شیخیه
شیخ احمد احسایی پیشوای مسلک شیخیه، در شرح زیارت جامعه کبیرهی خود، با تطبیق اسم جلالهی «الله» بر امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، ایشان را ستون آسمانها و زمین معرفی میکند. این در حالیست که تطبیق اسم جلالهی «الله» بر ایشان، بیشک امری غیرقابل توجیه است که نهایتاً به غلو در مقام ایشان منتهی خواهد شد.
هرچند بزرگان شیخیه تلاش دارند تا مسیر خود را از جریان بابیت جدا نشان دهند، اما ناگزیر وجود عقایدی نظیر رکن رابع و تأویل ماهیت معاد جسمانی، زمینهساز شکلگیری فرقهی بابی و بهائی شد. این زمینهسازیها سبب شد تا پیشوایان بابی و بهائی به نیکی از پیشوایان شیخیه یاد کنند و علیمحمد شیرازی، آنان را فرستادگان امام زمان و مبشران ظهور بخواند.
امر به معروف و نهی از منکر (به معنای دعوت مردم به کار نیک و بازداشتن آنان از کار زشت)، از جمله واجباتی است که جزء فروع دین به شمار آمده و در کتاب آسمانی قرآن نیز مورد تأکید قرار گرفته است. این در حالیست که در بسیاری از موارد با لزومِ امر به معروف و نهی از منکر (این دستور قرآنی) مخالفت کرده و آن را به زمان حضور امام مشروط کردهاند.
پیشوای شیخیهی کرمان با نقض اصل تولّی و تبرّی، مسلمانان را به سوی ظلمپذیری سوق داده است. وی تا آنجا پیش رفته که اطاعت از ستمگران را به مثابه اطاعت از خدا دانسته است! این در حالیست که بنابر نظریهی وی، علما و صحابیِ مقابله کننده با ستمگران، فاسق به حساب میآیند و حتی مشروعیت خلافت خلفای سهگانه و یزید نیز ثابت میگردد!
تولّی و تبرّی از مهمترین مسائل اعتقادی برگرفته از قرآن و روایات است و تا جایی این فرع دینی میان مسلمانان اهمیت دارد، که اصطلاحاً به عنوان شرط ایمان معرفی شده است. پیشوایان مسلک شیخیه نیز در کنار پذیرش این فرع مهم دینی در ذیل بحث رکن رابع خود، اظهاراتی مخالف با آن داشته که عملاً مفهوم تبرّی را با پوچ مساوی ساختهاند!
پیشوای مسلک شیخیه، با استدلال به برخی روایات بر خلاف مفهوم تبرّی، مسلمانان را به سازشکاری و کُرنش در برابر ظلم ظالمین فرا خواندهاند. این در حالیست که روایاتی که قیام قبل از ظهور را نفی میکنند، خبر واحد محسوب میشوند و خبر واحد زمانی معتبر است که در مقابل دستورهای صریح اسلام و قرآن نظیر دفاع از حق و جلوگیری از ظلم قرار نگیرد.
کریم خان کرمانی، اعتقاد به رکن رابع را به عنوان اصلی از اصول دین برشمرده و مدعی میشود که تمام مسلمانان و حتی غیرمسلمانان، به این اصل اذعان دارند. این در حالیست که کریم خان، هیچ دلیلِ عقلی و نقلی برای گفتار خود ذکر نکرده است. بعلاوه، معرفت فقیه جامع الشرایط، در امتداد معرفت امامت است و نیازی به شمردن آن به عنوان اصلی مستقل نیست.
وجوب معرفت امام زمان در هر عصر، از مشهورترین احادیثی است که منابع شیعه و سنّی به آن تصریح دارند. اما در این میان، پیشوای شیخیهی کرمان، تفسیر بیسابقهای از این روایت مشهور ارائه داده و امام زمانِ در روایات را همان رکن رابع معرفی نموده است. این در حالیست که با ملاحظهی تمامی تعابیر در روایات، ادعای کریم خان از اساس رد میگردد.
پیشوایان مسلک شیخیهی کرمان، بر خلاف توقیعات امام زمان (عج) در نفی نیابت خاصه در دوران غیبت کبری، ادعای وجود نیابت خاص را برای ایشان دارند. این در حالیست که با توجه به ادعای پیشوایان شیخی، اساساً چه نیازی به وجود باب خاصی (که غایب است و شناخت او هم غیرممکن است و حتی بر فرض امکان بر ما لازم نیست)، برای امام زمان (عج) وجود دارد؟!
پیشوایان شیخیهی کرمان معتقدند که در عصر غیبت کبری، نایبان خاصی برای امام زمان وجود دارند. این ادعا در حالیست که: امام زمان صراحتاً هرگونه ادعای نیابت خاص را در زمان غیبت کبری رد فرموده و مردم را به نایبان عام خود مراجعه دادهاند. بعلاوه، این ادعای بیدلیل پیشوایان شیخی مسلک، زمینه را برای مدعیان دروغین نیابت و مهدویت فراهم ساخت.
سران مسلک شیخیه معتقدند که امام عصر (عجّل الله فرجه) در مکانی غیر از این عالم دنیا زندگی میکند و هرگاه بخواهند به اقالیم شیعه بیایند، خود را به شکل یکی از اهالی این عالم نشان میدهند. اما این ادعای شیخ در حالیست که او هیچ گونه دلیلی بر ادعای خود نداشته و از طرفی با این ادعای خود زمینهی پیدایش مدعیان دروغین مهدویت را فراهم ساخته است.
شیخ احمد احسایی (پیشوای شیخیه) معتقد بود که هیچگونه اسم و صفتی بر خدای تعالی اطلاق نگشته و تمام صفات الهی در اهلبیت (علیهم السلام) محقق میشود. این در حالیست که: جمهور شیعهی امامیه بر آنند که خداوند دارای صفات ثبوتی (نظیر علم و قدرت و...) است که عین ذات و نه مخلوق او هستند. بعلاوه؛ اعتقاد شیخ در نهایت به غلوّ منجر میشود.
هرچند رهبران شیخیه پس از کاظم رشتی خود را مخالف سرسخت بابیت و بهائیت میدانند، اما قرائنی حکایت از آن دارد که این دو فرقهی نوظهور، مولود برخی آموزهها و تفکرات پیشوایان شیخیه هستند. چرا که پیشوایان فرقهی بابی و بهائی، با سوءاستفاده از برخی تفکرات شیخیه، مستمسکی برای خود دست و پا کرده و پیشوایان شیخی را مبشر خود دانستهاند.
پیشوایان شیخیه با نقل روایتی از امام علی (علیه السلام) در ماجرای ایمان آوردن طبیبی یونانی، به اثبات رکن رابع به عنوان اصل چهارم دین میپردازند. این در حالیست که حتی پیشوایان شیخی، اثبات اصول دین را از عهدهی نقل خارج دانستهاند. بعلاوه، موارد بسیاری به عنوان شرط ایمان بیان شدهاند که بیشک هیچکدام را به عنوان اصل دین نمیتوان برشمرد.