نشده؛ بلکه با کسانی که اینگونه صفات را به ایشان میدادند، به شدت برخورد مینمودند.
کاظم رشتی مدعی است که اهلبیت (علیهم السلام) حامل ربوبیت الهی هستند. این در حالیست که صفات ذاتی خداوند، عین ذات اوست و نمیتوان آنها را به غیر نسبت داد. بعلاوه، ربوبیت و الوهیت ملازم هم هستند و هرکه ربّ باشد، إله و پرستیدنی است. بنابراین ادعای ربوبیت برای غیرخدا ممکن نیست. همچنین، این اعتقاد، چه تفاوتی با قول به تثلیث در مسیحیت دارد؟!
شیخ احمد احسایی در شرح زیارت جامعهی کبیره خود، گناه شیعیان را حقیقتاً بر عهدهی معصومین (علیهم السلام) دانسته و به توجیه آیهی قرآن در رد ادعای خود پرداخته است. این در حالیست که: 1. لازمهی این حرف، نسبت دادن گناه به اهلبیت (علیهم السلام) است 2. گناه، حاصل عمل اختیاری هر انسان است و جز خود گناهکار کسی مقصّر نیست.
پیشوای شیخیه کرمان در خصوص ویژگی جسمی پیامبر اسلام، مدعیست جسم حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) از جنس نور بوده و قابلیت عبور نور را داشته است. این در حالیست که: 1. در این خصوص تنها دو روایت وجود دارد که از جهت سند ضعیفاند و قابل اعتماد نیستند 2. اگر پیامبر موجودی متمایز از انسانها بود، نمیتوانست الگویی برای دیگران باشد.
پیشوایان شیخیه معتقدند که پیامبر، جسمی غیرقابل دیدن داشته و همچون روحی منجمد بوده است. این درحالیست که: 1. اگر چشمها نمیتوانستند پیامبر را ببینند، پس مردم چه میدیدند؟ 2. اگر قرار میبود جسم پیامبر اینگونه باشد، پس بهتر نبود ملائکه به جای ایشان فرستاده شوند؟ 3. قرآن صراحتاً پیامبر را در مسائل بشری مانند دیگر انسانها معرفی میکند.
سید کاظم رشتی دومین پیشوای مسلک شیخیه، بر خلاف اصل تولی و تبری، ارتباط حسنهای با مخالفین و دشمنان شیعه داشته و در عوض، علمای شیعه را مورد هتاکیها و دشنامهای خود قرار میداده است. از اینرو مخالفین و دشمنان مذهب شیعه، از آلوسی گرفته تا پیروان فرقهی ضالّهی بهائیت، در آثار خود، به نیکی از سید کاظم رشتی یاد کردهاند.
حاج کریم خان کرمانی معتقد است که شیخ احمد در 37 علم از جمله موسیقی، هیأت، جفر و... صاحب تألیف و نظر بوده است. نگارش شروحی بر کتابهای فلسفی ملاصدرا، شیخیان را بر آن داشت که شیخ احمد را صاحب قلم در علم فلسفه نیز بدانند. این در حالیست که به گفتهی مرحوم آشتیانی شیخ احمد، حتی یک قاعده از قواعد فلسفه و عرفان را درک ننموده است.
پیشوای مسلک شیخیه علومی فرای علوم اکتسابی متداول برای خود قائل بوده و همچنان که خود را در علومی نظیر کیمیا ماهر میدانست، مدعی میشد که علومش را از ائمه اطهار (علیهم السلام) کسب کرده است. این در حالیست که احسایی به هنگام عمل، برای اثبات مدعیات خود، به بهانههایی پوچ از زیر اثبات مدعیاتش شانه خالی کرده است.
پیشوایان مسلک شیخیه بر خلاف آموزههای اصیل اسلامی، پیروان خود را به سمت کُرنش در برابر ظلم و ظالم سوق میدهند! این در حالیست که آیات بسیاری از قرآن، مسلمانان را از ظلم پذیری بازداشته و تفکر جبرگرایی را در پذیرش ظلم رد کرده است. بعلاوه، اینگونه موضعگیری پیشوای شیخی، بیشباهت به اندیشهی جبرگرایی علمای حکومت بنیامیه نیست!
در راستای ادعای مقامات علمی شیخ احمد احسایی (پیشوای مسلک شیخیه)، بزرگان این مسلک در رابطه با شخصیت وی، توصیفات مبالغهآمیزی به کار بردهاند. این در حالیست که بزرگان برخی علوم، نسبت به ثبوت این ادعاها اشکالات فراوانی مطرح کرده و در نتیجه نظردهی شیخ احسایی در علومی که در آنها سررشته نداشته، موجبات رسوایی وی را فراهم ساخته است.
رهبران شیخیه، با فرض تصور جسمی هورقلیایی برای امام زمان (علیه السلام) و همچنین ادعای وجود رکن رابع برای حضرتش، تفکر مهدویت نوعی را پرورش دادهاند. پیشوایان بابی و بهائی نیز در اقتدا به رهبران شیخی چنین نظریهای دارند. از همینرو وجود چنین اعتقادی، راه را برای ادعای مهدویت دروغین علیمحمد باب فراهم ساخت.