شیخیه
هرچند پیروان جماعت شیخیه، در زمرهی شیعیان به شمار میآیند، اما التزام پیشوایان شیخی به باورهایی خاص و مخالف صریح آیات و روایات؛ نظیر: انکار معاد موعود جسمانی، غلو در مقام اهلبیت (علیهم السلام) و ایجاد بدعتی به نام رکن رابع؛ موجب شده تا پیشوایان این نحله (خصوصاً پیشوایان شیخیهی کرمان)، از خط اصیل شیعه منحرف گردند.
شیخ احمد احسائی، امامان معصوم (علیهم السلام) را آفرینندهی موجودات دیگر به اذن پروردگار دانسته و خالقیت، رازقیت و مشیت الهی را به اهلبیت (علیهم السلام) نسبت داده است. این در حالیست که معصومین (علیهم السلام)، با ادعای تفویض غالیان عصر خود به مخالفت برخواسته و از کسانی که چنین مقاماتی برای ایشان قائل بودند، برائت جستهاند.
علمای فرقهی شیخیه، ائمهی اطهار (علیهم السلام) را علت فاعلی جهان آفرینش میدانند و معتقدند که ایشان، دیگر مخلوقات را میآفرینند و روزی میدهند. اگر مراد ایشان آن است که این امور به ائمه تفویض شده و خداوند نقشی ندارد، با آیات و روایات تنافی دارد و اگر مرادشان این است که با ارادهی خداوند این امور را انجام میدهند، اشکالی ندارد.
بعد از وفات رشتی، عدهای از شیخیه جانشینی ملامحمدباقر اسکویی را پذیرفتند و به وی گرویدند. او رقیب حاج محمد کریمخان بود. پس از وی فرزندش میرزا موسی احقاقی به مرجعیت شیخیهی احقاقیه رسید و به سبب نام وی، پیروان آن را احقاقی مینامند. عدم اعتقاد به رکن رابع و جواز اجتهاد و تقلید از جمله اختلافهای این گروه با شیخیهی کریمخانیه است.
بعد از وفات شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی، در بین شاگردان ایشان اختلاف شدید بر سر جانشینی صورت گرفت. حاج محمد کریمخان توانست در کرمان به سبب موقعیتی که داشت، جانشینی را به خود اختصاص دهد. میرزا محمدباقر خندق آبادی که نمایندهی کریمخان در شهر همدان بود، بعد از وفات وی ادعای جانشینی کرد و فرقهی شیخیهی باقریه را پایهگذاری کرد.
شیخیه دو معنای عام و خاص برای رکن رابع بیان کرده است. در جایی رکن رابع را عام و شامل تمامی شیعیان و در جایی آن را خاص و تنها شامل یک نفر میداند. برای حل این اختلاف میتوان گفت: علمای شیخیه در ابتدا برای تبرئهی خود معنای عامی را بیان کردهاند و سپس آنقدر آن را تخصیص زدهاند که تنها شامل یک نفر میشود و او همان بزرگ شیخیه است.
عبارت علمای شیخیهی کرمان در خصوص معنای رکن رابع مختلف و متشطط است. گاهی رکن رابع را شخص خاصی معرفی کردهاند که همان شخص اول آنهاست و بالاتر از او کسی وجود ندارد و گاهی رکن رابع را یک معنا دانستهاند و در توضیح آن آوردهاند که رکن رابع در واقع به معنی همان تولی و تبرایی است که از فروع دین اسلام شمرده میشود.
کریمخان، اولین کسی بود که رکن رابع را به طور جدی در محافل شیخی مطرح کرد. میتوان او را اولین رکن رابع شیخیهی کرمان دانست. وی در برخی عبارات به شدت مقام رکنیت خود را نفی میکند و به حق امام زمان (عج) قسم یاد میکند که این ادعا، تنها یک افتراست؛ ولی در برخی عبارات، به صراحت یا کنایه مقام رکنیت برای مشایخ شیخیه ثابت شده است.
علمای فرقهی شیخیه در مهدویت شخصیه دچار انحراف نشدهاند و همانند شیعهی امامی معتقدند که مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) در واقع همان فرزند امام عسکری (علیه السلام) است که هم اکنون در غیبت کبری به سر میبرند. آنچه سبب انحراف ایشان شده است، بدعتهایی همچون رکن رابع و هورقلیا بوده که بدون دلیل به فرهنگ ناب مهدویت اضافه کردهاند.
شیخیه برای اینکه مشکل مسألهی غیبت امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را در عصر غیبت حل کند که آیا جسم حضرت دیده میشود یا نه؟ جسم را به سه قسم دنیوی، هورقلیایی و اُخروی تقسیم کرده و برای هر یک ویژگیهایی را بیان کرده است؛ سپس معتقد شده که ایشان هم اکنون با جسم هورقلیایی و در عالم هورقلیا به سر میبرد. این نظریه با مخالفت علمای شیعه مواجه شده است.
قدما، جهان را به هفت اقلیم تقسیم و آنها را کشورهای زمینی نام گذاشته بودند. عالم هورقلیا چون فوق این اقالیم بود، به اقلیم هشتم نام نهادند. شیخیه این واژه را أخذ و بدون هیچ دلیلی آن را محل اقامت امام زمان (عج) دانستند و مدعی شدند هرگاه حضرت بخواهند وارد این اقالیم شود، باید بدن هورقلیایی را کنار گذاشته و متلبس به بدن دنیوی شوند.
مشایخ شیخیه دچار تناقضگویی فراوان در مسائل اعتقادی و اختراعی خود شدهاند. در خصوص نسبت میان رکن رابع و ناطق واحد در جایی به گونهای سخن میگویند که برداشت میشود رکن رابع عمومیت دارد و ناطق واحد فرع آن آموزه میباشد و در جایی به گونهای سخن میگویند که برداشت میشود بین رکن رابع و ناطق واحد نسبت تساوی برقرار است.
دانستن محل اقامت امام زمان (عج) در عصر غیبت، جزو مباحث اصلی مهدویت نمیباشد و ندانستن آن خللی وارد نمیسازد. انحراف عمدهی علمای شیخیه در مسألهی «اقامتگاه امام عصر» (عج) مربوط به دوران غیبت کبری میباشد و ایشان در خصوص اقامت حضرت (عج) در عصر غیبت صغری، سخن چندانی بیان نکردهاند و طرح آن به سبب پایان یافتن آن ثمرهای ندارد.
بدعت رکن رابع از زمان کریمخان و بدعت ناطق واحد از زمان فرزندش محمدخان به طور شایع در محافل شیخی مطرح شد و سپس انتشار پیدا کرد. شاید بتوان نسبت بین این دو آموزه را تساوی دانست و گفت این دو اصطلاح در واقع برای یک معنا و اعتقاد قرار داده شدهاند؛ چرا که مشایخ شیخیه در بیان صفات و ویژگیهای هر دو از عبارات یکسانی استفاده کردهاند.