ابوبکر
تاریخ گواه بر سخن افراد دنیا طلبی است که نه تنها هیچگاه شایستگی و لیاقت خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را نداشتند بلکه اینان در هر مناسبتی علی (علیهالسلام) را افضلتر و بلند مرتبهتر از خود میدانستند و اگر حضور این امام همام را در کنار خود نمیدیدند در تنگناها و مشکلات فراوان گرفتار میشدند که حضرت به فریاد آنان میرسید
دکتر«سید محمد تیجانی سماوی» در کتاب خود به نام «آنگاه هدایت شدم» علت شیعه شدن خود را چهار مورد ذکر میکند: 1- نص برخلافت؛ 2- نزاع فاطمه و ابوبکر؛ 3- علی سزاوارتر به پیروی است؛ 4- روایتهای وارده درباره علی، پیروی از او را واجب دانسته است.
تاویل از جمله کلماتی است که در پشت آن افرادی همچون خالد بن ولید، در ماجرای قتل مالک بن نویره، مخفی شدند. با عمیق شدن مباحث اسلامی، روی واقعیِ تاویل آشکار گشت و به این خاطر، اهل سنت در راستای توجیه عملکرد بزرگان خود از کلمهی اجتهاد به جای تاویل بهره بردند.
اهل سنت همواره عملکرد صحابه را در پوشش اصطلاح اجتهاد ایشان مخفی کردهاند. این در حالی است که رفتار خلیفه اول با فجائه، نه با تعریف اجتهاد میخواند و نه با آیات و روایات.
رحلت پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرصتی بود تا دشمنان، چهره واقعی خود را آشکار کنند و افرادی که دائماً از پیامبر شنیده بودند که به اهل بیت او احترام بگذارند و این یک فرض بود که همگان تا زمان رحلت پیامبر به آن عمل میکردند، اما چه شد که بعد از پیامبر آن وقایع تلخ روی داد، در حالیکه اصحاب به آن سفارش شده بودند.
از احادیثی که جزء پیشگوییهای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) است، حدیثی است که در منابع شیعه و سنی، به صورت متواتر با کمی اختلاف آمده است و هشداری بود که پیامبر اکرم قبل از رحلت خود آن را بیان داشته است: «من مات و لم یعرف امام زمانه...» که در کتب فریقین وارد شده است.
بعد از رحلت پیامبر اسلام مسیر جانشینی حضرت از محل اصلی خود منحرف شد و خلافت به دست کسانی افتاد که شایستگی و لیاقت آن را نداشتند، چرا که خود این خلفا در آخر عمر از عملکرد خود اظهار ندامت میکردند که چرا چیزی که شایسته آنان نبود را به خاطر هوا و هوس دنیایی آن را تصاحب کردند.
شجاعت صفتی است که خداوند متعال به هر کسی عطا نمیکند. طبق مبنای اسلام و شیعه، جانشین و خلیفه رسول خدا باید شجاع و دلیر باشد و در نبردهای تن به تن، پا به فرار نگذارد. تمامی این ویژگیها تنها و تنها در حضرت علی نمود دارد که تاریخ به روشنی آن را ثابت میکند. لذا اگر کسی باشد که شایسته وصایت و خلافت رسول خدا باشد، آن شخص حضرت علی است.
در نقل فضایل برای شخصی باید دید که آن شخص در خارج و واقع هم دارای چنین فضایلی هست یا خیر؟ برای جناب خلیفه اول فضایلی نقل شده است که از جمله آنها آیه 54 سوره مائده است. در این آیه تعبیر «اذلة علی المؤمنین» آمده است و اهل سنت اصرار دارند بگویند یکی از مصادیق این تعبیر خلیفه اول است، ولی در تاریخ مطالبی خلاف آن وجود دارد.
قرآن کریم مملو از آیاتی است که در شأن اؤلیا و اصفیای الهی نازل شده است. در این میان حضرت علی (علیهالسلام) بیشترین بهره را نسبت به امامان دیگر و حتی برخی پیامبران برده است و آیات بسیاری در شأن ایشانن نازل شده است. از آنجایی که دشمنان اهل بیت نتوانستند آنها را انکار کنند، دست به تحریف آنها زده و آیات فضائل را به نام خود زدند.
وهابیون که در کار جعل، تحریف و توهین به مقدسات شیعه سابقهای درازمدت داشته و در بحثها و گفتگوهای علمی شدیدا کم آورده، تلاش کردند که در شبکههای ماهوارهای و سایتهای اینترنتی وابسته به خود، مادران چند تن از اهلبیت خصوصا مادر امام زمان را مورد اتهام قرار داده و به خاطر کنیز بودن، بدترین جسارتها را به آن بزرگواران نمایند.
در موضوع فدک بین صحابه اختلاف است. از سویی ابوبکر مدعی است که پیامبر (ص) فرموده پیامبران ارث نمیگذارند و از سویی دو تن از صحابی جلیل القدر پیامبر مثل عباس و علی (ع) ابوبکر را در این ادعا دروغگو، گناهکار و خیانتکار میدانند.
چرا اهلسنت ادعا دارند که حضرت علی (علیهالسلام) را همانند خلفای پیشینش دوست دارند؟ مگر میتوان این را باور کرد؟ در حالیکه در کتابهای خودشان چیز دیگری بیان میشود. آنها میگویند کسانیکه علیه حضرت علی جنگیدند و با او مخالفت کردند مأجور هستند و ثواب میبرند، ولی وقتی نوبت به مخالفان ابوبکر و عثمان میرسد آنها را کافر میدانند.
مسلمین غیر مغرض بر این باورند که آیات فراوانی در قرآن کریم در منقبت حضرت علی نازل شده است. از آنجایی که این امر یک فضیلت محسوب میشود، اهل سقیفه بیکار ننشسته و گفتند برخی از آیات در شأن خلفا نازل شده است. مثل آیه 33 سوره زمر است که بیان میکنند در فضیلت خلیفه اول نازل شده است. هرچند که اهل سنت بر این نظر اتفاق ندارند.